امام سجاد علیه السلام مشغول نماز بود که ناگهان فرزندش، محمد، به داخل چاه افتاد.
مادرش با دیدن این منظره بر سرزنان به سمت چاه دوید و فریادزنان از امام کمک خواست و گفت:« یا ابن رسول الله! فرزندتان در چاه افتاد و غرق شد!»
اما امام سجاد با وجودی که صدای او را میشنید به نماز خود ادامه داد.
مادرش که دید امام نماز خود را نمیشکند، گفت:« شما اهل بیت رسول الله چقدر سنگدلاید!»
امام وقتی نمازش تمام شد برخاست و به سمت چاه رفت و روی زمین زانو زد. آنگاه دستش را داخل چاه کرد و بدون اینکه دست و لباسش خیس شود، فرزندش را که میخندید، از آن چاه عمیق که همیشه آب را با طناب از آن بیرون میکشیدند، بیرون آورد.
سپس رو به همسر خود نمود و فرمود:« این بچه را بگیر، ای ضعیف الیقین به خداوند.»
سپس فرمود:« اگر میدانستی که من در مقابل جباری ایستاده بودم که اگر رو از او بر میگرداندم، او نیز رو از من بر میگرداند، ملامتم نمیکردی. آیا مهربانتر از او برای بندهاش سراغ داری؟»
2 -
ابلیس به صورت یک افعی دارای ده سر و دندانهای بسیار تیز برای حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) در حالیکه مشغول نماز بودند تجسم یافت و خود نمائی کرد و چشمان خود را برافروخته و سرخ فام جلوه گر ساخت. آن ملعون از موضع سجده حضرت از جوف زمین بر حضرت نمایان شد، بعد مدتی مدید در محراب حضرت مکث نموده ولی حضرت ابداً از او نترسیدند و برای لحظه ای هم گوشه چشمانش را به سوی او نینداختند.
با مشاهده این وضعیت شیطان ناگهان به سر انگشتان حضرت هجوم آورده و با دندانهای جلوی خود شروع به گاز گرفتن آن نمود، و از آتش دوزخ خود بر آن می دمید و در تمام طول این مدت حضرت حتی گوشه چشمی هم به او نمی کردند. و قدم خود را از جایش تکان نمی دادند، و هرگز شک و وهمی در نماز و قرائتشان به دل شریفشان عارض نمی گردید.
ابلیس در این حال به سر می برد که ناگاه شهاب آتشینی از آسمان بر او هجوم آورد پس چون به آن نزدیک شده و آن را احساس نمود فریاد برکشید و در صورت و سیمای اولیه خود در آمده و در کنار حضرت علی بن الحسین (علیه السلام )ایستاد. سپس گفت: ای علی تو « سید العابدین » هستی همچنانکه به این نامیده شده ای و من ابلیسم.
قسم به خدا عبادت تمامی انبیاء از پدر تو
حضرت آدم تا خود تو را مشاهده نموده ام ولی هرگز به مانند تو و عبادت تو ندیدم، بعد هم حضرت را ترک کرد و پشت نمود و این در حالی بود که حضرت هنوز در نماز بود و هرگز چیزی او را از کلامش مشغول نکرده بود تا اینکه نمازش را با تمامیت آن به پایان رسانید.
در همین رابطه روایت دیگری در عنوان
لقب زین العابدین نقل گردیده که قابل توجه است.
3-
امام صادق علیه السلام فرمود:« حضرت علی بن الحسین علیه السلام هر گاه آماده نماز می شد، رنگ رخسارش میپرید و بهسان شاخه درخت خرما می لرزید.»
4-
امام باقر علیه السلام میفرمود:« علی بن الحسین علیه السلام هر گاه به نماز می ایستاد، رنگ رخسارش تغییر میکرد و در حین نماز، مانند عبد ذلیلی در مقابل پادشاهی جلیل. بدنش از خشیت خداوند میلرزید و به گونهای بود که گویی میخواهد با نماز وداع کند و دیگر هرگز موفق به نماز نمیشود. (چنین می پنداشت که بعد از این نماز، دیگر هرگز نماز نخواهد خواند.)
5-
ابان بن تغلب می گوید:
به امام صادق علیه السلام عرض کردم امام سجاد هرگاه به نماز میایستاد رنگ مبارکش تغییر می کرد.
امام به من فرمود:« او می دانست در مقابل چه کسی ایستاده است.»
منابع:
- بحارالانوار، ج 46، ص 34 و ص 58 حدیث 11 به نقل از ابن شهر آشوب
- بحارالانوار، ج 46، ص 50، حدیث 4 ر
مراجعه شود به: