تاریخچه ی:
تفاخر
تفاوت با نگارش: 2
- | یکی ز سنی اکم ر اراب یش اسلام تفا وده است آنها در گفتگوای که ر محرهی مختلف سیاسی اتی دن به هنام رقبت ا حریف از مفاخر خود ن می بردند و ود این عمل که یک بلیی رونی بوده ست، با یوی ی ر ین ی ی و ی ح م غالً فکا عمومی بوده است. |
+ | V{maketoc} />!منی وی فار تفار به منای «و ستایی» ا. ین خود ستایی می تواد ا یک رچشم درت یا نارست ت ی. ینی یک خص به رتی ار از خود عری می کند ی اینکه روغ وبی هیی را به خو نسبت می ده. تقبا ی ون فت ر ر ص ت و خ تایی م ا. یخ ال سعدی می گوید: |
- | ا ب این ت نیز بو رو خورد نمود نرا بو کلی نی یا بور لق اات نفرمود که یگا تا و موا مفاخره را به رافت ر ینهای کی د شخص نمود اگر ماخره برای د بیرون ک ی غیردای از ن که نوعی ا مق ی می ود تفاخر ه اا ا اه ، نه خ به مور اهی و بی اس. ندیه الامی تفاخر یح نست ک ر ح ل ا قد اه و اته ا ماد تاخری صحی انام ه ا انگیزه هوا نس و بین مفاخره های وای و یانی. |
+ | __::ه داز بو باید نمو**********خجات نبد آنکه ننمو و::__ /> !فخر در عراب هلی />یکی از سنتای حاکم ب اعراب ی ا سلام تفاخر بوده ست. آها گتگهای یسی و اتاعی خود، در هنگام رقابت با ریف، از افتارات و نام یردد خود این عم که یک جنگ تبلیغی روانی ود یروزی یک پاین مرید و داو این نا نیز اباً ا کر می ود. !تفاخر ر الم ((سام)) ا این ن ه و مرط ود کرد؛ یعن نه به ور کی نهی کرد و نه بر ن ملقا ه یید د لکه گفت اگ این تفاخر ای داست یر ک قی غیرخدایی از صحه این ورت وی ها مدّس تقی مود. الام خار ب ارزش ها ا اجازه داده است ن فاخر به او وای و ی ساس. |
- | ((حضرت امام سجاد علیه السلام| امام سجاد ))علیه السلام در ((مسجد اموی ))برای در هم شکستن تبلیغات مسموم امویان و هم شکستن نقشه های خریبی ((یزید بن معاویه|یزید ))در آغاز خطبه عزای خود در یک مفاخره صحیح الهی فرمود: از ماست ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا ))و از ماست ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی مرتضی ))و از ماست ((جعفر بن ابیطالب|جعفر طیار ))و ((حمزه|حمزه ))سیدالشهدا و ((حسنین از نگاه امیرالمومنین|سنین ))که ط رسل خدا از است ((حضرت امام مهدی ارواحنا له الفداء|مهدی ))که کشنده ((دجال|دجال ))است. |
+ | ((حضرت امام سجاد علیه السلام|امام سجاد علیه السلام)) در ((مسجد اموی)) برای درهم شکستن تبلیغات مسموم امویان و نقشههای وم ((یزید بن معاویه|یزید)) در آغاز خطبه خود در یک مفاخره صحیح الهی فرمود:«((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا)) و ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی مرتضی)) و ((جعفر بن ابیطالب|جعفر طیار)) و ((حمزه|حمزه سیدالشهدا)) و ((حسنین )) همگی ا دان ا ستند. ((حضرت امام مهدی ارواحنا له الفداء|مهدی))، کشنده ((دجال|دجال))، نیز از ماست. |
| + | !تفاخر در میان مردم |
| + | برخى از مردم به خاطر مباهات و فخر فروشى مبتلا به ((غيبت)) مىشوند، يعنى براى اينكه اظهار وجود كنند و فضل و كمال خود را به رخ بكشند ديگران را كوچك مىشمارند و از آنان بدگويى مىكنند و با گفتن جملاتى از اين قبيل كه فلان كس چيزى نمىداند و چنين و چنان است با اين هدف و انگيزه كه خود را از او بهتر معرفى كند، به گفتن عيوب وى مىپردازد، ولى از اين نكته غفلت دارد كه اين گونه برخورد علاوه بر اينكه نظر مردم را جلب نمىكند ممكن است عقيده آنها را نيز نسبت به او سست كند. اين بيمارى (خودستايى و فخر فروشى) عامل بسيارى از گناهان كبيره مىتواند باشد كه يكى از آنها غيبت است. از اين رو ((قرآن كريم)) و ائمه معصومين -عليهم السلام- به شدت با آن برخورد كرده و آن را مورد نكوهش قرار دادهاند كه به طور اختصار به چند مورد اشاره مىكنيم: |
| + | !خودستايى از نظر قرآن |
| + | ((قرآن كريم)) دستور مىدهد هيچگاه انسان نبايد خود را تزكيه و از ديگران بدگويى كند، زيرا هيچ كس از درون ديگران با خبر نيست، آنجا كه مىفرمايد: |
| + | -=... فَلا تُزكُّوا أنْفُسَكُمْ هُوَ أعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى (سوره نجم، آيه32) خودستايى نكنيد چرا كه او پرهيزكاران را بهتر مىشناسد. =- |
| + | و در جاى ديگر مىفرمايد: |
