- | برخي فكر مي كنند در نهج البلاغه اشارهي بر نص نشده است اما اين تصور درست نيست در خطبهي 2 صريحاً دربارهي اهل بيت مي فرمايد: «و فيهم الوصيته و الورائه يعني وصيت و وراثت رسول خدا در ميان اهل بيت است». در مواردي ديگر اميرالمومنين به شكلي صحبت ميفرمايند كه بدون وجود نص صريح غير قابل توجيه است. اميرالمومنين خلافت را حق خود ميداند در خطبهي 6 هنگامي كه حضرت از فتنهي طلحه و زبير و عايشه با خبر شد در بحثي مي فرمايد: «فوالله ما زلت مدفوعاً عن حقي مستاثراً علي منذ قبض الله نبيه حتي يوم الناس هذا. به خدا سوگند از روزي كه خدا جان پيامبر خويش تحويل گرفت تا امروز همواره حق مسلم من از من سلب شده است». در خطبهي 170 اميرالمومنين علي عليهالسلام در پاسخ شخصي كه به اميرالمؤمين گفت: تو بر امر خلافت حريصي فرمودند. «بلكه شما حريصتر و از پيغمبر دورتريد و من از نظر روحي و جسمي نزديكترم. من حق خودم را طلب كردم و شما مي خواهيد بين من و حق خاص من حائل و مانع شويد و مرا از آن منصرف سازيد. آيا آن كه حق خويش را ميخواهد حريصتر است يا آن كه به حق ديگران چشم دوخته است؟ منه او را با نيروي استدلال كوبيدم بر خود آمد و نميدانست در جواب من چه بگويد و در ادامه فرمودند». «خدايا از ظلم قريش و همدستان آنها به تو شكايت مي كنم. اينها با من قطع رحم كردند و مقام و منزلت بزرگ مرا تحقير نمودند. اتفاق كردند كه در مورد امري كه حق خاص من بود بر ضد من قيامت كردند». اميرالمومنين علي عليهالسلام در بسياري موارد خلافت را حق مسلم خود ميداند و اين تصور بجز در منصوص بودن امر خلافت نمي تواند وجود داشته باشد. مردي از بني اسد از حضرت ميپرسد: چطور شد كه قوم شما، شما را از خلافت باز داشتند و حال آنكه شما شايستهتر بوديد؟ حضرت بدلايلي كه نميخواستند بحث كنند فرمودند: «عدهاي نسبت به اين امر حرص ورزيدند و عدهاي با سخاوت از آن گذشتند». و به هر حال حضرت در هر موقعيتي كه قرار داشت خلافت را كه از طريق نص رسولاكرم(ص) بر آن تاكيد شده بود مورد اشاره قرار داده و آن را حق مسلم خاص خود دانست. |
+ | برخي فكر مي كنند در ((نهج البلاغه)) اشارهي بر نص نشده است. اما اين تصور درست نيست در خطبهي 2 صريحاً دربارهي ((اهل بيت)) مي فرمايد: /> -=::«و فيهم الوصيته و الورائه يعني وصيت و وراثت رسول خدا در ميان اهل بيت است»::=-
در مواردي ديگر اميرالمومنين به شكلي صحبت ميفرمايند كه بدون وجود نص صريح غير قابل توجيه است. ((امام علی|اميرالمومنين)) ((خلافت)) را حق خود ميداند در خطبهي 6 هنگامي كه حضرت از فتنهي ((طلحه)) و ((زبير)) و ((عايشه)) با خبر شد در بحثي مي فرمايد: -=::«فوالله ما زلت مدفوعاً عن حقی مستاثراً علی منذ قبض الله نبیه حتی یوم الناس هذا. به خدا سوگند از روزی که خدا جان پیامبر خویش تحویل گرفت تا امروز همواره حق مسلم من از من سلب شده است»::=- /> در خطبهي 170 اميرالمومنين علي عليهالسلام در پاسخ شخصي كه به اميرالمؤمين گفت: تو بر امر خلافت حريصي فرمودند. /> -=::«بلکه شما حریصتر و از پیغمبر دورترید و من از نظر روحی و جسمی نزدیکترم. من حق خودم را طلب کردم و شما می خواهید بین من و حق خاص من حائل و مانع شوید و مرا از آن منصرف سازید. آیا آن که حق خویش را میخواهد حریصتر است یا آن که به حق دیگران چشم دوخته است؟ ایرالمؤنی می فرماید:همینکه او را با نیروی استدلال کوبیدم بر خود آمد و نمیدانست در جواب من چه بگوید و در ادامه فرمودند خدایا از ظلم ((قریش)) و همدستان آنها به تو شکایت می کنم. اینها با من قطع رحم کردند و منزلت بزرگ مرا تحقیر نمودند. اتفاق کردند در مورد امری که حق خاص من بود بر ضد من قیام کردند»»::=-
اميرالمومنين علي عليهالسلام در بسياري موارد خلافت را حق مسلم خود ميداند و اين تصور بجز در منصوص بودن امر ((خلافت)) نمي تواند وجود داشته باشد.
مردي از ((بنی اسد)) از حضرت ميپرسد: چطور شد كه قوم شما، شما را از خلافت باز داشتند و حال آنكه شما شايستهتر بوديد؟ /> حضرت بدلايلي كه نميخواستند بحث كنند فرمودند: -=::«عدهای نسبت به این امر حرص ورزیدند و عدهای با سخاوت از آن گذشتند»::=- و به هر حال حضرت در هر موقعيتي كه قرار داشت خلافت را كه از طريق ((نص)) رسولاكرم(ص) بر آن تاكيد شده بود مورد اشاره قرار داده و آن را حق مسلم خاص خود دانست. |
| سیری در نهج البلاغه ، مرتضی مطهری | | سیری در نهج البلاغه ، مرتضی مطهری |