تاریخچه ی:
درخواست جایزه برای قتل امام حسین علیه السلام
تفاوت با نگارش: 2
- |
پس از شهادت امام حسین (علیه السلام )« ((سنان بن انس ))» بر در خیمه عمر بن سعد و با صدای بلند فریاد زد: شترم را از سیم و زر سنگین بار کن که من پادشاه با و شکوهی را کشتم؛ بهترین مردم را از نظر پدر و مادر و بترین آنها را نر ناد و ن و الاتری آا را د مین بیله ود ت. |
+ | پس از شهادت ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام))، ((سنان بن انس)) به در خیمه ((عمر بن سعد)) و با صدای بلند فریاد زد:« شترم را از سیم و زر، سنگین کن که من پادشاه با جل و شکوهی را کشتم. بهترین مردم را از نظر پدر و مادر، و از نظر نژاد و نسب، والاترین آنها را میان قیله خود.» عمر بن سعد فت:« گواهی می دهم که تو دیوانه ی و رگز عاقل نبودهای!» عمر سعد دستور داد او را به درون خیه آردد، بعد با چوبدستی خود چند ضربه بر او نوخت و ف:«ای احمق! چنین خن یگویی؟! به خدا سوگند اگر ((عبیدالله ن زیاد|ابن زیاد)) حرفهایت را بشنود، دنت را خاهد زد.» |
- | ((عمر بن عد|عمر بن سعد ))گفت: گواهی ی هم که تو دیوانه ای و هرگز عاقل نبوده ای! بله دستور دا او را به درون خمه وردند و چون« سنان بن انس» وارد خیمه شد با چوب دستی خود بر او چند ضربه نواخت و گفت: وای احمق! این چنین سخن می گویی ؟! به خدا سوگند اگر ((ابن زیاد ))از تو بشنود گردن تو را خواهد زد.
(1) 1ـ انساب الاشراف، ج 3، ص 205.
منابع: قصه کربلا، ص 386. |
+ | !منبع: />*ه کربلا، 386. *انساب الاشراف، ج 3، ص 205. |