منو
 صفحه های تصادفی
سیستم های لوله ای در سازه برج
امام زمان در قرآن - حدید : 16
نقش مذهب در سلامت روان
هیدرولیز
مناظره امام باقر علیه السلام با قتاده
امام زمان علیه السلام در قرآن - لقمان : 20
مکانیک کوانتومی
اشعار ام فضل
ابو محمد قاضی عبیدالله بن صاعد
زنجبیل «داروئی»
 کاربر Online
885 کاربر online
تاریخچه ی: خنثی کردن نقشه دشمنان

((حنظله بن ابی سفیان ))به ((عمربن وائل ثقفی ))دستور داد که برو نزد علی علیه السلام برود و ادعا بکند که هشتاد مثقال طلا نزد محمد رسول الله بصورت امانت گذاشته ای اکنون محمد به ((مکه|مکه ))گریخته و تو وکیل او هستی و اگر شاهد خداست ما برایت شهادت می دهیم. آنگاه صد مثقال طلا برای اقدام به این کار به او دادند که در میان آنها گردنبندی بود با وزن ده مثقال طلا برای ((هند دختر عتبه، همسر ابوسفیان|هند )).

حنظله نزد حضرت آمد و ادعایش را که به او آموخته بودند باز گو کرد حضرت همه امانتی ها و ودیعه ها را دید ولی از ادعای عمر خبری نبود حضرت او را نصیحت کرد، او گفت: من شاهد دارم ((ابوجهل)) و ((عکرمه بن ابی جهل|عکرمه)) و ((عقبة بن ابی معیط)) و ((ابو سفیان|ابوسفیان ))و حنظلته گواهی می دهند حضرت فرمود: این حیله است که به سازندگانش برمی گردد آنگاه فرمان داد که شاهدان در ((بیت الله الحرام - کعبه، خانه خدا|کعبه ))بنشینند و سپس به عمیر فرمود: ای برادر ثقفی، بمن بگو چه زمانی امانت خود را به پیامبر دادی؟

عمیر گفت: هنگام بالا آمدن روز پس از طلوع خورشید. پیامبر آنرا گرفت و به غلامش داد. آنگاه حضرت، ابو جهل را صدا زد و همان سئوال را از او پرسید او گفت: من مجبور نیستم جواب بدهم. آنگاه حضرت از ابوسفیان پرسید، او گفت: امانت را عمیر هنگام غروب خورشید به پیامبر داد و او گرفت و در آستینش گذاشت.

آنگاه حضرت از حنظلة پرسید. او گفت: هنگام ایستادن خورشید در دل آسمان پیامبر امانت را گرفت و پیش رویش گذاشت تا موقع حرکت آنرا برداشت. آنگاه حضرت از عقبه پرسید. او گفت: پیامبر امانت را با دستش گرفت و همان وقت آنرا به خانه اش منتقل کرد و این ماجرا هنگام عصر بود. آنگاه حضرت از عکرمه پرسید. او گفت: پیامبر امانت را هنگام طلوع خورشید گرفت و آنرا همان موقع به خانه فاطمه علیهاسلام فرستاد. در این هنگام حضرت نگاهی به عمیر کرد و فرمود: میبینم که رنگت زرد شده و حالت دگرگون است.

عمیر گفت: حق را می گویم، زیرا که حیله گر رستگار نیست، قسم به خانه خدا که من امانتی نزد محمد ندارم و اینها مرا وادار کردند که چنین ادعایی کنم و این هم پولها و رشوه هایی است که بمن داده اند و این هم گردنبند هند است که اسمش بر آن نوشته شده است.

آنگاه حضرت فرمود شمشیری راکه در گوشه خانه است بیاورید. پس شمشیر را گرفت و فرمود: این شمشیر را می شناسید؟ گفتند این شمشیر حنظله است. ابوسفیان گفت این شمشیر دزدی شده است. حضرت فرمود: اگر راست می گویی، بنده سیاهت مهلح کجاست و چه می کند؟ ابوسفیان گفت: او برای کاری که داشتیم به ((طائف|طائف ))رفته است. حضرت فرمود: هرگز دوباره او را نمی بینی. می خواهی او را حاضر کنم اگر راستگو هستی؟ ابوسفیان سکوت کرد.

آنگاه حضرت و ده نفر از غلامان قریش، زمینی را نبش کردند و شکافتند و جنازه خونین مهلح را در آن یافتند. حضرت فرمود: ابوسفیان وفرزندانش به او قول آزادی دادند و او را بر کشتن من برانگیختند و او بر کمین من نشست وبرمن حمله بردتا مرابکشد. من سرش راجداکردم و شمشیرش را گرفتم. چون این حیله و نقشه آنها بر آب شد، نقشه دیگری کشیدند (تحریک عمیر برای ادعای امانت داشتن بدست پیامبر).

در این هنگام عمیر گفت : « اشهدان لااله الا الله و اشهدان محمدا رسول الله »؛« گواهی می دهم که جزالله، معبودی نیست و محمد فرستاده خداست ».

بحارالانوار، ج 40، ص 219 ،-------- مناقب

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 دوشنبه 05 اردیبهشت 1384 [13:02 ]   3   امیرمهدی حقیقت      جاری 
 سه شنبه 16 فروردین 1384 [07:54 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 04 شهریور 1383 [05:36 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..