منو
 کاربر Online
830 کاربر online
تاریخچه ی: حبیب بن مظاهر در کربلا

!حبیب بن مظاهر در کربلا

ماجراهای حبیب در روزهای قبل از ((عاشورا)) در ((کربلا)) تا ظهر آن روز ((حبیب بن مظاهر)) قبل از جنگ از امام علیه السلام اجازه گرفت تا به طایفه ((بنی اسد)) که در همان نزدیکی بودند، رفت برای یاری پسر پیامبر از آنها دعوت کرد و چنین گفت این پسر پیامبر شماست که ((عمر بن سعد)) با لشگری انبوه او را احاطه کرده است. هر چند او یارانی دارد که هر یک برتر از هزار مرد جنگی اند و هرگز تنهایش نگذارند. اما من می خواهم شما را به راهی که سعادت و شرف دنبا و آخرت در آن است هدایت کنم. به خدا سوگند اگر هر کدام از شما به یاری اش بشتابید و در راه خدا و در رکاب پسر پیامبر کشته شوید و شکیبایی نمی کنید رسول خدا «صلوات اله علیه» در علیین همنشین و همدم شما خواهد بود.

حدود 90 نفر از آنها برای جنگ با سپاه دشمن همراه حبیب به کربلا آمدند ولی غافل از اینکه یک جاسوس عمر سعد، یک ساعت زودتر، او را آگاه کرده است و عمر سعد هم چند نفر از سپاهش را به فرماندهی ازرق فرستاد. از آنطرف حبیب با مردان بنی اسد و از این طرف ازرق راه را بر آنها بستند. حبیب که ازرق را خوب می شناخت فریاد زد: ای ازرق، شرم بر توباد. برای ما شایسته نیست که با هم بجنگیم، بگذار آتش این فتنه، دامن دیگری را بسوزاند، اما ازرق چون گرگی در کمین بود که ناگهان حمله ای کردند و با هم مدتی جنگیدند، که عده ای تارو مار شده و با کشته ها و زخمی های فراوان هر یک به طایفه خود برگشتند. فقط در این میان حبیب خود را از میان لشگر دشمن به سپاه ابا عبدالله رساند.

عصر روز نهم محرم هم وقتی که عمر سعد لشگر خود را به سوی اردوگاه ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین بن علی )) می برد تا طبق نامه ((عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد)) یا بیعت بگیرد و یا به جنگد، ((پیشینه عباس بن علی بن ابیطالب|حضرت عباس بن علی)) به طرف آنها میفرستند تا ببیند که چکار دارند که حبیب بار برخی از اصحاب هم همراه قمر ((بنی هاشم)) می روند حضرت عباس از نیات آنها آگاه می شود و امام حسین را آگاه می کند. در این فرضت حبیب به آنها چنین می گوید: به خدا سوگند که پست ترین مردمان نزد خدا در فردای قیامت کشندگان فرزند پیامبر و ((اهل بیت)) و خاندان اویند و همچنین کشندگان بندگان صالح از این جمع، که همواره به یاد خدا بوده و شبها را به عبادت می گذرانده اند.

شب عاشورا بار دیگر حبیب با دوستانش تصمیم گرفتند که به درب خیمه حضرت بیایند و حضرت و اهل بیتش را از تصمیم راسخ خودشان که دفاع از حرم رسول خدا بود آگاه کنند، حبیب خطاب به آنها چنین گفت: این شمشیرهای جوانان شماست که اراده کرده اند آن را از نیام بر آرند و دیگر بار به جای خود بازنگردانند تا بسیاری از دشمنان شما را به خاک و خون به غلطانند. و این نیزه های غلامان شماست که سوگند یاد کرده اند از پای ننشیند تا آنها را در سینه های بدخواهان شما بنشانند. صدایی از درون خیمه آمد که ( خداوند به شما جزای خیر دهد که از فرزندان امیرالمومنین علیه السلام حمایت می کنید.)

منابع:
بحار الانوار، ج 44، ص 386 – 387.
اعیان الشیعه، ج 2، ص 133.


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 دوشنبه 12 اردیبهشت 1384 [13:46 ]   3   عبدالله حقیقت      جاری 
 چهارشنبه 24 فروردین 1384 [10:35 ]   2   ندا سعادتی      v  c  d  s 
 چهارشنبه 24 فروردین 1384 [10:32 ]   1   ندا سعادتی      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..