منو
 کاربر Online
740 کاربر online
Lines: 1-14Lines: 1-12
 یکی از دفعاتی که ((منصور دوانیقی|منصور داونیقی)) تصمیم به کشتن ((حضرت امام جعفر صادق علیه السلام|امام صادق علیه السلام)) گرفت، گروهی متشکّل از صد نفر غیرعرب ناقص‌العقل را جمع کرد و آنها را مورد احترام و تکریم قرارداد، لباس های فاخر به آنها پوشانید و اموال فراوانی به آنان داد و به مترجم آنها گفت:«به آنان بگو امشب یکی از دشمنان منصور وارد می شود. اگر او را دیدید دسته‌جمعی حمله کنید و او را بکشید.»  یکی از دفعاتی که ((منصور دوانیقی|منصور داونیقی)) تصمیم به کشتن ((حضرت امام جعفر صادق علیه السلام|امام صادق علیه السلام)) گرفت، گروهی متشکّل از صد نفر غیرعرب ناقص‌العقل را جمع کرد و آنها را مورد احترام و تکریم قرارداد، لباس های فاخر به آنها پوشانید و اموال فراوانی به آنان داد و به مترجم آنها گفت:«به آنان بگو امشب یکی از دشمنان منصور وارد می شود. اگر او را دیدید دسته‌جمعی حمله کنید و او را بکشید.»
 آنها آماده اجرای نقشه شدند. منصور نیز حضرت صادق علیه السلام را به تنهایی فرا خواند. همین که امام وارد شد، منصور به مترجم گفت:«به اینها بگو دشمن من وارد شد. او را قطعه‌قطعه کنید.»  آنها آماده اجرای نقشه شدند. منصور نیز حضرت صادق علیه السلام را به تنهایی فرا خواند. همین که امام وارد شد، منصور به مترجم گفت:«به اینها بگو دشمن من وارد شد. او را قطعه‌قطعه کنید.»
 اما افراد مسلح ناگهان شمشیرهاشان را به زمین انداختند و دست‌هایشان را به نشانه تواضع و تسلیم به پشت سر بردند و در پیشگاه امام به خاک افتادند و صورت‌هایشان را به خاک مالیدند.  اما افراد مسلح ناگهان شمشیرهاشان را به زمین انداختند و دست‌هایشان را به نشانه تواضع و تسلیم به پشت سر بردند و در پیشگاه امام به خاک افتادند و صورت‌هایشان را به خاک مالیدند.
 با مشاهده این صحنه، ترس منصور را فرا گرفت و به امام گفت:«شما چرا اینجا آمده اید؟!» امام فرمود:«تو خودت چنین گفتی.»  با مشاهده این صحنه، ترس منصور را فرا گرفت و به امام گفت:«شما چرا اینجا آمده اید؟!» امام فرمود:«تو خودت چنین گفتی.»
 منصور گفت:«پناه می‌برم به خدا. من قصدی علیه شما نداشتم. به خانه خود برگردید.»  منصور گفت:«پناه می‌برم به خدا. من قصدی علیه شما نداشتم. به خانه خود برگردید.»
 امام نیز بازگشت ولی آن عده همچنان به خاک افتاده بودند.  امام نیز بازگشت ولی آن عده همچنان به خاک افتاده بودند.
 منصور به مترجم گفت:«از اینها بپرس چرا دشمن پادشاه را نکشتند؟»  منصور به مترجم گفت:«از اینها بپرس چرا دشمن پادشاه را نکشتند؟»
 آنها پاسخ دادند:«چگونه ولیّ خود را که هر روز به دیدار ما می‌آید و مثل پدری که به فرزندانش رسیدگی می‌کند، زندگی و امور ما را تدبیر می‌نماید بکشیم؟! ما جز او ولی و سرپرستی نمی شناسیم.»  آنها پاسخ دادند:«چگونه ولیّ خود را که هر روز به دیدار ما می‌آید و مثل پدری که به فرزندانش رسیدگی می‌کند، زندگی و امور ما را تدبیر می‌نماید بکشیم؟! ما جز او ولی و سرپرستی نمی شناسیم.»
 منصور با شنیدن این پاسخ ترسید و در تاریکی شب، همه آن صد نفر را روانه خانه‌هاشان کرد.  منصور با شنیدن این پاسخ ترسید و در تاریکی شب، همه آن صد نفر را روانه خانه‌هاشان کرد.
 پس از آن با نقشه دیگری امام را مسموم ساخت و به شهادت رساند. پس از آن با نقشه دیگری امام را مسموم ساخت و به شهادت رساند.
-مراجعه شود به: 
-((منصور و نقشه ترور)) 

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 سه شنبه 10 آبان 1384 [10:08 ]   5   شکوفه رنجبری      جاری 
 چهارشنبه 06 مهر 1384 [04:56 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 شنبه 21 خرداد 1384 [14:13 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 سه شنبه 16 فروردین 1384 [04:51 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 سه شنبه 31 شهریور 1383 [05:41 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..