| + | -=ألَمْ تَرَ إلَى الَّذينَ يُزَكُّونَ أنْفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ يُزَكّى مَنْ يَشاءُ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلا (سوره نساء، آيه42) آيا نديدى آنهايى را كه خودستايى مىكنند؟ (اين خودستاييها ارزش ندارد) بلكه خدا هر كس را كه بخواهد مىستايد و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد. =- |
| + | پس انسان بايد از خودستايى و تزكيه نفس بپرهيزد و هيچگاه خود را از عيوب و نقايص پاك و منزّه نشمارد، كه اين، كار شيطان و شيوه متكبّران و نابخردان است. |
| + | !خودستايى در روايات |
| + | در احاديث اسلامى نيز خودستايى به طور جدّى مذمّت شده است كه به چند مورد اشاره مىكنيم. |
| + | ^حضرت على - عليه السّلام- متّقين را اين گونه توصيف مىكند: |
| + | لا يرضون من أعمالهم القليل و لا يستكثرون الكثير، فهم لأنفسهم متّهمون، و من أعمالهم مشفقون، إذا زكّى أحد منهم خاف ممّا يقال له فيقول أنا أعلم بنفسى من غيرى، و ربّي أعلم بي منّي بنفسى. اللّهمّ لا تؤاخذني بما يقولون و اجعلنى أفضل ممّا يظنّون و اغفر لي ما لا يعلمون ... . |
| + | (پرهيزكاران) از اعمال خويش به اندك خشنود نيستند و اعمال فراوان خود را زياد نمىبينند. آنان خويشتن را متّهم مىسازند و از كردار خود بيمناكند (كه مبادا مورد قبول خداوند نباشد). هرگاه يكى از آنها ستوده شود، از آنچه در بارهاش گفته شده در هراس مىافتد و مىگويد: من از ديگران نسبت به خود داناترم و پروردگارم به اعمالم از من آگاهتر است. پروردگارا مرا بهتر از آنچه آنها گمان مىكنند قرار ده و گناهانى را كه نمىدانند بيامرز... ^ |
| + | ^و در ضمن نامهاى كه به معاويه بن أبي سفيان نوشت مىفرمايد: |
| + | و لولا ما نهى اللّه عنه من تزكيه المرء نفسه لذكر ذاكر فضائل جمّه تعرفها قلوب المؤمنين و لا تمجّها اذان السّامعين... . |
| + | ... اگر نه اين بود كه خداوند نهى كرده است كه انسان خويشتن را بستايد، فضايل فراوانى را (درباره خود) بر مىشمردم كه قلوب مؤمنان با آن سابقه آشنايى دارد و گوش شنوندگان آن را بيگانه نمىشمارد... ^ |
| + | ^و در جاى ديگر فرمود: |
| + | أقبح الصّدق ثناء الرّجل على نفسه. زشتترين سخن درست مدح و ثناى انسان نسبت به خويشتن است. |
| + | به هر حال، انسان نبايد خود را از ديگران برتر بداند بلكه وظيفه دارد ديگران را از خود بهتر بداند^ |
| + | ^آن گونه كه حضرت على بن موسى الرضا - عليه السّلام- در ضمن حديثى فرمود: |
| + | العاشره و ما العاشره قيل له ما هي قال عليه السّلام لا يرى أحدا إلا قال: هو خير منّى و أتقى، إنّما النّاس رجلان: رجل خير منه و أتقى و رجل شرّ منه و أدنى، فإذا لقى الّذى شرّ منه و أدنى قال لعلّ خير هذا باطن و هو خير له و خيرى ظاهر و هو شرّ لي و إذا راى الّذى هو خير منه و أتقى تواضع له ليلحق به فإذا فعل ذلك فقد علا مجده و طاب خيره و حسن ذكره و ساد أهل زمانه.... (عقل هيچ مسلمانى كامل نمىشود مگر اينكه ده خصلت در او باشد) سپس فرمود: آيا مىدانيد دهمين (خصلت) كدام است؟ گفته شد: چيست؟ فرمود: هيچ كس را ننگرد مگر اينكه بگويد او از من پرهيزكارتر است. همانا مردم (دو دستهاند): گروهى كه از او بهتر و پرهيزكارتر، و گروهى كه از او بدتر و زبونترند. |
| + | پس، هرگاه كسى را ببيند كه از او پستتر است بگويد شايد درونش بهتر باشد و آن بهتر بودن باطن براى او بهتر است و خوبى من ظاهر است و شايد اين ظاهر خوب در واقع به ضرر من باشد، و هرگاه كسى را ببيند كه بهتر و با تقواتر از او باشد در برابرش فروتنى كند تا به او برسد، و هنگامى كه اين گونه رفتار كند عزّت و احترامش بالا مىرود و نامش به نيكى برده مىشود.^ |
| + | خلاصه هرگز نبايد انسان به بهانه تزكيه خويش (كه خود اين تزكيه نيز از نظر اسلام نكوهيده است) از ديگران بدگويى كند و ناگفته پيدا است كسانى كه از طريق مباهات، ديگران را تحقير مىكنند بايد بدانند كه ممكن است در اثر غيبت آنان عدّهاى به شخص غيبت شونده بد بين شوند. لكن غيبت كننده علاوه بر اينكه براى جلب رضايت مردم ارزش و فضيلت خود را نزد خدا از دست مىدهد در روز قيامت نيز مردم نمىتوانند او را از غضب الهى نجات دهند. |
| + | !منابع: |
| منابع: | | منابع: |
| بحار الانوار، ج 45، ص 137. | | بحار الانوار، ج 45، ص 137. |