منو
 صفحه های تصادفی
خاکها در کاربردهای مهندسی
سخت افزار
اسماعیلیه پس از سقوط قلعه الموت تا کنون
جرقه های جنگ صفین
مقابله دو لشکر
ساگو
چگونه راحت بخوابیم؟
آموکسی سیلین
مکانیک سیالات
ندای شیطان در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام
 کاربر Online
970 کاربر online
تاریخچه ی: تصمیم حرّ برای پیوستن به امام حسین علیه السلام

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:1
حر بن یزید ریاحی هنگامی که دید سپاه کوفه در جنگ با حسین علیه السلام مصمم است، به عمر بن سعد گفت:« آیا با حسین جنگ خواهی کرد؟»
عمر پاسخ داد:« آری، به خدا سوگند جنگی کنم که آسان ترین اتفاقش افتادن سرها و بریده‌شدن دست‌ها باشد.»
حر گفت:« آیا پیشنهادش راضی‌تان نکرد؟»
ابن سعد گفت:« اگر به دست من بود می پذیرفتم، ولی امیر تو، عبیدالله، نپذیرفت.»
حرّ که دید ابن سعد در جنگ با امام علیه السلام مصمم است، عقب رفت و در کنار لشگر ایستاد.
مردی از قبیله‌ی او به نام قره بن قیس به او گفت:« امروز اسب خود را آب داده ای؟»
حر گفت:« نه.»
گفت:« نمی خواهی بدهی؟ من نیز اسبم را آب نداده ام و اکنون می روم آبش دهم.»

حرّ از آن جا که ایستاده بود کناره گرفت و اندک اندک به سوی سپاه حسین علیه السلام رفت. مهاجر بن ادس (که در لشگر عمر سعد بود) به او گفت:« ای حرّ می خواهی چه کنی؟ می‌خواهی حمله کنی؟»
حرّ پاسخی نداد و لرزه اندامش را فرا گرفت.
مهاجر گفت:« به خدا کار تو مرا به شک انداخته است. من در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم. هرگز ندیده بودم این گونه از ترس جنگ بلرزی. اگر به من می گفتند دلیرترین مردم کوفه کیست، تو را نام می بردم. پس این چه حالی است که در تو می‌بینم؟!»
حر گفت:« به خدا سوگند خود را در میان بهشت و جهنم می بینم و جهنم را بر نمی‌گزینم گرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند.»
این را گفت و اسب خود را هی کرد و به حسین علیه السلام پیوست.

منابع:

  • ارشاد مفید، ج 2، ص 102.

« حربن یزید ریاحی» هنگامی که دید سپاه کوفه در جنگ با حسین علیه السلام مصمم است به عمر بن سعد گفت: آیا با حسین جنگ خواهی کرد؟ عمر پاسخ داد: آری، به خدا سوگند جنگی کنم که آسانترین آن افتادن سرها و بریدن دستها باشد.

حر گفت: آیا در آنچه به شما پیشنهاد کرد خشنودی شما نبود؟ ابن سعد گفت: اگر که او به دست من بود می پذیرفتم، ولی امیر تو« عبید الله » نپذیرفت. حرّ هنگامی دید که ابن سعد در جنگ با امام علیه السلام مصمم است، آمد و در کنار لشگر ایستاد.

مردی از قبیله او به نام« قره بن قیس» همراهش بود. به او گفت: آیا امروز اسب خود را آب داده ای؟ وی گفت: نه گفت: نمی خواهی آن را آب بدهی؟

قره می گوید: به خدا من گمان کردم می خواهد از جنگ کناره گیری کند و خوش ندارد که من او را در آن حال ببینم به او گفتم: من اسبم را آب نداده ام و اکنون می روم تا آن را آب بدهم. حرّ از آن جا که ایستاده بود کناره گرفت. به خدا سوگند اگر به آنچه می خواست انجام دهد مرا نیز آگاه کرده بود، من نیز با او به نزد حسین علیه السلام می رفتم.

حرّ اندک اندک به سوی حسین علیه السلام می رفت،« مهاجر بن ادس» (که در لشگر عمر سعد بود) به او گفت: ای حرّ چه می خواهی بکنی؟ آیا می خواهی حمله کنی؟ حرّ پاسخی نداد و لرزه اندامش را گرفت. مهاجر گفت: به خدا کار تو مرا به شک انداخته است، به خدا من در هیچ جنگی تو را هرگز به این حال ندیده بودم که این گونه از جنگ بلرزی. اگر به من می گفتند: دلیرترین مردم کوفه کیست؟ من از تو نمی گذشتم و تو را نام می بردم. پس این چه حالی است که در تو مشاهده می کنم ؟!

حر گفت: به خدا سوگند خود را در میان بهشت و جهنم می بینم و سوگند به خدا چیزی را بر نمی گزینم گرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند. این را به گفت و اسب خود را زد و به حسین علیه السلام پیوست.

منابع:

ارشاد مفید، ج 2، ص 102.


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 سه شنبه 30 فروردین 1384 [06:07 ]   5   شکوفه رنجبری      جاری 
 سه شنبه 04 اسفند 1383 [06:33 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 سه شنبه 04 اسفند 1383 [06:32 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 دوشنبه 19 بهمن 1383 [12:10 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 سه شنبه 13 مرداد 1383 [08:53 ]   1   مینا ورمزیار      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..