تاریخچه ی:
جایگاه حسنین علیهماالسلام نزد پیامبر
تفاوت با نگارش: 2
- | ((حسین بن ید بن علی )) ا امام جعر صاد عی اسام و ا درش اام بر عیه اام نل می کند: ه درم ی ن احسین علیه السلام ((حضرت ام ساد ی اسلام|« امم سجد» ))فرمود: ر سای که مویم حسن ی اسا از دنیا رت در راهای هر دین به نبا عمو، و پدرم، ن و حین علیهم السلام حرکت می کدم من د آن مان در سنین نوجوانی بودم و نزدیک و یا در شر بلو بودم. |
+ | ((حضرت امام سجاد علیه السلام)) فرمود: در مدینه با عمو و پدرم، ((حضرت امام حسن متبی علیه السلام|حسن)) و ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین)) علیهماالسلام حرکت می کردم. />در راه، ((جابربن عبدالله انصاری|جابربن عبدالله انصاری )) و ((ان بن مالک|انس بن مالک انصاری )) به همراه جمعی از ریش و ((انصار|انصار )) به پدر عوی برخوردند. جابر خدش را بر دست پای عمو و پر اناخت. />ردی از قریش که از زدیکان مروان بو ب جابر اعتراض کرد:«با ای موهای سپید و جایگاهت میا صحاب یامبر خدا، چرا چنی میکنی» جابر به او فت:«از من دور شو؛ ار آنچه را ن درباره جایگاه آنها می استم می انستی خاک ک پاهای آنان را نیز میبوسیدی.» حسن و حسین علیهما السلام رفت و من ایساده دم و گفتگوی جابر اس بن مالک را می شنیدم. جابر گفت:«روزی پیامر در مسج بود که ناگاه به من فرمود:«ای ابر! حسن و حسین را زد من بیار.» />من به نبالشان رفتم و آنان را به طرف مسجد پیامبر بردم. گاهی حسن ا در آغش میگرتم، گای حسی را، تا ایکه آنها را نزد پیامبر آوردم. پیامبر به من فرمود:«ای جابر، این دو را دست می داری؟» />گفتم:«چرا دست نداشته باشم در حالی که ایگاه این دو را زد شما میدان؟» پیامبر فرمود:«می خواهی فایل این دو را برایت بگیم؟» />گفتم:«آری.» فرمود:«هنگامی که خدای متعال مرا از نو سفید آفرید و آن را در صلب پدرم، م، به ودیعت گذارد. این نور همواره از صلبهای طاهر به رحمهی طاهر منتقل شد تا به ((حضرت نوح علیه السلام|نوح )) و ((حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم )) و سرانجام به ((حضرت عبدالمطلب علیه لسلام|عبدالمطلب )) رسید و در تمام این مد از پلیدی جاهلیت مصون و محفوظ بود. آن گه این نطفه به دو نیم شد. نیمی به عبدالله و نیم یر به ابی طالب منتقل شد. پس نبوت را به من ختم فرمود و وصایت را به علی. دو نطفه از من از طریق فاطمه و علی جمع شد و این دو فرزند نیکو و زیباروی به دنیا آمدند. پس خداوند ((سبط پیامبر و حمایت همه جانبه|اسباط )) نبوت را به این دو ختم فرمود و نسل مرا از آنها قرار داد و کسی که رهای کفر را فتح می کند و مین را پر از عدل می سازد، نیز از آنهاست. این دو (( حسین -ع- سرور جوانان اهل بهشت|سرر جوانان بهشتیاند. )) خوشا به حال کسی که آنها را دوت بدارد و پدر و مادرشان را نیز دوست دارد. و وای بر کسانی که با آنان بستیزد و دشمنی کند.» |
- | ((جابربن عبدالله انصاری|جابربن عبدالله انصاری ))و ((انس بن مالک|انس بن مالک انصاری ))به همراه جمعی از قریش و ((انصار|انصار ))به پدر و عمویم بر خوردند، جابر نتوانست خود داری کند بر دست ها و پاهای عمو و پدرم« امام حسن و امام حسین علیهم السلام» افتاد و دست و پاهای آنان را می بوسید.
