تاریخچه ی:
تراژدی
تفاوت با نگارش: 6
- | ~~red:::فیش ناتمام است.::~~ |
+ | ::{img src=img/daneshnameh_up/0/03/tumbnail_maker.jpg}:: |
- | تراژدی کلمه ای است یونانی به معنای سرود بز یونانیان برای تئاتر و نمایش لغت تراژدی را بکار می بردند این کلمه مرکب از لفظ "تراگو" یعنی "بز" و "اگل" یعنی "ترانه" و معنای مرکب آن ترانه بز می شود. |
+ | تراژدی کلمه ای است یونانی به معنای "سرود بز".
/>یونانیان برای تئاتر و نمایش لغت تراژدی را بکار می بردند، این کلمه مرکب از لفظ "تراگو" یعنی "بز" و "اگل" یعنی "ترانه" است و معنای مرکب آن "ترانه بز" می شود. |
| بز در نظر یونانیان باستان مقدس بود، از این رو نمایشگران خود را به صورت بز در می آوردند و در آغاز جنبه خنده آوری داشت تا اینکه پس از مدتها از کمدی جدا گردید و بصورت کاملی در آمد. | | بز در نظر یونانیان باستان مقدس بود، از این رو نمایشگران خود را به صورت بز در می آوردند و در آغاز جنبه خنده آوری داشت تا اینکه پس از مدتها از کمدی جدا گردید و بصورت کاملی در آمد. |
- | نمی تراژی ست ر تلید مهی ت یرا در رسم ااری بکار می ت. |
+ | کتاهای ت ر کتابای ادبی بانهی ملف تریف کلمه "تراژدی" شر مفهوم و ماق و یان کیفیت جذبه های آن در همه جا یکا نیست. |
- | "در کتابهای لغت و در مولفات ادبی زبانهای مختلف فرنگی تعریف کلمه تراژدی و شرح موضوع و مفهوم و مصداق و بیان کیفیت جذبه های آن در همه جا یکسان نیست. تراژدی نیز ساخته فکر لطیف یونانی است و از عهد ((ارسطو))تا امروز بزرگان فضل و حکمت فرنگ در باب تراژدی مطلب نکته آموز بسیار نوشته اند یکی می گوید که تراژدی جنگ عقلست با میل ها و شهوتهای انسانی و به عقیده دیگری مایه تراژدی تأثر شدید و عمیق روح شخصیت بسیار حساس در مقابل گرفتاری و مصیبت و عذابهای وجدانی است. |
+ | تراژدی ساخته فکر لطیف یونانی است و از عهد ((ارسطو)) تا امروز بزرگان فضل و حکمت در باب تراژدی مطلب نکته آموز بسیار نوشته اند.
/>یکی می گوید که تراژدی جنگ عقلست با میل ها و شهوتهای انسانی و به عقیده دیگری مایه تراژدی تأثر شدید و عمیق روح شخصیت بسیار حساس در مقابل گرفتاری و مصیبت و عذابهای وجدانی است. |
| در تعریف تراژدی نوشته اند که تراژدی شرح وقایعیست ناگوار و بد عاقبت، هم باعث هول و وحشت می شود و هم موجب رحمت و شفقت. | | در تعریف تراژدی نوشته اند که تراژدی شرح وقایعیست ناگوار و بد عاقبت، هم باعث هول و وحشت می شود و هم موجب رحمت و شفقت. |
- | غم نیز از ارکان تراژدی است، اما نه هر غمی. عقیده ارسطو این است که در تراژدی آنچه بر سر بیچاره گرفتار می آید. (رنج و درد و عذاب جسمانی و روحانی) باید حاصل عمل او باشد، نتیجه ضعف یا خطای او برای روشن شدن این مطلب است که می گویند که مثلاً مصلوب گشتن و کشته شدن مسیح- بعقیده عیسویان- تراژدی نیست چرا که وی ضعفی نداشت و خطایی نکرد، آنچه بر او گذشت درد و غم و رنج و مصیبت اوست نه تراژدی مسیح. |
+ | ~~red:غم ~~نیز از ارکان تراژدی است، اما نه هر غمی. |
- | بعضی معتقدند که انس با آفریدن و ین خواندن و نیدن تراژد هم نج ی برد و هم لت و هر قر هول و هراس و رج و درد گرفتار بیشتر اشد بریش خوشایندتر است. اما در مورد عل این موضوع بحث هی زیادی شد. ولی آنچه مسلم است آنکه انسان با دیدن تراژدی ذت می برد و این عجیب است. بزرگانی چون هل و نیچه مقند که این لذت اص مضوعی خاص و دای احساس های معمولی بش است. |
+ | عقیده ارس این ت ک د تراژدی نچ بر ر یچار گرفتار می ید(رن و درد و عاب سمانی روحانی) بای ل م او اش. |
- | ارسطو می گوید قهرمان تراژدی در ما هم حس شفقت را بیدار می کند و هم حس وحشت و هراس را. |
+ | ::{img src=img/daneshnameh_up/d/d4/shahname52.jpg}:: |
- | او نه خوب است و نه بد، مخلوطی از هر دو است، اما اگر قهرمان از ما بهتر باشد اثر تراژدی بیشتر است. |
+ | برای روشن شدن این مطلب است که می گویند که مثلاً مصلوب گشتن و کشته شدن مسیح- بعقیده مسیحیان- تراژدی نیست چرا که وی ضعفی نداشت و خطایی نکرد، آنچه بر او گذشت درد و غم و رنج و مصیبت اوست نه تراژدی مسیح.
