تاریخچه ی:
جهانی بودن اسلام
تفاوت با نگارش: 2
- | جهاني بودن دين اسلام از ضروريات اين آيين الهي است، كساني هم كه ايمان به آن ندارند مي دانند كه دعوت اسلام، همگاني بوده است. بابراين نميون اي را از موظف بودن به پيروي ملي ا ين آيين الهي، مستثني دانت. دايل قرآني بر جهاني بون اسلام كسي كه يك مرد را جمالي بر قرآن داشت باشد در خواهد يافت كه دعوت آن، عمومي و همگاني است. در آيات زيادي همهي مردم را به عنوان «يا ايهاالناس» و يا «بنيآدم» مورد خطاب، قرار داده و هدايت خود را شامل همهي انسانها دانسته است. جاوداني بودن اسلام: بيانات قرآن، با اطلاق زماني، محدوديت و مقيد بودن اسلام را به زمان معيني نفي ميكند. علاوه بر اينكه جاوداني بودن اسلام نيز از ضروريات اين دين الهي ميباشد و با اثبات حقانيت اسلام ثابت ميشود. حل چند شبهه 1- آياتي كه پيامبر اكرم(ص) را مأمور هدايت خويشان و نزديكان خودش يا اهل مكه و حوالي آن كرده است. 2- آيهي 69 از سورهي مائده، ملاك سعادت را ايمان و عمل صالح مي داند و نامي از پذيرفتن دين اسلام به عنوان شرط سعادت نميبرد. 3- در فقه اسلامي حفظ ميشود و ميتوانند به احكام شريعت خودشان عمل كنند و اين، نشانهي به رسميت شناختن اين اديان است. پاسخ: آياتي كه خويشان پيامبر اكرم(ص) و اهل مكه را ذكر مي كند در صدد بيان مراحل دعوت است. عامل سعادت، ايمان واقعي و عمل به وظايفي است كه خداي متعال براي بندگانش مقرر فرموده است و طبق دلايلي كه جهاني بودن و جاوداني بودن اسلام را اثبات ميكند وظيفهي همهي مردم بعد از ظهور پيامبر اسلام، عمل به احكام و قوانين اين دين است و اما امتيازي كه در اسلام براي اهل كتاب بر ساير كافران منظور شده ارفاق دنيوي است كه موقتي است. |
+ | جهانی بودن ((دین اسلام)) از ضروریات این آیین الهی است، کسانی هم که ((ایمان)) به آن ندارند می دانند که دعوت ((اسلام))، همگانی بوده است. ب و ا در یا یا ا ((رهننامه قرآن|رآن))، همهی مردم را به عنوان «یا ایها الناس» و یا «بنیآدم» مورد خطاب قرار داده و هدات خود را شامل همه انسانها دانسته است. |
| + | از طرف دیگر جاودانی بودن اسلام نیز دلیل دیگری بر این مدعا می باشد. بیانات ((قرآن))، با مشخص کردن زمانی، محدودیت و مقید بودن اسلام را به زمان معینی نفی میکند. علاوه بر اینکه جاودانی بودن اسلام نیز از ضروریات این دین الهی میباشد و با اثبات حقانیت اسلام ثابت میشود. |
- | جهانى بودن رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله />ه: عمومى بودن و جهانى بودن رسالت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله امرى مسلم است آن گونه که در آیات قرآنى با اتکاء به آن بر وحدانیت و ربوبیتخداوند متعال استدلال شده است مقاله حاضر به بررسى یک آیه در این زمینه پرداخته است. |
+ | جهانى بودن اسلام نتیجه ای جز جهانی بودن رسالت ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|پیامبر)) صلى الله علیه و آله به دبا ناهد داشت. عمومى بودن و جهانى بودن رسالت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله امرى مسلم است آن گونه که در آیات قرآنى با اتکاء به آن بر وحدانیت و ربوبیتخداوند متعال استدلال شده است. |
- | (منى آیه: "و ما ارسلناک الا کافه للناس..."و تقریر برهانى که با بین عمومیت رسالت پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) بر توحید و نفى آلهه و شرکا متضمن است)استقلال ندارند، و حتى در کارهایشان که اثر آن صفات است، مستقل نیتند، و با ای حالدیگر آن استقلال در تدبیر که براى ارباب خود ادعا مىکنند کجا است!پس وود واجبى باکمال بى منتهایش مان از آن است که یکى از مخلوقاتش در یک ا صفاتش با او شریکشود. |
+ | آیات بیماری ا قرآن نی ب این مود اشاه شد ات: |
- | مگ نکه ین: ا ال ن ل را ر ب ا ن ای ینى در تدیرق رک داد نه ایکه دا لایت ات دات ن و ینم با کمتداا ماا ارد. |
+ | "و م رسلناک لا اة للنس یرا نیا و لک کثر الناس ل یعلن" سبا/28 ما تو را ز برای برت بیم دان همه م نفتادی. و نی در آیات یی می فرمید: "قل ی ایها الناس انی رسول الله الیکم میعا " عراف/158 بو: ای مرد من فرستاده خدا به سوی مه هستم. همچنین پیامبر ای سلام سالت ود را دعوت هدای تامی مم ان و فمود: من یامبر خدا برای مامی بشریت هتم، وظیفه دار نه ها را اذار هشدار دهم فرما عذا ر کافران مسلم گردد. |
