عیسی بن صبیح می گوید: ما در زندان بودیم که امام عسگری علیه السلام نیز وارد شدند و من به مقام آن حضرت آگاه بودم.
حضرت بمن فرمود: سن تو شصت و پنج سال و چند ماه و چند روز است، من به کتاب دعایی که همراهم بود و تاریخ ولادت فرزندم را در آن نوشته بودم نگاه کردم و حساب کردم و دیدم همان است که امام حسن عسگری علیه السلام فرموده است.
پس از آن حضرت به من فرمود: آیا فرزندی - پسر - داری ؟
گفتم: خیر حضرت دعا کردند و گفتند: (اللهم ارزقه ولداً یکون له عضداً) (بار خدایا به او پسری روزی فرما که برای او کمک کار و پشتیبان باشد)
آنگاه حضرت فرمودند: فرزند خوب کمک کاری است و آنگاه شعری بدین مضمون خواندند (هر کس دارای پشتیبان و کمک باشد از او دفاع می کند و حقش را می گیرد، بدرستی که ذلیل کسی است که برای او نیرو و کمک کار نیست. )
بحار الانوار، ج 50، ص 275، ح 48
مراجعه شود به:
استجابت دعای امام حسن عسگری علیه السلام