مراد این دانشمندان از دین،
دین وحیانى و الهى است نه هر چه که نامدین بر او نهاده مىشود. ومنظور آنها
دین بشرى و ادیانىکه ساخته انسان است و ریشه در نیازهاى آدمى دارد، نمی باشد. و منظور آنها دینی نیست که بر پایه
بت پرستى یا اعتقاد به نیروهاى جادویى و مانند آن باشد. بلکه منظور آنها از دین ادیانى است که ریشه در
غیب دارند و پایه و اساس آنها بر
وحى و پیام الهى استوار است، و انسان نهسازنده دین بلکه دریافت کننده پیام الهى است که باید به آناعتقاد پیدا کرده و به محتواى وحى ملتزم شده و
سلوک فردى واجتماعى خود را بر آن اساس تنظیم کند.
- دانشمند بزرگ اسلامی و مفسر گرانقدر مذهب شیعه، علامه طباطبایی بعد از فطری دانستن بحث خداشناسی دین در جاهای مختلف کتابها و تفسیر خویش دین را تعریف نموده است مثلاً وی با بیان اینکه دین تنها به نیایش و ستایش خدا نپرداخته، بلکه برای کلیه شئون فردی و اجتماعی انسان دستورهایی جامع و مقرراتی مخصوص وضع نموده است، دین را اینگونه تعریف میکند : «دین، عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند، اعتقاد به این عقایدو انجام این دستورها، سبب سعادت و خوشبختی انسان در دو جهان است» (خلاصه تعالیم اسلام، ص 4، و یا شیعه دراسلام ص 41).
ایشان در
تفسیر المیزان بعد از غیر تقلیدی دانستن پیروی از دین مینویسد: دین مجموعه ای از معارف مربوط به مبدأ و
معاد و
قوانین اجتماعی ، از
عبادات و
معاملات که از طریق
وحی و
نبوت به بشر رسیده، نبوتی که صدقش با
برهان ثابت شده و نیز مجموعه از اخبار که مخبر صادق ازآن خبر داده، مخبری که باز صادق بودنش به برهان ثابت شده است (ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 64). و در جا دیگر می نویسد:دین نظام عملى مبتنى بر
اعتقاد است که مقصود از اعتقاد در این مورد تنها علم نظرى نیست; زیرا علم نظرى به تنهایى مستلزم عمل نیست، بلکه مقصود از اعتقاد، علم به وجوب پیروى بر طبق مقتضاى علم قطعى است (المیزان، ج 15، ص 8) .
نیز ذیل آیه27 سوره روم می نویسد: «لیس الدین الا سنة الحیاة و السبیل التى یجب على الانسان ان یسلکها حتى یسعد فى حیاته فلا غایة للانسان یتبعها الالسعادة»; دین جز
قانون زندگى و راهى که انسان باید براى رسیدن به سعادت بپیماید، نیست و هدف نهایى انسان همان رسیدن به سعادت است. (جانناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، ص79 و 81)
ونیز بیان می کند که: دین روش مخصوصى است در زندگى که صلاح دنیا را به طورى که موافق کمال اخروى و حیات دایمى حقیقى باشد تامین مىنماید. پس در
شریعت باید قانونهایى وجود داشته باشد که روش زندگانى را به اندازه احتیاج، روشن سازد (المیزان، ج 2، ص 182).
- استاد مطهری رحمه الله علیه مینویسد: اصول مکتب انبیاء که دین نامیده میشود یکی بوده است و آن اسلام است و اسلام نام دین خداست، که یگانه است، همه پیامبران برای آن مبعوث شدهاند و به آن دعوت نموده اند. صورت جامع و کامل دین خدا به وسیله خاتم پیامبران حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم به مردم ابلاغ شد و نبوت پایان یافت و امروز با همین نام در جهان شناخته میشود (مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی ، ص209) .
- سید مجید ظهیری (درآمدی بر روش شناسی مسأله نسبت علم و دین ، ص 5) مینویسد : دین مجموعه تعالیمی است که از طریق غیر عادی کسب معرفت یعنی وحی بدست میآید.
- دکتر بیوک علیزاده (ماهنامه اندیشه حوزه ، ص 97) در تعریف کاربردی از دین مینویسد: ادیان، علی العموم، برای پیروان خود سه کار انجام داده اند :
1- توصیفی از جهان هستی و جایگاه آدمی در آن بدست داده اند (
جهان بینی).
