تاریخچه ی:
حس حقیقت جویی و کاوش
مقوله حقیقت را ما می توانیم مقوله دانایی یا مقوله دریافت واقعیت جهان هم بنامیم. مقصود این است كه در انسان چنین گرایشی وجود دارد. گرایش به كشف واقعیتها آنچنان كه هستند؛ اینكه انسان میخواهد جهان را، هستی را، اشیاء را آنچنان كه هستند دریافت كند. از دعاهای منسوب به پیغمبر اكرم (صلالله علیه و آله و سلم) است كه میفرموده است: «الّلهِِِمَّ اَرِنِی الاَشیاءَ كَما هِی» (غوالی اللئالی-ج-4-ص132) یعنی خدایا اشیاء را آنچنان كه هستند به من نشان بده.
اساساً آن چیزی كه به نام حكمت و فلسفه نامیده میشود هدفش همین است. اصلاً اگر بشر دنبال فلسفه رفته است برای همین حس بوده است كه می خواسته حقیقت را و حقایق اشیاء را درك كند.
در روانشناسی هم میبینید كه این حس را به نام حس حقیقتجویی یا حس كاوش مطرح میكنند. وقتی مسئله را در یك سطح گسترده طرح می كنند اسمش را میگذراند حس كاوش و میگویند این همان چیزی است كه حتی در كودك هم وجود دارد بچه به سه سالگی كه میرسد دائماً میپرسد. این حس حقیقت جویی است كه در او تازه زنده شده است. كسانی كه از این حس استفاده كرده و این حس را در خود زنده نگهداشته ا ند به مرحلهای میرسند كه لذت كشف حقیقت برای آنها برتر از هر لذت دیگری است و به عبارت دیگر لذت علم برایشان از هر لذتی بالاتر است.
منبع : کتاب فطرت
نویسنده : شهید مرتضی مطهری
صفحه :74