در« قصر بنی مقاتل» امام حسین علیه السلام در آخر شب، به جوانان خویش دستور داد آب بردارند و آن گاه فریاد داد و از« قصر بنی مقاتل» کوچ کردند«
عقبه بن سمعان» می گوید: ساعتی به همراه امام رفتیم و همچنان که آن حضرت بر روی اسب بود اندک خوابی او را گرفت و پس از این که از خواب بیدار شد می گفت: « انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین» و دوبار و یا سه بار این کلمات را بر زبان جاری کرد.
فرزندش علی بن الحسین علیه السلام پیش آمد و گفت: از چه حمد خدا بجا آوری و« انا لله و انا الیه راجعون» گفتی؟ فرمود: پسر جان اندکی خواب رفتم پس در آن خواب سواری را دیدم که پیش روی من آشکار شد و می گفت: این گروه می روند و مرگ نیز به سوی آنها می رود دانستم که آن جانهای ماست که خبر مرگ ما را می دهد.
علی گفت: پدر جان! خداوند بدی برای ما پیش نیاورد، آیا مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا، سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقیم. گفت: پس ما در چنین حالی باک نداریم از این که بر حق بمیریم. حسین علیه السلام به او فرمود: خدایت بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می برد به تو عنایت کند.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی *** تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان *** او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ
منابع: ارشاد مفید، ج 2، ص 83.
مراجعه شود به:
درگیری هنگام خروج از مکه
علی ابن الحسین « علی اکبر » و ویژگیها