تاریخچه ی:
ترصیع
در لغت به معنی جواهر در نشاندن است، چنانکه مثلاً تاج جواهر نشان را تاج مرصع گویند، و همچنان خاتم کاری و قلمدان و عصای مرصع و امثال آن؛ و این هنر در فارسی معمول هم به اسم مرصع سازی و مرصع کاری معروف است.
اما ترصیع در اصطلاح ((بدیع)) آن است که در قرینه های نظم یا نثر، هر لفظی با قرینه خود در وزن و حروف روی مطابق باشند و این صنعت در حقیقت نوعی از ((سجع)) متوازی است که آن را به ((نثر)) و اواخر قرینه ها اختصاص نداده باشیم.
مثالش از قرآن مجید:
ان الابرار لفی نعیم و ان الفجار لفی جحیم. ان الینا ایابهم ثم ان علینا حسابهم.
مثال از نثر فارسی:
«شام رفته و بام خفته، سال از عد بیرون و مال از حد افزون، همه را تلف کرده و اسف برده».
و از نظم فارسی:
~~green:شکر شکن است یا سخن گوی من است ----- عنبر ذقن است یا سمن بوی من است ~~
(ابوالطیب مصعبی)
~~green:ای منور به تو نجوم جلال ----- وی مقرر به تو رسوم کمال
بوستانی است صدر تو، زنعیم ----- آسمانی است قدر تو، زجلال
در کرامت ترا نبوده نظیر ----- در شهامت ترا نبوده همال
تیره پیش فضایل تو نجوم ----- خیره پیش شمایل تو شمال
شرک را از تو منهدم ار کان ----- ملک را از تو منتظم احوال
بخشش تو برون شده ز بیان -----کشش تو فزون شده ز مقال ~~
(رشید و طواط)