بعضی معتقدند که انسان با آفریدن و دیدن و خواندن و شنیدن تراژدی، هم رنج می برد و هم لذت و هر قدر هول و هراس و رنج و درد گرفتار بیشتر باشد برایش خوشایندتر است.
در مورد علت این موضوع بحث های زیادی شده است. ولی آنچه مسلم است انسان با دیدن تراژدی لذت می برد و این عجیب است.
بزرگانی چون ((هگل )) و ((نیچه )) معتقدند که این لذت موضوعی خاص و جدای احساس های معمولی بشر است.
((ارسطو )) در این مورد می گوید: "قهرمان تراژدی در ما هم حس شفقت را بیدار می کند و هم حس وحشت و هراس را.او نه خوب است و نه بد، مخلوطی از هر دو است، اما اگر قهرمان از ما بهتر باشد اثر تراژدی بیشتر است." |
| قهرمان بر اثر تغییر سرنوشت ناگاه از اوج سعادت به ورطه شقاوت فرو می افتد. تغییر سرنوشت بر اثر عمل اشتباهی است که از قهرمان سر می زند و او بر اثر نقطه ضعفی که دارد مرتکب این اشتباه می شود. | | قهرمان بر اثر تغییر سرنوشت ناگاه از اوج سعادت به ورطه شقاوت فرو می افتد. تغییر سرنوشت بر اثر عمل اشتباهی است که از قهرمان سر می زند و او بر اثر نقطه ضعفی که دارد مرتکب این اشتباه می شود. |
- | یکی ا رایج رین انو ه ضعف تاژی ی یوی ور ات. |
+ | قهرمان تراژدی یش از گناش دار عقوت ی ش و همین موضوع ت که اث می ش حس شفت و دزی همه نت به او برانگیته شود. |
- | از خود راضی بودن و اعتماد به نفس بیش از د باعث می ود قهرمان تراژدی به نداها و اخطارا و ما علائم درونی آسمانی توجه نکند و یا از قوانین اخلاقی منحرف شود که این نقطه ضعف در نمونه یرانی آ مانند "رستم" و "اسفندیار" نیز ه چم می خورد. را هم در رستم ببنیم و هم ر اسفندیار. |
+ | یکی از ای ترین اوع نقطه ضعف در راژدی ای یونانی ~~red:ور ~~است. |
- | یکی از مشخصات تراژدی پیش بینی است. در داستان رستم و اسفندیار عمل پیشگویی بر عهده جاماسب است. |
+ | از خود راضی بودن و اعتماد به نفس بیش از حد باعث می شود قهرمان تراژدی به نداها و اخطارها و علائم آسمانی توجه نکند و یا از قوانین اخلاقی منحرف شود.
این نقطه ضعف در نمونه های ایرانی آن مانند "((رستم))" و "((اسفندیار))" نیز به چشم می خورد. ما این ضعف اخلاقی را هم در رستم می ببنیم و هم اسفندیار.
یکی از مشخصات تراژدی ~~red:پیش بینی~~ است.
در داستان "رستم و اسفندیار" عمل پیشگویی بر عهده جاماسب است. |
| ~~green:بخواند آن زمان شاه جاماسب را ----- همان فال گویان سهراب را~~ | | ~~green:بخواند آن زمان شاه جاماسب را ----- همان فال گویان سهراب را~~ |
| و اوست که مرگ اسفندیار را به دست رستم پیشگویی می کند. | | و اوست که مرگ اسفندیار را به دست رستم پیشگویی می کند. |
| در داستان رستم و سهراب هم، رستم وقوع فاجعه ای را پیش بینی کرده است: | | در داستان رستم و سهراب هم، رستم وقوع فاجعه ای را پیش بینی کرده است: |
- | ~~green:به دل گفت کاین کار هرمن است ----- نه این رستخیز از پی یک تن است~~ |
+ | ~~green:به دل گفت کاین کار هرمن است ----- نه این رستخیز از پی یک تن است~~ |
| هم چنین به نظر می رسد که رستم و سهراب گاهی به شناخت یکدیگر نزدیک می شوند چنان که سهراب به رستم می گوید: | | هم چنین به نظر می رسد که رستم و سهراب گاهی به شناخت یکدیگر نزدیک می شوند چنان که سهراب به رستم می گوید: |
- | من ایدون گمانم که تو رستمی! |
+ | ~~green:من ایدون گمانم که تو رستمی!~~
در فرهنگ ها و ملل مختلف تراژدی هایی یافت می شوند که اگر چه "بومی" و مربوط به همان منطقه هستند ولی مشابه آنها با روایتی متفاوت در بین ملتهای دیگر هم یافت می شود. |
- | ما این که ارسطو ز س و ق نراژیک ن ی گوی از این است که قهرن راژدی آن قدر بد نیست ک چا رنوشت رت ور ود و به همین لیل د واننه حس مدردی و دسو ن ه ا پیدا ی شد و زیرا هرمن یش ناهی ک کره ست عق می د. |
+ | ه طو مل مو "کن زن" که در هنگ یرانی در داستان "رستم " "هرا" شم ی ورد دود 50 مورد مشابه دیگر با همان یر دتانی (جن در و س ننته مادن رابط در و رنی، کشته دن سر ه ست ) در بین ملل متف دارد. |