تاریخچه ی:
خود آگاهی فطری
تفاوت با نگارش: 2
- | {picture file=img/daneshnameh_up/212.jpg} | |
| __~~brown:انسان بالذات خودآگاه است ، یعنی جوهر ذات انسان ، آگاهی است . ~~__ | | __~~brown:انسان بالذات خودآگاه است ، یعنی جوهر ذات انسان ، آگاهی است . ~~__ |
- | اینچنین نیست که اول " من " انسان تکون مییابد و در مرحلهء بعد ، انسان به این " من " آگاهی مییابد . پیدایش " من " انسان عین پیدایش آگاهی به خود است . در آن مرحله " آگاه " ، " آگاهی " و " به آگاهی در آمده " یکی است . " من " ، واقعیتی است که عین آگاهی به خودش است . |
+ | اینچنین نیست که اول " من " انسان تکون مییابد و در مرحلهء بعد ، انسان به این " من " آگاهی مییابد . پیدایش " من " انسان عین پیدایش آگاهی به خود است . در آن مرحله " آگاه " ، " آگاهی " و " به آگاهی در آمده " یکی است . " من " ، واقعیتی است که عین آگاهی به خودش است . |
- | انسان در مراحل بعد ، یعنی پس از آنکه به اشیاء دیگر کم و بیش آگاه میگردد ، به خود نیز به همان صورت که به اشیاء دیگر آگاه میگردد ، آگاهی مییابد ، یعنی صورتی از خود در " ذهن " خویش تصویر میکند و به اصطلاح به علم حصولی به خود ، آگاه میگردد ، اما پیش از آنکه این گونه به خود آگاه گردد ، بلکه پیش از آگاهی به هر چیز دیگر ، به خود به گونهای که اشاره شد ، یعنی به نحو علم حضوری ، آگاه است . |
+ | انسان در مراحل بعد ، یعنی پس از آنکه به اشیاء دیگر کم و بیش آگاه میگردد ، به خود نیز به همان صورت که به اشیاء دیگر آگاه میگردد ، آگاهی مییابد ، یعنی صورتی از خود در " ذهن " خویش تصویر میکند و به اصطلاح به علم حصولی به خود ، آگاه میگردد ، اما پیش از آنکه این گونه به خود آگاه گردد ، بلکه پیش از آگاهی به هر چیز دیگر ، به خود به گونهای که اشاره شد ، یعنی به نحو علم حضوری ، آگاه است . |
| روانشناسان که معمولا در بارهء خودآگاهی بحث میکنند ، به مرحلهء دوم نظر دارند ، یعنی آگاهی به خود به نحو علم حصولی و ذهنی ، ولی فلاسفه بیشتر توجهشان به مرحلهء علم حضوری غیر ذهنی است . این نوع از آگاهی همان است که یکی از ادلهء متقن تجرد نفس در فلسفه است . | | روانشناسان که معمولا در بارهء خودآگاهی بحث میکنند ، به مرحلهء دوم نظر دارند ، یعنی آگاهی به خود به نحو علم حصولی و ذهنی ، ولی فلاسفه بیشتر توجهشان به مرحلهء علم حضوری غیر ذهنی است . این نوع از آگاهی همان است که یکی از ادلهء متقن تجرد نفس در فلسفه است . |
| در این نوع از خود آگاهی ، شک و تردید که آیا هستم یا نیستم و اگر هستم آیا کدامم و امثال اینها راه ندارد ، زیرا شک و تردید آنجا راه دارد که علم و آگاهی از نوع علم حصولی باشد ، یعنی وجود عینی شیء به آگاهی در آمده با وجود عینی آگاهی دو چیز باشد . | | در این نوع از خود آگاهی ، شک و تردید که آیا هستم یا نیستم و اگر هستم آیا کدامم و امثال اینها راه ندارد ، زیرا شک و تردید آنجا راه دارد که علم و آگاهی از نوع علم حصولی باشد ، یعنی وجود عینی شیء به آگاهی در آمده با وجود عینی آگاهی دو چیز باشد . |
| اما آنجا که آگاهی عین آگاه و به آگاهی درآمده است و از نوع آگاهی حضوری است ، شک و تردید فرض نمیشود ، یعنی امری محال است . | | اما آنجا که آگاهی عین آگاه و به آگاهی درآمده است و از نوع آگاهی حضوری است ، شک و تردید فرض نمیشود ، یعنی امری محال است . |
- | اشتباه اساسی " دکارت " در همین جاست که توجه نکرده بود که " من هستم " شک بردار نیست تا از راه " من فکر میکنم " بخواهیم آن شک را رفع کنیم. |
+ | اشتباه اساسی "(( دکارت ))" در همین جاست که توجه نکرده بود که " من هستم " شک بردار نیست تا از راه " من فکر میکنم " بخواهیم آن شک را رفع کنیم.
دکارت فیلسوف فرانسوی قرن هفدهم فلسفهء خود را به این ترتیب آغاز کرد که در همه چیز شک کرد حتی در بدیهیات . سپس گفت من در همه چیز نمیتوانم شک کنم جز اینکه میاندیشم و شک میکنم ، پس " فکر میکنم " دلیل است بر اینکه " هستم " . و آنگاه از هستی خود ، هستی خدا واشیاء دیگر را نتیجه گرفت . .
^__~~red:خودآگاهی فطری ، هر چند واقعی است ، اما اکتسابی و تحصیلی نیست ، نحوهء وجود " من " انسانی است ، از این رو آن خود آگاهی که به آن دعوت شده ، این درجه از خود آگاهی که به طور قهری و تکوینی در اثر حرکت جوهری طبیعت پدید میآید نیست . ~~__^
آنجا که قرآن مجید پس از اشاره به مراحل خلقت جنین در رحم ، به عنوان آخرین مرحله میفرماید : |
- | دکارت فیلسوف فانسوی قرن هفدهم فلفهء خود را به این ترتیب آغاز کرد که در همه چیز شک کد حتی در بدیهیات . سپس گفت من در همه چیز نمیتوانم شک کنم جز اینکه میندیشم و شک میکنم ، پس " فکر میکنم " دلی ا بر اینکه " تم " . و آنگاه از هستی خود ، هستی خدا واشیاء دیگر را نتیجه گرفت . . |
+ | __~~green:" « م نشناه لا ر »"( منون / . 14)__ |
- | __~~red:خدآگاهی فطری ، هر چند واقعی است ، اما اکتسابی و صیلی یست ، نحوهء وجود " من " انسانی است ، از این رو آن خود آگاهی ه به آن دعوت شده ، این رجه از خود گای که به طور قهری و کوینی ر اثر حرکت جوهری طبیعت پدید میآید نیست . ~~__ |
+ | __س ما او یز دیگر و قی یر کردیم~~__ |
- | آنجا که قرآن مجید پس از اشاره به مراحل خلقت جنین در رحم ، به عنوان آخرین مرحله میفرماید :~~green: " « ثم أنشأناه خلقا آخر »"( مؤمنون / . 14)~~پس ما او را چیز دیگر و خلقی دیگر کردیم اشاره به همین است که مادهء ناخود آگاه تبدیل میشود به جوهر روحی خودآگاه . |
+ | اشاره به همین است که مادهء ناخود آگاه تبدیل میشود به جوهر روحی خودآگاه . |
| منبع:کتاب انسان در قرآن | | منبع:کتاب انسان در قرآن |
- | شهید مطهری |
+ | نویسنده :شهید مطهری |
| صفحه59-60 | | صفحه59-60 |