تاریخچه ی:
جایگاه حسنین علیهماالسلام نزد پیامبر
((حسین بن زید بن علی )) از امام جعفر صادق علیه السلام و او از پدرش امام باقر علیه السلام نقل می کند: که پدرم علی بن الحسین علیه السلام ((حضرت امام سجاد علیه السلام|« امام سجاد» ))فرمود: در سالی که عمویم حسن علیه السلام از دنیا رفت در راههای شهر مدینه به دنبال عمو، و پدرم، حسن و حسین علیهم السلام حرکت می کردم من در آن زمان در سنین نوجوانی بودم و نزدیک بلوغ یا در شرف بلوغ بودم.
((جابربن عبدالله انصاری|جابربن عبدالله انصاری ))و ((انس بن مالک|انس بن مالک انصاری ))به همراه جمعی از قریش و ((انصار|انصار ))به پدر و عمویم بر خوردند، جابر نتوانست خود داری کند بر دست ها و پاهای عمو و پدرم« امام حسن و امام حسین علیهم السلام» افتاد و دست و پاهای آنان را می بوسید.
مردی از قریش که از نزدیکان مروان بود به عنوان اعتراض به جابر گفت: تو با این سن و مویت که میان اصحاب پیامبر خدا داری، چرا چنین کاری می کنی؟
جابر از کسانی بود که در جنگ بدر حاضر بوده است ـ جابر به او گفت: از من دور شو؛ اگر از فضیلت و جایگاه این دو آنچه را که من می دانستم می دانستی هر آینه خاک زیر پاهای آنان را می بوسیدی.
آنگاه جابر رو به انس بن مالک کرد و گفت: ای ابا حمزه پیامبر خدا صلی الله علیه وآله درباره این دو به چیزی خبر داد که گمان نمی کنم در هیچ بشری وجود داشته باشد، انس به او گفت: پیامبر به چه چیز خبر داد؟
امام سجاد علیه السلام فرمود: حسن و حسین علیهما السلام رفتند و من ایستاده بودم و گفتگوی آنان را می شنیدم پس جابر شروع به سخن کرد و گفت: روزی در حینی که پیامبر در مسجد بود و جمعیت از اطراف ایشان کم شد ناگاه حضرت به من فرمود: ای جابر! حسن و حسین را فراخوان ـ در حالی که پیامبر به آن دو عشق می ورزید ـ پس من رفتم و آنها را فراخواندم و گاهی حسن را حمل می کردم و گاهی حسین را تا اینکه آنها را نزد پیامبر آوردم.
پس در حالی که به خاطر ملاطفت و مهربانی و تکریم من نسبت به آنان سرور و خوشحالی را در چهره پیامبر مشاهده می کردم حضرت به من فرمود: ای جابر آیا این دو را دوست می داری ؟
گفتم: چرا دوست نداشته باشم ـ پدر و مادرم فدای شما باد ـ در حالی که جایگاه این دو در نزد من روشن است؟
پیامبر فرمود: آیا به تو خبر ندهم از فضیلت این دو؟ عرض کردم بلی پدر و مادر فدای شما!
فرمود: هنگامی که خدای متعال خواست مرا خلق کند مرا از یک نطفه سفید پاکیزه آفرید و آن را در صلب پدرم آدم به ودیعه گذارد و همواره از صلب طاهربه رحم طاهر منتقل شد تا به ((حضرت نوح علیه السلام|حضرت نوح ))و ((حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم ))علیهم السلام رسید و اینچنین بود تا به ((عبدالمطلب|عبدالمطلب ))منتقل شد و از پلیدی جاهلیت مصون و محفوظ بود.
آنگاه این نطفه به دو نیم شد نیمی به عبدالله و نیم دیگر به ابی طالب منتقل شد پس مرا پدرم بدنیا آورد و خداوند نبوت را به من ختم فرمود و علی بدنیا آمد و وصایت به او ختم گردید. آنگاه دو نطفه از من« به طریق فاطمه» و علی جمع شد و این دو فرزند نیکو و زیبا روی بدنیا آمدند پس خداوند ((سبط پیامبر و حمایت همه جانبه|اسباط ))نبوت را به این دو ختم فرمود و ذریه و نسل مرا از این دو قرار داد و کسی که شهرهای کفر را فتح می کند و زمین را پر از عدل می سازد بعد از آن که پراز جور شده باشد از آنهاست پس این دو « حسن و حسین «ع» » دو فرزند طاهر و مطهرند و این دو سید و (( حسین -ع- سرور جوانان اهل بهشت|مهتر جوانان اهل بهشتند )).
خوشا به حال کسی که این دو را دوست دارد و پدر و مادرشان را نیز دوست دارد وای بر کسانی که با اینها به ستیز و دشمنی برخیزد.
منابع: بحار الانوار، ج 37، ص 44، حدیث 22- امالی شیخ طوسی.
مراجعه شود به:
((در صلب آدم))
((شیفتگی پیامبر نسبت به حسین علیه السلام))
((امر پیامبر به دوستی امام حسین علیه السلام))
((محبت امام حسین))
((سیب بهشتی - پیشینه نطفه))
((لقمه های پیامبر در دهان حضرت))