تاریخچه ی:
تعریف دین از نظر علمای ادیان
((علمای ادیان)) نیز تعاریف متعددی از دین ارائه کرده اند،به طور مثال در تعریف دین میگویند: *دین عبارتست از ((ایمان)) و اطاعت به یک قول یا قوای مافوق انسانی که مستحق عبادت ((خالق)) و حاکم عالم میباشد.
یاتعریف می کنند:
*دین یک ((سیستم)) خاص ((اعتقاد)) و اعمال و ((عبادات)) است که غالباً مشتمل بر مجموعة قواعد اخلاقی و فلسفی میشود. یامیگویند:
*دین ایمان به موجودات روحانی است.ومیگویند:
*دین عبارتست از تبیین احساسات قلبی انسان، ویادین مجموعه کلی از اعتقادات و احساسات و اعمال انفرادی یا اجتماعی است و … (حکمت ، علی اصغر، نه گفتار در ادیان، ج 1، ص 3).
*((جان بی ناس)) عالم علم ادیان نیز در کتاب خویش ((تاریخ جامع ادیان))، تعاریف متعددی از دین راذکرمی کند مانند:
تعریف ((متکلمان)) که گفتهاند: «الدین وضع الهى لاولى الالباب، یتناول الاصول و الفروع» دین عبارت از یک نظام الهى است که براى صاحبان خود وضع شده است و مشتمل بر ((اصول)) و ((فروع)) مىباشد. او می گوید: در تعاریف متکلمان گاهى «دین به ما هو دین» مورد نظر قرار گرفته است ( تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، ص79 و 81)
وی همچنین می نویسد: در تعاریفى نیز غایت و اهداف مد نظر بوده است، مانند آنچه در ((دائرةالمعارف الاسلامیة)) آمده است که: «الدین وضع الهى سائق لذوى العقول باختیارهم ایاه الى الصلاح فى الحال و الفلاح فى المال»; دین وضعى است الهى که صاحبان خود را به سوى رستگارى در این ((دنیا)) و حسن عاقبت در ((آخرت)) سوق مىدهد. ( تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، ص79 و 81).
از*((جرجانى)) نیز نقل کردهاند که: «الدین وضع الهى یدعوا اصحاب العقول الى قبول ماهو عند الرسول(ص)»:دین ((قانون)) و ((قرارداد))الهى است که خردمندان را به سوى قبول آنچه در نزد رسول(ص) است، فرامىخواند. (جانناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، ص79 و 81) . ایشان بیان می داردکه درکناراین تعریفها، دربعضىدیگراز تعاریف، اصولاحیثیت اعتقاد و التزام انسان، مبناى تحلیل و توصیف قرار گرفته است:
«الدین هو الاعتراف باللسان و الاعتقاد بالجنان و العمل بالارکان»; دین عبارت است از اقرار به زبان، اعتقاد به ((پاداش)) و ((کیفر)) در آن جهان و عمل به ارکان و دستورات آن (تاریخ جامع ادیان،ص81) .
*عدهای از ((فیلسوفان دین)) هر ((مکتب|مکتبى)) را که سه موضوع زیررا قبول داشته باشد، دین مىنامند: الف : عالمى وراى عالم طبیعت و محسوسات، وجود دارد ب : جهان طبیعت، هدفدار است ج: جهان هستى داراى ((نظام اخلاقى)) است، این خود شامل دو بخش است:
الف: ((جهان هستى)) چنانست که نیک و بد اخلاقى را درک مىکند ب: جهان هستى چنانست که نیک و بد اخلاقى را ((پاداش)) و ((کیفر)) مىدهد. بنابراین تعریف، ((مکتب)) ((مارکسیسم)) و ((لیبرالیسم)) و بعضى از شاخههاى ((اگزیستانسیالیسم))، «دین» نیستند.