مردی از قریش که از نزدیکان مروان بود به عنوان اعتراض به جابر گفت: تو با این سن و مویت که میان اصحاب پیامبر خدا داری، چرا چنین کاری می کنی؟
جابر از کسانی بود که در جنگ بدر حاضر بوده است ـ جابر به او گفت: از من دور شو؛ اگر از فضیلت و جایگاه این دو آنچه را که من می دانستم می دانستی هر آینه خاک زیر پاهای آنان را می بوسیدی.
آنگاه جابر رو به انس بن مالک کرد و گفت: ای ابا حمزه پیامبر خدا صلی الله علیه وآله درباره این دو به چیزی خبر داد که گمان نمی کنم در هیچ بشری وجود داشته باشد، انس به او گفت: پیامبر به چه چیز خبر داد؟
امام سجاد علیه السلام فرمود: حسن و حسین علیهما السلام رفتند و من ایستاده بودم و گفتگوی آنان را می شنیدم پس جابر شروع به سخن کرد و گفت: روزی در حینی که پیامبر در مسجد بود و جمعیت از اطراف ایشان کم شد ناگاه حضرت به من فرمود: ای جابر! حسن و حسین را فراخوان ـ در حالی که پیامبر به آن دو عشق می ورزید ـ پس من رفتم و آنها را فراخواندم و گاهی حسن را حمل می کردم و گاهی حسین را تا اینکه آنها را نزد پیامبر آوردم.
پس در حالی که به خاطر ملاطفت و مهربانی و تکریم من نسبت به آنان سرور و خوشحالی را در چهره پیامبر مشاهده می کردم حضرت به من فرمود: ای جابر آیا این دو را دوست می داری ؟
گفتم: چرا دوست نداشته باشم ـ پدر و مادرم فدای شما باد ـ در حالی که جایگاه این دو در نزد من روشن است؟
پیامبر فرمود: آیا به تو خبر ندهم از فضیلت این دو؟ عرض کردم بلی پدر و مادر فدای شما!
فرمود: هنگامی که خدای متعال خواست مرا خلق کند مرا از یک نطفه سفید پاکیزه آفرید و آن را در صلب پدرم آدم به ودیعه گذارد و همواره از صلب طاهربه رحم طاهر منتقل شد تا به ((حضرت نوح علیه السلام|حضرت نوح ))و ((حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم ))علیهم السلام رسید و اینچنین بود تا به ((عبدالمطلب|عبدالمطلب ))منتقل شد و از پلیدی جاهلیت مصون و محفوظ بود.
آنگاه این نطفه به دو نیم شد نیمی به عبدالله و نیم دیگر به ابی طالب منتقل شد پس مرا پدرم بدنیا آورد و خداوند نبوت را به من ختم فرمود و علی بدنیا آمد و وصایت به او ختم گردید. آنگاه دو نطفه از من« به طریق فاطمه» و علی جمع شد و این دو فرزند نیکو و زیبا روی بدنیا آمدند پس خداوند ((سبط پیامبر و حمایت همه جانبه|اسباط ))نبوت را به این دو ختم فرمود و ذریه و نسل مرا از این دو قرار داد و کسی که شهرهای کفر را فتح می کند و زمین را پر از عدل می سازد بعد از آن که پراز جور شده باشد از آنهاست پس این دو « حسن و حسین «ع» » دو فرزند طاهر و مطهرند و این دو سید و (( حسین -ع- سرور جوانان اهل بهشت|مهتر جوانان اهل بهشتند )).
خوشا به حال کسی که این دو را دوست دارد و پدر و مادرشان را نیز دوست دارد وای بر کسانی که با اینها به ستیز و دشمنی برخیزد.
منابع: بحار الانوار، ج 37، ص 44، حدیث 22- امالی شیخ طوسی. |
+ | منابع: بحار الانوار، ج 37، ص 44، حدیث 22- امالی شیخ طوسی. |
| مراجعه شود به: | | مراجعه شود به: |
- | ((در صلب آدم)) > >((شیفتگی پیامبر نسبت به حسین علیه السلام)) > >((امر پیامبر به دوستی امام حسین علیه السلام)) > >((محبت ام حسین)) > >((سیب ی - یشینه نطفه)) > >((لقمه های پیامبر در دهان حضرت)) |
+ | ((در صلب آدم)) ((شیفتگی پیامبر به حسنین علیهماالسلام)) ((امر پیامبر به دوستی حسنین علیهماالسلام)) ((پاداش محبت حسنین علیهماالسلام)) ((نسل پیامبر کر ز یب بشتی)) ((لقمه های پیامبر در دهان حضرت)) |