تاریخچه ی:
جلوگیری حر از حرکت امام حسین علیه السلام
تفاوت با نگارش: 3
- | امام حسین علیه السلام پس از آن که نماز عصر را در« ذوحسَمَ» به جا آورد و با لشگریان ((حربن یزید ریاحی|حرّ))ّ احتجاج نمود، به اصحاب خود دستور داد:« به سوی مدینه باز گردید.» اما لشگر حر از بازگشت آنان جلوگیری کرد. |
+ | ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام)) پس از آن که نماز عصر را در « ذوحسَمَ » به جا آورد و با لشگریان ((حر بن یزید ریاحی|حرّ)) احتجاج نمود، به اصحاب خود دستور داد:« به سوی ((مدینه)) باز گردید.» اما لشگر حر از بازگشت آنان جلوگیری کرد. |
| حسین علیه السلام به حر فرمود:« مادرت به عزایت بنشیند! از ما چه میخواهی؟» | | حسین علیه السلام به حر فرمود:« مادرت به عزایت بنشیند! از ما چه میخواهی؟» |
| حرّ گفت:« غیر از شما، هر کس از تبار عرب بود و چنین میگفت، من نیز میگفتم مادرش به عزایش بنشیند، ولی به خدا نمیتوانم نام مادر تو را جز به نیکی ببرم.» | | حرّ گفت:« غیر از شما، هر کس از تبار عرب بود و چنین میگفت، من نیز میگفتم مادرش به عزایش بنشیند، ولی به خدا نمیتوانم نام مادر تو را جز به نیکی ببرم.» |
| امام حسین فرمود:« از من چه میخواهی؟» | | امام حسین فرمود:« از من چه میخواهی؟» |
- | گفت:« میخواهم شما را نزد امیر عبیدالله بن زیاد ببرم.» |
+ | گفت:« میخواهم شما را نزد امیر ((عبیدالله بن زیاد)) ببرم.» |
| فرمود:« به خدا من همراه تو نخواهم آمد.» | | فرمود:« به خدا من همراه تو نخواهم آمد.» |
| حرّ گفت:« من نیز به خدا سوگند، دست از تو بر نخواهم داشت.» | | حرّ گفت:« من نیز به خدا سوگند، دست از تو بر نخواهم داشت.» |
- | این سخنان سه بار میان امام و حرّ رد و بدل شد و سرانجام حر گفت:« من دستور جنگ با شما را ندارم. اما دستور دارم از شما جدا نشوم تا با من به کوفه بیایید. اکنون که از آمدن به کوفه خودداری میکنید، پس راهی را در پیش بگیرید که نه به کوفه برود و نه به مدینه؛ و نه حرف من باشد، نه حرف شما؛ تا در اینباره نامهای به عبیدالله بنویسم. شاید خدا راهی پیش آرد که سلامت دین من در آن باشد و دربارهی شما مرتکب گناهی نشوم.» | |
- | اینجا بود که امام علیه السلام از راه « قادسیه» (که به کوفه میرفت) به سمت چپ حرکت کرد و حر و همراهانش نیز به دنبال او به راه افتادند. | |
- | مناب: > >اراد فید، 2 81. |
+ | این سخنان سه بار میان امام و حرّ رد و بل شد و سرانجام حر گفت:« من دستور جنگ با شما را ندارم. اما دستور دارم از شما جدا نشوم تا با من به کوفه بیایید. اکنون که از آمدن به کوفه خودداری میکنید، پس راهی را در پیش بگیرید که نه به کوفه برود و نه به مدینه؛ و نه حرف من باشد، نه حرف شما؛ تا در این باره نامهای به عبیدالله بنویسم. شاید خدا راهی پیش آرد که سلامت دین من در آن باشد و دربارهی شما مرتکب گناهی نشوم.» اینجا بود که امام علیه السلام از ره « ((قادسیه)) » (ک به کوفه میرفت) به سمت چپ حرکت کرد و ر و همراهانش نز ه نبال و به راه افتادند. |
- | مراجعه شود به:
((درگیری هنگام خروج از مکه)) |
+ | !منابع: *ارشاد مفید، ج 2، ص 81.
!مراجعه شود به: *((درگیری امام حسین علیه السلام و یارانش هنگام خروج از مکه)) |