پس از آن که امام هادی علیه السلام نشانی های مادر امام زمان علیه السلام و چگونگی خودداری او از عرضه شدن به مشتریان را بیان کرد ‚ به بشیر بن سلیمان فرمود: «در این هنگام (وقتی امتناع مادر امام زمان علیه السلام را از فروخته شدن مشاهده کردی) نزد عمر بن یزید برده فروش برو و به او بگو: نامه ای به زبان رومی از یکی از بزرگان همراه من است. نویسنده این نامه فضائل و کمالات خود را نظیر بزرگواری ‚ گذشت ‚ وفاداری ‚ شرافت و. . . . بیان کرده است.
آن را به کنیز خود نشان بده تا در ویژگی های صاحب آن بیندیشد. پس اگر به او تمایل پیدا کرده و او را پسندید ‚ من از جانب او وکیل هستم تا این کنیز را برای او خریداری کنم. »
بشیر بن سلیمان گوید: «تمام آنچه را که مولایم امام هادی علیه السلام دستور داده بود ‚ مو به مو انجام دادم.
وقتی نامه امام علیه السلام را به دست آن کنیز دادم به شدت گریست و به
عمر بن یزید گفت: «من را به صاحب این نامه بفروش! »
و سوگند های بسیار شدید و محکمی یاد کرد که اگر او را به صاحب آن نامه نفروشد خود را خواهد کشت. آن گاه به عمر بن یزید بر سر قیمت کنیز وارد مذاکره شدم تا سر انجام بر همان مبلغی که امام هادی علیه السلام به من داده بود ‚ توافق حاصل گردید.
پول ها را تحویل فروشنده دادم و کنیز را خوشحال و خندان تحویل گرفتم. سپس با هم به محل اقامت خود در بغداد رفتیم. »
منابع: بحارالانوار، ج 51، ص 6 ------------ کمال الدین
مراجعه شود به:
ورود نرجس خاتون به بغداد