خانه دانشنامه
مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت. نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند. در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد: ~~green:قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ ----- که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت~~ حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود. وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت. نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت شد. شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش ((غزل ))های بسیار زیباست. ! ویژگی های شعر حافظ ~~red:برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حافظ عبارتند از:~~ ~~blue:__1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی__~~ رمز پردازی و حضور ((سمبولیسم ))شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است. چنان که در بیت زیر "شب تاریک" و "گرداب هایل" و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد: ~~green:شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها~~ ~~blue:__2-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات__~~ این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) "((مراعات النظیر))" نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. | ||||||||||||||||||||||
- | 1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی، شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای ماننده است که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این نیست مگر به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبولیسم هایی که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است. | |||||||||||||||||||||
- | چنان که در بیت زیر "شب تاریک" و "گرداب هایل" و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد: | |||||||||||||||||||||
- | شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل | |||||||||||||||||||||
- | کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها | |||||||||||||||||||||
- | 2- رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات. این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) "مراعات النظیر" نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. | |||||||||||||||||||||
به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید: | به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید: | |||||||||||||||||||||
- | ز شوق نرگس مست بلند بالایی | + | ~~green:ز شوق نرگس مست بلند بالایی | |||||||||||||||||||
چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم | چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم | |||||||||||||||||||||
- | شدم فسانه به سرگشتگی که بروی دوست کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم 3- لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین. |
+ | شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم~~ ~~blue:__3-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها__~~ ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین. | |||||||||||||||||||
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم | بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم | |||||||||||||||||||||
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم | فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم | |||||||||||||||||||||
+ | ~~red:***~~ | |||||||||||||||||||||
من و انکار شراب این چه حکابت باشد | من و انکار شراب این چه حکابت باشد | |||||||||||||||||||||
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد | غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد | |||||||||||||||||||||
+ | ~~red:***~~ | |||||||||||||||||||||
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش | ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش | |||||||||||||||||||||
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش | باید برون کشید از این ورطه رخت خویش | |||||||||||||||||||||
- | 4- طنز؛ زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافیت و گزندگی پرداخته و نوش نیش را در کنار هم گرد آورده است. پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند: فقیه مدرسه دی مست بود و فتوای داد که می حرام، ولی به زمال او قافست باده با محتسب شهر ننوشی زنهار بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد 5- شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است. |
+ | ~~blue:__4- طنز__~~ /> زبان رندانه شعر حافظ به ((طنز ))تکیه کرده است. ((طنز ))ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است. پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند: فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد که می حرام، ولی به ز مال او قافست ~~green:باده با محتسب شهر ننوشی زنهار بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد~~ ~~blue:__5- ایهام و ابهام __~~ شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است. | |||||||||||||||||||
نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد: | نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد: | |||||||||||||||||||||
- | اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به نابترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از ایهام در این باره بیشترین سود و بهره را برده است. دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه تاان در امان می داشت. سوم آن که در سنن عرفانی هویا کردن اسرار ک ی می شود و شاعر و عارف متفکر، مل به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایحام به عالیترین شکلش در برد وسیعی بهره بگیرد: دی می شد و گفتم صنما عهد به ای آر گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست ایهام در کلمه "عهد" به معنای "زمانه" و "پیمان" دل دادمش به مژده و خجلت همی برم زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست ایهام در ترکیب "نقد قلب" ه معنای "نقد دل" و "سکه قلابی" عمرتان باد و مرادای ساقیان بزم جم گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما ایهام در کلمه "دوران" به معنای "عهد و دوره" و "دورگردانی ساغر" |
+ | اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است. دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه ای زان در امان می داشت. سوم آن که در سنن عرفانی شکار کردن اسرار سد رد می شود و شاعر و عارف متفکر، مبر به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد: ~~green:دی می شد و گفتم صنما عهد به ای آر گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست~~ ایهام در کلمه "عهد" به معنای "زمانه" و "پیمان" ~~green:دل دادمش به مژده و خجلت همی برم زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست~~ ایهام در ترکیب "نقد قلب" به معنای "نقد دل" و "سکه قلابی" ~~green:عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما~~ ایهام در کلمه "دوران" به معنای "عهد و دوره" و "دورگردانی ساغر" | |||||||||||||||||||
تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است. | تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است. | |||||||||||||||||||||
- | ی از مهمترین وجوه تفکر حافظ را می توان چی رشرد: 1- نظام هستی در اندیشه حافظ همچون دیگر متفکران عرفن مدار نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند. حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج |
+ | ! هن ینی حافظ ~~red:از مهمترین وجوه تفکر حافظ را می توان ب وارد یر اشار کرد:~~ 1- نظام هستی در اندیشه حافظ همچون دیگر متفکران عارف نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند. ~~green:حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج~~ | |||||||||||||||||||
فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟ | فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟ | |||||||||||||||||||||
- | من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست که از آن دست که او می کشدم می رویم 2- عشق جان و حقیقت هستی است />در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست. در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد 3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حافظ را تکیل می دهد. آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش 4- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی به مأمنی رو و فرصت شمر طریقه عمر که در کمینگه عمرند قاطعان طریق 5- انتظار و طلب رفع موعود، از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعمار و کنایه در طلب موعود آرمانی است. انتظار صبح صادق و اندیشه اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده است: مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید که از انفاس خوشش بوی کسی می آید ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند |
+ | ~~green:من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست~~ ~~green:که از آن دست که او می کشدم می رویم~~ 2- عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست. ~~green:در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد~~ ~~green:عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد~~ 3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حافظ را تکیل می دهد. ~~green:آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست~~ ~~green:تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش~~ 4- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی ~~green:به مأمنی رو و فرصت شمر طریقه عمر که در کمینگه عمرند قاطعان طریق~~ ~~green:فرصت شما و صحبت کز این دو راهه منزل چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن~~ 5- انتظار و طلب موعود انتظار رسیدن به فضایی آرمان از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است. اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده است:
که از انفاس خوشش بوی کسی می آید~~ ~~red:***~~ ~~green:ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی~~ ~~red:***~~ ~~green:یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور~~ ~~red:***~~ ~~green:رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند~~ |
از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها. برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد.. |