2- بر اساس توصیف یاد شده شیوة زندگی خاصی را توصیه نموده اند.
3- آن توصیف و شیوة زندگی مبتنی بر آن را در قالب اعمالی نمادین و سمبلیک که همان عبادیات هستند متبلور کرده اند.
در جای دیگر می نویسد: « ان الدین فى عرف القرآن هو السنة الاجتماعیة الدائرة فى المجتمع و ان السنن الاجتماعیه اما دین حق فطرى و هو الاسلام او دین محروف عن الدین الحق و سبیلالله عوجا »; دین در
عرف قرآن،
سنت اجتماعى حاکم بر جامعه مىباشد و سنتهاى اجتماعى یا
دین حق و فطرى است که همان اسلام مىباشد یا دین منحرف از راه خدا و
تحریف شده است. (حیات تعقلى اسلام ، ص 81 ).
- آیة الله جوادى آملى می نویسد: «دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتى است که براى اداره امور جامعه انسانى و پرورش انسانها باشد.» (شریعت در آینه معرفت، ص93 – 95) . در جای دیگر می نویسد:
دین مجموعه عقاید و
قوانین و مقرراتى است که هم به اصول فکرى بشر نظردارد و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مىگوید و هم اخلاق و شئونزندگى او را تحت پوشش قرار مىدهد و به دیگر سخن، دین مجموعهعقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتى است که براى اداره جامعهانسانى و پرورش انسانها در اختیار انسان قرار دارد.
با توجه به این تعریف روشن مىگردد ، دینى که مبتنى بر وحى استاز بخشهاى گوناگون تشکیل مىشود یک بخش آن عقاید است یعنى حقایقو واقعیاتى که باور و اعتقاد به آنها از مسلمانان خواسته شدهاست مانند
خدا، وجود
قیامت و معاد، نبوت و
بهشت و
دوزخ و امثالآنها.
بخش دیگر آن
اخلاقیات است یعنى تعالیمى که فضائل و رذایلاخلاقى را به انسان شناسانده و راه
تهذیب نفس از رذایل و تخلقبه فضائل را به وى ارائه داده است.
بخش دیگر آن شریعت و مناسک و احکام و مقررات است که چگونگىتنظیم روابط اجتماعى حقوقى و مدنى و سلوک اجتماعى و کیفیتروابط اقتصادى و سیاسى و نظامى در این بخش قرار مىگیرد( ماهنامه پاسدار اسلام شماره 223) .
- استاد محمدتقى مصباح یزدی در تعریف دین می آورد : کلمه دین به مجموعهاى از عقاید، اخلاقیات، احکام و قوانین فردى و اجتماعى اطلاق مىشود و ادیان آسمانى آیینهایى هستند که از طرف خداى متعال به پیغمبران وحى شدهاند ( ایدئولوژى تطبیقى، ص13)
در جای دیگر یادآوری می کند: دین برابر است با اعتقاد به آفرینندهاى براى جهان و انسان و دستورات عملى متناسب با این عقاید ( آموزش عقاید، ج 1، ص 28) .
- محمد جواد باهنرمی نویسد: دین عبارت از نظام اعتقادى، عملى و اخلاقى به هم پیوستهاى است که از جانب خدا بر پیامبران وحى شده است تا مردم را بر آن اساس، ارشاد و راهنمایى نمایند ( معارف اسلامى، ص70 ).
- دانشمند گرامی فضل الله کمپانی میگوید : دین به معنای وسیع آن عبارتست از شناختن خدا و دانستن وظایف آدمی در برابر او و انجام آنها و دانستن تکلیف شخص نسبت به وجود خود و همنوعان خود و همچنین نسبت به حیوانات و بلکه سایر موجودات و همه اینها از غریزه فطری انسان سرچشمه میگیرد.بنابراین دین شامل تکالیف ثلاثه میشود یعنی تکالیف الهی که شامل تکالیف نظری و عملی است که تکالیف نظری همان اصول اعتقادات است و تکالیف عملی همان عبادات میباشد، تکالیف اجتماعی که مبتنی بر تکالیف حقوقی و اخلاقی است. تکالیف فردی که شامل تکالیف جسمی و روحی است (ماهیت و منشاء دین، ص114).
- مولانا جلال الدین رومی می فرماید :
چون ز خود رستی همه برهان شدی چون که گفتی بنده ام سلطان شدی
چیست دین برخاستن از روی خاک تا که آگه گردد از خود جان پاک