- | و به همین جهت در جمله"بل هو الله العزیز الحکیم"به این جواب پاسخ داده، و بهاین حجت اشاره فرموده، چون عزت خدا عبارت است از منیع بودن جانب او، از اینکهمتجاوزى به حریم کمال او تجاوز کند، بى انتها است، و به هیچ حدى محدود نیست، و اینعزت مانع از آن است که کسى یا چیزى شریک در صفات کمال او از قبیل ربوبیت و الوهیتذاتى، بشود.پس کلمه"عزیز"شرکتشریک را که ناشى از صلاحیت ذاتى او باشد نفىمىکند، و اما اینکه کسى بدون صلاحیت ذاتى، بلکه به تملیک خدا شریک خدا شود، اینهم از آنجایى که مستلزم اراده گزافى است، منافى با حکمتخدا است، و کلمه"حکیم"آن را نفى مىکند. | |
- | با این بیان روشن شد که آیه شریفه متضمن برهان و حجتى قاطع است.پس سزاواراست که در آن دقت بیشترى بفرمایید. | |
- | "و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا و لکن اکثر الناس لا یعلمون"راغب در مفردات مىگوید: کلمه"کف"به معناى دست آدمى یعنى آن عضوىاست که با آن دفع مىکند و مىگیرد، و"کففته"معنایش این استکه من مچ او را گرفتم، و هم به این معنا است که من با دستخود او را دفعکردم، و متعارف شده که دفع را به هر وسیله که باشد، هر چند با غیرکف باشد کف مىگویند حتى به کسى هم که نابینا شده مکفوف مىگویند، و در قرآن کریمآمده که: "و ما ارسلناک الا کافة للناس"یعنى من تو را نفرستادهام مگر براى اینکه جلوگیرمردم از گناه باشى، که البته در این آیه حرف"تاء"در آخر"کافة" تاى مبالغه است، نظیرتایى که در آخر کلمات راویة، و علامة، و نسابة، در مىآید (1) . | |
- | ............................................ | |
- | (1)مفردات راغب، ماده"کف". | |
- | مؤید گفتار وى این است که در آیه شریفه رسول خدا(ص)رابه دو صفت بشیر و نذیر توصیف فرموده، و در نتیجه این دو کلمه دو حالند، که صفت"کافة"را بیان مىکنند. | |
- | و چه بسا گفته (1) شده که: تقدیر آیه"و ما ارسلناک الا ارسالة کافة للناس"بوده یعنى ماتو را ارسال نکردیم مگر ارسالى که براى کافه مردم باشد، ولى این تفسیر خالى از بعد نیست، و بیهوده خود را به زحمت افکندن است. | |
- | و اما اینکه کافه به معناى همگى و حال از کلمه"ناس"باشد، و معنا این باشد کهما تو را نفرستادیم مگر براى همگى مردم، صحیح نیست، چون علماى ادب جایز نمىدانندحال از صاحب حال آنهم صاحب حالى که مجرور است مقدم بیفتد. | |
- | و بدان که منطوق آیه هر چند در باره مساله نبوت است، و در حقیقت از آیات قبل کهراجع به توحید بود منتقل به مساله نبوت شده است، و لیکن مدلول آن حجتى دیگر بر مسالهتوحید است، چون رسالت از لوازم ربوبیت است، که شانش تدبیر امور مردم در طریقسعادتشان، و مسیرشان به سوى غایات وجودشان مىباشد. | |
- | پس عمومیت رسالتخاتم المرسلین، که رسول اوست، نه رسول غیر از او خود دلیلاست بر اینکه ربوبیت نیز منحصر در اوست، چون اگر غیر از او ربى دیگر بود، او هم بهمقتضاى ربوبیتش رسولى مىفرستاد، و دیگر رسالت رسول خدا(ص) | |
- | عمومى و براى همه نمىبود، و مردم با بودن او محتاج به رسول دیگر مىشدند که از ناحیه آنرب دیگر بیاید، و این همان معنایى است که على(ع) - به طورى که روایتشده بدان اشاره نموده، و فرموده: "اگر براى پروردگار تو شریکى مىبود، رسولان آن شریک نیزبراى رساندن پیامهایش نزد شما مىآمدند". | |
- | مؤید این معنا جملهاى است که در ذیل آیه آمده، و فرموده: "و لکن اکثر الناس لایعلمون"، چون اگر معناى آیه تنها همان بود که راغب در معناى کلمه"کافة"گفت چیزىنبود که اکثر مردم آن را نفهمند، ولى دلالت انحصار رسالت در رسول خدا(ص) | |
- | بر انحصار ربوبیت در خداى عز اسمه، چیزى است که اکثر مردم آن را نمىفهمند. | |
- | بنابر این مفاد آیه این مىشود: مشرکین نمىتوانند شریکى براى خدا نشان دهند، درحالى که ما تو را نفرستادیم مگر بازدارنده جمیع مردم، در حالى که بشیر و نذیر باشى و اگر | |
- | ............................................ | |
- | (1)تفسیر کشاف، ج 3، ص 583. | |
- | براى مشرکین خدایانى دیگر بود، ما نمىتوانستیم تو را به سوى همه مردم بفرستیم، با اینکهعدهاى بسیار از ایشان بندگان خدایى دیگرند - و خدا داناتر است - . | |
- | "و یقولون متى هذا الوعد ان کنتم صادقین" | |
- | المیزان ج 16 صفحه 567 علامه طباطبایى رضوان الله تعالى علیه | |