| ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام)) در «ذوحسم » ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر فرمود:«امری پیش آمده است که به خوبی می بینید؛ بهراستی دنیا دگرگون شده است، زشتیهای خود را آشکار کرده است، از نیکی هایش روی گردانده و پیوسته بر خلاف مراد انسان عمل می کند، و از آن نمانده است مگر ته ماندهای همانند آبی که ته ظرفی بماند و آن را دور بریزند. | | ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام)) در «ذوحسم » ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر فرمود:«امری پیش آمده است که به خوبی می بینید؛ بهراستی دنیا دگرگون شده است، زشتیهای خود را آشکار کرده است، از نیکی هایش روی گردانده و پیوسته بر خلاف مراد انسان عمل می کند، و از آن نمانده است مگر ته ماندهای همانند آبی که ته ظرفی بماند و آن را دور بریزند. |
| مگر نمیبینید که به حق عمل نمی شود و از باطل پرهیز نمیکنند؟ مؤمن باید حقطلب و مایل به لقای پروردگار (شهادت) باشد. بهراستی مرگ را جز شهادت نمیبینم و زندگی با ستمگران را غیر از ننگ و خفت نمی دانم.» | | مگر نمیبینید که به حق عمل نمی شود و از باطل پرهیز نمیکنند؟ مؤمن باید حقطلب و مایل به لقای پروردگار (شهادت) باشد. بهراستی مرگ را جز شهادت نمیبینم و زندگی با ستمگران را غیر از ننگ و خفت نمی دانم.» |
| ((زهیر بن قین)) برخاست و گفت:«ای پسر ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا))! ما سخنان تو را شنیدیم. این دنیای فانی نزد ما ارزشی ندارد. حتی اگر دنیا پایدار بود و ما در آن جاویدان بودیم نیز کشته شدن در راه تو را بر آن زندگی همیشگی ترجیح می دادیم.» | | ((زهیر بن قین)) برخاست و گفت:«ای پسر ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا))! ما سخنان تو را شنیدیم. این دنیای فانی نزد ما ارزشی ندارد. حتی اگر دنیا پایدار بود و ما در آن جاویدان بودیم نیز کشته شدن در راه تو را بر آن زندگی همیشگی ترجیح می دادیم.» |
| بعد از او (( هلال بن نافع )) ایستاد و گفت:«به خدا قسم، از شهادت و مرگ باکی نداریم و بر همان نیت و هدف خود باقی هستیم. با دوستان تو دوست و با دشمنانت دشمنیم.» | | بعد از او (( هلال بن نافع )) ایستاد و گفت:«به خدا قسم، از شهادت و مرگ باکی نداریم و بر همان نیت و هدف خود باقی هستیم. با دوستان تو دوست و با دشمنانت دشمنیم.» |
| و پس از او نیز ((بریر بن خضیر همدانی|بُریر بن خضیر)) برخاست و گفت:« ای پسر پیغمبر! به خدا قسم، خداوند به وجود تو بر ما منت گذاشت تا برای یاری تو بجنگیم و بدنهای ما در راه تو قطعه قطعه شود؛ و در عوض، جدت در روز قیامت شفیع ما باشد.» | | و پس از او نیز ((بریر بن خضیر همدانی|بُریر بن خضیر)) برخاست و گفت:« ای پسر پیغمبر! به خدا قسم، خداوند به وجود تو بر ما منت گذاشت تا برای یاری تو بجنگیم و بدنهای ما در راه تو قطعه قطعه شود؛ و در عوض، جدت در روز قیامت شفیع ما باشد.» |