1 - حضرت علی بن الحسین زین العابدین (علیه السلام) به نماز ایستاده بودند، در اثناء نماز ایشان فرزندشان حضرت محمد امام باقر (علیه السلام) در حالی که طفلی بودند به راه افتادند و به کنار چاهی بسیار ژرف آمدند.
این چاه در منزل حضرت در مدینه بود، آنگاه به داخل چاه سقوط نمودند. مادر ایشان که به ایشان نظاره می کرد با دیدن این منظره فریاد کشید و سر زنان به سمت چاه جلو آمد و در کنار آن مشغول فریاد کشیدن و کمک خواستن شدند. آن خانم می گفت: یا ابن رسول الله فرزند شما محمد در چاه افتاد و غرق شد. اما حضرت به هیچ وجه از نماز خود منصرف نمی شد و این در حالی بود که صدای اضطراب بچه شان از قعر چاه به گوش حضرت می رسید. پس چون این مسئله برای آن خانم مدتی مدید گذشت.
در حالی که به شدت بر فرزندش محزون بود گفت: چقدر قلوب شما ای اهل بیت رسول الله قسی و سخت است !! اما حضرت در نماز خود اقبال داشته و از آن خارج نشدند مگر بعد از اتمام آن و اکمال آن. آنگاه بسوی آن خانم رو نموده و به سمت چاه آمدند و در کنار آن به سوی زمین نشستند و دستشان را به قعر چاه دراز کردند. و این در حالی بود که جز با طناب بلند نمی شد به قعر چاه دست یافت. سپس فرزندشان حضرت محمد (علیه السلام) را در حالیکه به زبان کودکانه کوشیده و سخن می گفتند و می خندیدند با دستشان از چاه بیرون آوردند و هرگز بدن و لباس ایشان به آب مرطوب نشده بود.
حضرت سجاد (علیه السلام) رو به همسر خود نمودند و فرمودند: بگیر او را ای ضعیف الیقین به خداوند. آن خانم به خاطر سلامت فرزندشان شروع به خنده کرد و از سوی دیگر بخاطر آن سخنی که حضرت به او گفته بودند (یا ضعیفه الیقین) گریست. حضرت به او فرمودند: امروز ملامت و نکوهتی بر تو نیست البته اگر می دانستی که من در مقابل جباری ایستاده بودم که من اگر رویم را از او بر می گرداندم او نیز رویش را از من بر می گرداند. چه کسی بعد از او می تواند شخصی راحم و مهربانی را سراغ بگیرد. (در نسخه دیگری هم آمده است: آیا مهربانتر از او برای بنده اش چه سراغ داری؟
2 - ابلیس به صورت یک افعی دارای ده سر و دندانهای بسیار تیز برای حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) در حالیکه مشغول نماز بودند تجسم یافت و خود نمائی کرد و چشمان خود را برافروخته و سرخ فام جلوه گر ساخت. آن ملعون از موضع سجده حضرت از جوف زمین بر حضرت نمایان شد، بعد مدتی مدید در محراب حضرت مکث نموده ولی حضرت ابداً از او نترسیدند و برای لحظه ای هم گوشه چشمانش را به سوی او نینداختند.
با مشاهده این وضعیت شیطان ناگهان به سر انگشتان حضرت هجوم آورده و با دندانهای جلوی خود شروع به گاز گرفتن آن نمود، و از آتش دوزخ خود بر آن می دمید و در تمام طول این مدت حضرت حتی گوشه چشمی هم به او نمی کردند. و قدم خود را از جایش تکان نمی دادند، و هرگز شک و وهمی در نماز و قرائتشان به دل شریفشان عارض نمی گردید.
ابلیس در این حال به سر می برد که ناگاه شهاب آتشینی از آسمان بر او هجوم آورد پس چون به آن نزدیک شده و آن را احساس نمود فریاد برکشید و در صورت و سیمای اولیه خود در آمده و در کنار حضرت علی بن الحسین (علیه السلام )ایستاد. سپس گفت: ای علی تو «سید العابدین » هستی همچنانکه به این نامیده شده ای و من ابلیسم.
قسم به خدا عبادت تمامی انبیاء از پدر توحضرت آدم تا خود تو را مشاهده نموده ام ولی هرگز به مانند تو و عبادت تو ندیدم، بعد هم حضرت را ترک کرد و پشت نمود و این در حالی بود که حضرت هنوز در نماز بود و هرگز چیزی او را از کلامش مشغول نکرده بود تا اینکه نمازش را با تمامیت آن به پایان رسانید.
در همین رابطه روایت دیگری در عنوان
لقب زین العابدین نقل گردیده که قابل توجه است.
منابع :
بحارالانوار، ج 46، ص 34 و ص 58 حدیث 11 به نقل از ابن شهر آشوب
مراجعه شود به:
نماز امام سجاد علیه السلام