تاریخچه ی:
تضمین
تفاوت با نگارش: 2
- | تضمین که ر سد های خیر معمول شده است از نظر ساختمان همین مط است. تضمین آن است که ب ایا شعر معروف شاعری (معمول غزل) مصراع هایی یفزایند ا بدیل ه مم ود و آن ممکن است مربع، مخمس یا دس باشد. |
+ | تضمین به ور کی ه این می است که طعای ا شعر شاعر دیگری ا در ال ود بیاند. |
- | تضمین هات ا عری به ور م خ: |
+ | در بین شاعران قدیمی چون ((حافظ )) و ((سعدی )) و ... تضمین به این معنا بوده است ک با کر شاعر صراع یا بیتی ز شعر او ر در می ((زل )) یا ((صیده )) خ بیاورند. |
- | ::~~green:م ن نق ا زجمال کرییی ----- که بتان فرو گار اساس ود نمایی:: |
+ | مثا دی زلی ار که این گونه ر می ود: |
- | ::شد انتظارم از د ه د ر یی ----- دو یه خن فام مت ایی:: |
+ | ~~green:ن از ن وز ه ر بد و م دم ----- پدهم ک ت و اسی فادم~~ |
- | ~~blue::چ کم ک ایا گل اغ شایی::~~ |
+ | حاظ ر غزی اع ا این غزل ا این صورت تضمین کرده است. |
- | ::چ کم چه کاره ام من که م ه قان ؟ ----- نک بم دم ملامان:: |
+ | ~~green:ز ر باد مده نهی ام ----- ن بی مکن ا نَکنی بیدم~~ />. . . در آخر، مصرا سعدی را تضمین می کن و می گوید: |
- | :: کینه ستخون که برد هما وانت ----- هم نده م سر و سگا بر آت:: |
+ | ~~green:اظ از ج تو، حاشا که بگردان وی ---- م آن ر که ر د تو ا آ~~ |
- | ~~blue::ک یب در نیای به بهان گایی~~::~~ |
+ | اا ضین در بین شعرای سده ی اخی به این عنی ست با شعری از شعرای قدیمی ((مسمط )) بسازند. |
- | و استاد ملک الشعرا بهار غزلی از سعدی را به ورت مسمط مسدس تضمین کرده اند. |
+ | مثلاً غزلی از سعدی یا حافظ را تضمین می کنند و با اضافه کردن ابیاتی هم وزن و هم قافیه مصراع های اول آن شعر، شعری می سرایند که در قالب ((مسمط )) چهار یا پنج یا شش مصراعی است.
این نوع تضمین در قدیم مرسوم نبوده و در سالهای اخیر متداول شده است.
یکی از تضمین های معروف مربوط به ((ملک الشعرای بهار)) است ک غزلی از ((سعدی )) را تضمین کرده است.
قسمتی از این شعر در زیر آورده شده است:
ابیاتی که ه رنگ نارنجی آورده شده است مربوط به غزلی از سعدی است که ملک الشعرای بهار آن را در بین شعر خود آورده است.
{img src=img/daneshnameh_up/c/c0/tazmin.JPG} |
~~green:سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟ ----- یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست؟
یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟----- هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست~~
~~orange:مشنو ای دوست! که غیر از تو مرا یاری هست ----- یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست~~
~~green:لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس----- به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس
پایبند تو ندارد سر دمسازی کس----- موسی اینجا بنهد رخت به امید قبس~~
~~orange: به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس----- که به هر حلقهی زلف تو گرفتاری هست ~~
~~green:بیگلستان تو در دست بجز خاری نیست----- به ز گفتار تو بیشائبه گفتاری نیست
فارغ از جلوهی حسنت در و دیواری نیست----- ای که در دار ادب غیر تو دیاری نیست!~~
~~orange: گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست----- در و دیوار گواهی بدهد کاری هست~~
~~green:روز نبود که به وصف تو سخن سر نکنم----- شب نباشد که ثنای تو مکرر نکنم
منکر فضل تو را نهی ز منکر نکنم ----- نزد اعمی صفت مهر منور نکنم~~
~~orange:صبر ر جور رقیبت چه کنم ر نکنم؟----- همه دانند که در صحبت گل خاری هست~~ |