تاریخچه ی:
رابطه پلورالیسم دینی با لیبرالیسم دینی
*((پلورالیسم دینی)) نهضتی در ((الهیات دین مسیح)) است که زمینه آن، نهضت لیبرالیسم سیاسى است و مستقیما از ((لیبرالیسم پروتستانى)) نشات یافته است. به تعبیر دقیقتر، ((پروتستانتیسم)) منشا لیبرالیسم سیاسى و لیبرالیسم سیاسى منشا پلورالیسم دینى است. بر اساس نظریه سیاسى لیبرال، تمایز عمیقى میان قلمرو عمومى و قلمرو شخصى وجود دارد. افراد، قلمرو عمومى را از میان قرارداد اجتماعى براى تامین مصالح و منافع مشترک فرض مىکنند. از آنجا که جامعه در بردارنده افرادى گوناگون با باورهاى متفاوتى از دین است، دین باید از قلمرو عمومى حذف شود. سکولاریسم نتیجه ((لیبرالیسم سیاسى)) است. اختلاف باورهاى دینی به عنوان تفاوتهاى زیبایىشناختى و سلیقهاى تلقى مىگردد. بعد سیاسى دین تابع قلمرو شخصى است. چنین نگرشى نسبت به دین در فلسفه پلورالیسم دینی، که ~~green:هیک و اسمیت~~ از آن دفاع مىکند، تصویر شده است; زیرا آنها اختلافهاى ادیان را اختلافهایى فرهنگى در اظهار باور مىدانند. همه ادیان دربردارنده چرخشى از «~~green:توجه به خود~~» به سوى «~~green:توجه به واقعیت~~»اند. اختلاف شیوهها، که در همه ادیان وجود دارد، نظیر امور مربوط به سلیقههاى شخصى، اساسى نیستند. بر اساس نگرش پلورالیسم فروکاهشى، ترجیح ((دین اسلام)) یا ((بودا)) یا ((یهودیت)) با بحث و بررسى عقلانى ممکن نیست; زیرا ترجیح یکى از ادیان بر دیگرى فقط موضوع احساس است که عمدتا از ((تربیت فرهنگى)) افراد ناشى مىشود. پلورالیسم فروکاهشى به عنوان نتیجه چنین نگرشى، همچون لیبرالیسم، ابعاد اجتماعى دین را دست کم مىگیرد.
*لیبرالیسم به دلیل فقدان منافع مشترک و پلورالیستهاى فروکاهشى به علت اینکه دین، اهمیت و ارزش شناختى ندارد ، دین را از قلمرو عمومى جدا مىسازند. پلورالیسم دینی فروکاهشى و لیبرالیسم، هر دو در مورد دین، بر ایمان بیش از عمل تاکید دارند. لیبرالها این حقیقت را، که «هیچ کس نباید به حمایت از مذهب خاصى مجبور شود» بیانى صریح و حکمى قطعى درباره آزادى دینی تلقى مىکنند. استفاده از قدرت سرکوبگر دولت براى تحمیل قوانین مخالف با قوانین دینى، نظیر قانونى ندانستن تعدد زوجات در فرقه مرمن (Mormon) تجاوز و تعدى به آزادى دینى تلقى نمىشود; زیرا آنچه به نظر آنها محدودیت دارد عمل است، نه عقیده. همچنین پلورالیسم در برداشت خود از مساله اختلاف ادیان بر ایمان بیش از عمل تاکید دارد و آن مشکل را از راه توافق و آشتى نهایى باورها حل مىکند. پلورالیسم فروکاهشى و لیبرالیسم، هر دو خود را بىطرف نشان مىدهند، در حالى که واقعا بىطرف نیستند و نظامهاى دینى گوناگونى را از عقیده و عمل استثنا مىکنند. در مواردى، مىتوان این استثناها را تایید و تحسین کرد. نمىتوان انکار کرد ادیانى که در آنها ((قربانی)) کردن انسان وظیفهاى اساسى است، در جامعههاى لیبرال سرکوب شده است. در حالى که هیک سازگارى پنهان اختلافات وسیع باورها را مىپذیرد، ضرورت دارد که باورهاى اختصاصى مردود شناخته شوند. ((پلورالیسم)) فروکاهشى دعاوى ویژه و اختصاصى هر مذهبى را به عنوان امورى غیر اساسى، نادیده مىگیرد و آنها را به کنارى مىنهد، اما براى این نوع پلورالیسم مطرح نیست که آن دعاوى اختصاصى براى خود آن دین بسیار اهمیت دارد.
*نه لیبرالیسم و نه پلورالیسم دینى فروکاهشى از نظر دینى، بیطرف نیستند. هر دو در ضدیتبا آن نگرشهاى مذهبى، که تاکید بسیارى بر بعد اجتماعى و عملى دین دارند، تعصب مىورزند. ~~green:علىقلى قرائى~~ استدلال مىکند که در بیشتر ادیان مهم جهان، دین به عنوان قانون و ایمان تعریف مىگردد. نقش قانون در دین کمتر از نقش ایمان نیست. حتى اگر راه حل نهایى «~~green:عقاید متعارض~~» پیشنهادى معقول و موجه باشد، آن راه حل مشکل تعارض را در احکام عملى، مرتفع نخواهد کرد. برجستگى و اهمیت ادیان تنها در نظامهاى خاص اعتقادى آنها نیست، بلکه مراسم عبادى، کمالات اخلاقى و قوانین نیز نقش مهمى در ادیان دارند. اگر دینى ارزشمند است، عمده ارزش آن از بعد عملى نشات مىگیرد. این نوع آزادى دین، که به آزادى در انتخاب عقیده محدود مىشود و فرد را از عمل به احکام مستند به ایمان منع مىکند، به کم ارزش شدن دین مىانجامد.
!منبع
*فصلنامه معرفت شماره 22 مقاله دکتر محمد لگنهاوزن، ترجمه حجةالاسلام محمد حسینزاده