- | ((اسماعیل بن عبدالعزیز ))میگوید: />امام صادق علیه السلام را دیدم که به دستشویی میرفت. با خودم گفتم درباره این شخص چه اعتقادهایی دارم و چه مقامهایی برایش قایلم، در حالی که او هم به دستشویی میرود. طولی نکشید که امام صادق علیه السلام خارج شد و به من فرمود:« ای اسماعیل، بیشتر از توان یک ساختمان، آن را بالا نبر که ویران میشود. ما امامان را نیز مخلوقات پرورگار بدانید.» |
+ | ((اسماعیل بن عبدالعزیز)) میگوید ((حضرت امام جعفر صادق علیه السلام|امام صادق علیه السلام)) را دیدم که به دستشویی میرفت. با خودم گفتم درباره این شخص چه اعتقادهایی دارم و چه مقامهایی برایش قایلم، در حالی که او هم به دستشویی میرود. طولی نکشید که امام صادق علیه السلام خارج شد و به من فرمود:« ای اسماعیل، بیشتر از توان یک ساختمان، آن را بالا نبر که ویران میشود. ما امامان را نیز مخلوقات پروردگار بدانید.» |
| همین که این فکر از ذهنم گذشت، امام مرا صدا زد و سه مرتبه فرمود:« من بندهای هستم که خدایی دارم و بندگی او را میکنم.» | | همین که این فکر از ذهنم گذشت، امام مرا صدا زد و سه مرتبه فرمود:« من بندهای هستم که خدایی دارم و بندگی او را میکنم.» |