تاریخچه ی:
تفاوت قیام مهدی با قیام های مادی
تفاوت با نگارش: 2
| + | {picture=mahdi10.jpg height=542 width=198 align=left} |
| !هر دو می جنگند اما... | | !هر دو می جنگند اما... |
- | نو و کهنه در منطق دیالکتیک، مفهوم نسلی ندارد، مقصود از صف آرایی نو و کهنه در برابر یکدیگر صف آرایی نسل جوان در برابر نسل قبل از خود نیست که نسل جوان الزاماً در جبهه انقلابی و نسل کهنه در جبهه محافظه کار قرار گیرد. |
+ | در منطق ((مارکسیسم)) جنگ و مبارزه همیشه بین نو و کهنه در می گیرد و همیشه این نو است که در برابر کهنه قیام می کند و آن را بر می اندازد و سپس خود کهنه می شود تا نویی دیگر آن را بر اندازد.
نو و کهنه در ((منطق دیالکتیک))، مفهوم نسلی ندارد، مقصود از صف آرایی نو و کهنه در برابر یکدیگر صف آرایی نسل جوان در برابر نسل قبل از خود نیست که نسل جوان الزاماً در جبهه انقلابی و نسل کهنه در جبهه ((محافظه کار)) قرار گیرد. |
| | | |
- | همچنانکه مفهوم فرهنگی ندارد، یعنی مقصود طبقه تحصیل کرده و با سواد در مقابل طبقه بی سواد و درس نخوانده نیست، بلکه صرفاً مفهوم اقتصادی و طبقاتی دارد. |
+ | همچنانکه مفهوم فرهنگی ندارد، یعنی مقصود ((طبقه)) تحصیل کرده و با سواد در مقابل طبقه بی سواد و درس نخوانده نیست، بلکه صرفاً مفهوم اقتصادی و طبقاتی دارد. |
| | | |
- | طبقه کهن یعنی طبقه وابسته به وضع موجود و منتفع از آنچه هست و طبقه نو یعنی طبقه ناراضی از وضع موجود و الهام گیر از ابزار تولیدی جدید که وضع موجود را به زیان خویش می بیند و طرفدار دگرگونی روبنای اجتماع است. |
+ | طبقه کهنه یعنی طبقه وابسته به وضع موجود و منتفع از آنچه هست و طبقه نو یعنی طبقه ناراضی از وضع موجود و الهام گیر از ابزار تولیدی جدید که وضع موجود را به زیان خویش می بیند و طرفدار دگرگونی روبنای اجتماع است. |
| | | |
- | به تعبیر دیگر: نو و کهنه یعنی، روشنفکر و تاریک اندیش. روشنفکری و تاریک اندیشی مقوله ای غیر از مقوله دانش و بی دانشی است و روشنفکر کسی است که از آگاهی ویژه ای در جهت تکامل اجتماعی برخوردار است. |
+ | به تعبیر دیگر: نو و کهنه یعنی، ((روشنفکر)) و ((تاریک اندیش)). روشنفکری و تاریک اندیشی مقوله ای غیر از مقوله دانش و بی دانشی است و روشنفکر کسی است که از آگاهی ویژه ای در جهت تکامل اجتماعی برخوردار است. |
- | خودآگاهی اجتماعی از مختصات طبقه محروم و ناراضی و طرفدار دگرگونی وضع موجود است، یعنی روشنفکری و تاریک اندیشی ریشه طبقاتی دارد، طبقه مرفه و برخوردار الزاماً تاریک اندیش و گذشته گرا و سنت گرا و دارای تفکر محافظه کارانه است و طبقه رنجبر و زحمت کش جبراً روشنفکر و دارای تفکر انقلابی و آینده گراست. |
+ | ((خودآگاهی اجتماعی)) از مختصات طبقه محروم و ناراضی و طرفدار دگرگونی وضع موجود است، یعنی روشنفکری و تاریک اندیشی ریشه طبقاتی دارد، طبقه مرفه و برخوردار الزاماً تاریک اندیش و گذشته گرا و سنت گرا و دارای تفکر محافظه کارانه است و طبقه رنجبر و زحمت کش جبراً روشنفکر و دارای تفکر انقلابی و آینده گراست. |
| | | |
| پایگاه خاص طبقاتی است که الهام بخش روشنفکری است نه درس و کلاس و معلم و کتاب و لابراتوار. | | پایگاه خاص طبقاتی است که الهام بخش روشنفکری است نه درس و کلاس و معلم و کتاب و لابراتوار. |
| | | |
- | انسان بینش و وجدان اجتماعی خویش را از شرایط محیط اجتماعی و موفقیت طبقاتی خود الهام طبقه مرفه و منتفع از وضع موجود قهراً و جبراً جامعه الفکر می گردد و طبقه استثمار شده جبراً محرک اندیشه پیدا می کند و این امری جدا از فرهنگ و سواد داشتن و نداشتن است. |
+ | انسان بینش و وجدان اجتماعی خویش را از شرایط محیط اجتماعی و موفقیت طبقاتی خود الهام طبقه مرفه و منتفع از وضع موجود قهراً و جبراً جامعه الفکر می گردد و طبقه ((استثمار)) شده جبراً محرک اندیشه پیدا می کند و این امری جدا از فرهنگ و سواد داشتن و نداشتن است. |
| حرکات تکامل اجتماع غالباً از ناحیه گروهها و طبقاتی است که از سواد و معلومات کافی بی بهره اند ولی به حکم وضع طبقاتی روشنفکرند. | | حرکات تکامل اجتماع غالباً از ناحیه گروهها و طبقاتی است که از سواد و معلومات کافی بی بهره اند ولی به حکم وضع طبقاتی روشنفکرند. |
- | پس ملاک حق و باطل در منطق دیالکتیک فقط نارضایتی از وضع موجود است اما در اسلام و شیعه یک ایده آل به نام و یک منطق و یک میزان راهبر انقلاب است. |
+ | پس ملاک حق و باطل در منطق دیالکتیک فقط نارضایتی از وضع موجود است اما در ((اسلام)) و ((شیعه)) یک ایده آل به نام و یک منطق و یک میزان راهبر ((انقلاب)) است. |
| منبع:قیام و انقلاب مهدی؛مرتضی مطهری | | منبع:قیام و انقلاب مهدی؛مرتضی مطهری |