| روزی ((جابربن عبدالله انصاری|جابر بن عبدالله انصاری )) از پیامبر خدا پرسید:«درباره علی بن ابی طالب چه می گویید؟» | | روزی ((جابربن عبدالله انصاری|جابر بن عبدالله انصاری )) از پیامبر خدا پرسید:«درباره علی بن ابی طالب چه می گویید؟» |
| جابر پرسید:« حسن و حسین چه؟» | | جابر پرسید:« حسن و حسین چه؟» |
| فرمود:« آن دو روح من هستند و فاطمه، مادر آن دو، دختر من است. هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هرکس او را شادمان کند من را شادمان کرده است. خدا را گواه می گیرم که من با کسی که با آنان دشمنی دارند، دشمنم و با کسی که با آنان دوستی میکند، دوستی میکنم. ای جابر، هرگاه خواستی خداوند را بخوانی و دعایت مستجاب شود، خدا را به اسماء آنان بخوان که محبوبترین اسماء نزد خداوند عزوجل اند.» | | فرمود:« آن دو روح من هستند و فاطمه، مادر آن دو، دختر من است. هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هرکس او را شادمان کند من را شادمان کرده است. خدا را گواه می گیرم که من با کسی که با آنان دشمنی دارند، دشمنم و با کسی که با آنان دوستی میکند، دوستی میکنم. ای جابر، هرگاه خواستی خداوند را بخوانی و دعایت مستجاب شود، خدا را به اسماء آنان بخوان که محبوبترین اسماء نزد خداوند عزوجل اند.» |
| بحار الانوار، ج 37، ص 77، حدیث 43- الاختصاص، ص 223. | | بحار الانوار، ج 37، ص 77، حدیث 43- الاختصاص، ص 223. |