تاریخچه ی:
جنبههای مختلف رشد
{picture file=img/daneshnameh_up/9/90//1000224_1.jpg}
کودکان و نوجوانان از دیرباز مورد توجه دانشمندان، فیلسوفان و پرورشکاران سراسر جهان بودهاند و بنا به توقعات و آرزوهای خودشان یا نظام حاکم بر جامعه درباره رشد بدنی و روانی آنان اظهار نظرهائی کردهاند. چنان که "افلاطون" به تفاوتهای فردی کودکان و "لوتر" به تربیت آنان از سوی شهرداران، "کمنیوس" به عامل رغبت و استعداد، "روسو" به قوه تمیز و نیروی استدلال، "پستالوتزی" به مراحل رشد، "فروبل" به کار خودخواست و اصل آفرینش، "پریر" از نظر رشد طبیعی بر پایه مشاهدات و تجربیات علمی و سرانجام "استانلی هال" به محتوای فکر و ذهن کودک توجه کردهاند.
"داروین" نیز رشد کودک را اساس بقای او میدانست،" گرگوری مندل" با کشف قانون وراثت ابعاد و استعدادهای فطری افراد آدمی را مشخص نمود و پژوهندگان نامبردار دیگری مانند "پاولوف" با توجیه علمی واکنشهای طبیعی و شرطی و "زیگموند فروید" با طرح نظریه روانی – جنسی و "پیاژه" با بحث درباره تحول رشد کودک در مراحل مختلف دستاردهای نوی عرضه داشتند که به شناخت ما از جهان کودک بعد تازهای بخشید.
رشد که بیشتر به دگرگونیهای درون ساخت موجود زنده اطلاق میشود دارای جنبههای مختلفی است که هر کدام گوشهای از واقعیتهای آن را بر ما روشن میسازد. نخست اینکه رشد بر بنیاد بدنی استوار است، به طوری که اگر به هر یک از اندامهای کارساز بدن صدمهای برسد در رشد کلی اختلال پدید میآید. رشد را نیز دوگونه دانستهاند: رشد طبیعی و رشد محیطی.
رشد طبیعی اساس بدنی دارد، اما رشد محیطی دارای شرایط و مقرراتی است که از سوی محیط بر فرد تحمیل میشود پیوستگی رشد بیانگر آن است که وضع گذشته فرد با وضع کنونی و حال او به آینده وابسته است.
همچنین رشد پدیدهای نیست که یکباره به وجود آید، بلکه به تدریج نمایان میگردد. رشد معلول عوامل ارثی و محیطی به طور متقابل در یکدیگر است، بدانسان که توقف و پیشرفت یکی موجب توقف یا پیشرفت دیگری میشود.
یکی دیگر
از جنبههای مهم رشد تفاوت در سرعت و میزان رشد است بدین معنی که گروهی زودتر و گروهی دیرتر به یک مرحله از رشد دست مییابند یا بعضیها از رشد بیشتر و بعضی دیگر از رشد کمتر برخوردار میشوند. سرانجام اینکه رشد از یک طرح و الگوی معین پیرو یمیکند و در فرایند رشد نیازها و دشواریهائی وجود دارد که حالت هماهنگی و ناهماهنگی در رفتار و کردار فرد پدید میآورد.