منو
 کاربر Online
950 کاربر online
تاریخچه ی: تحریفات روانشناسی شناختی

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:1

مقدمه

انسان در طی سالهای رشد خود بنا بر تجربه‌ها و گاه یادگیریهای زیانبارش قواعدی وضع می‌کند که ممکن است انعطاف‌ پذیر و مطلق گرا بوده و در بسیاری از موارد در حکم قالبی عمل کرده و داده‌ها را شکل می‌دهند. از آنجایی که غالبا واقعیتهای زندگی به گونه‌ای منطقی در درون این قالبها جای می‌گیرد و چیزی متفاوت از آنها هستند، فرد صاحب آنها دچار تعارضها و تنشهای ناشی از این عدم همخوانی قوانین شناختی‌اش با واقعیتهای اطراف می‌گردد.

تحریفهای شناختی مثل آینه و یا دوربینی هستند که اشکال را به همانگونه که هستند باز نمایی نمی‌کنند، بلکه شکلهای عجیب و غریبی از اشیاء را نشان می‌دهند. قدم اول در جهت تصحیح شناختها ، آگاهی از افکار خود و تحریفهای شناختی است. برخی از این تحریفها عبارتند از:

تفکر همه یا هیچ

به نظر افرادی که دچار این تحریف می‌شوند، هیچ چیز را نمی‌توان بطور نسبی ارزیابی کرد. همه چیز باید عالی باشد، در غیر اینصورت بد است و حد میانه‌ای وجود دارد. همه چیز سفید است یا سیاه و رنگی به نام خاکستری وجود ندارد. یا من آدم موفق و لایقی هستم و در تمام امور صد در صد موفق ، یا فرد شکست خورده و نالایق هستم. کسانی که این طرز فکر را دارند، از هر اشتباهی می‌ترسند، زیرا با جزئی‌ترین خطایی که از آنها سر بزند، خود را فردی ارزشی قلمداد می‌کنند.

تصمیم مبالغه آمیز

فرد ، کوچکترین مطلب ناخوشایندی را به کل زندگی خود تعمیم می‌دهد. مثلا اگر فردی در یک آزمونی نمره ضعیفی بگیرد به خود می‌گوید، این نشان می‌دهد که من همیشه در زندگی شکست خواهم خورد و در هیچ زمینه‌ای موفق نخواهم شد.

فیلتر ذهنی

در این نوع تحریف شناختی فرد نکات متنی را می‌بیند و قادر به بررسی نکات مثبت نمی‌باشد. گویی فرد عینک منفی را به چشم زده است که فقط از آن طریق می‌تواند موارد منفی را ببیند و از دیدن جنبه‌های مثبت یک مسئله عاجز است.

نتیجه گیری شتاب زده

این تحریفات به دو صورت اتفاق می‌افتد:


  • ذهن خوانی: فرد به گونه‌ای عمل می‌کند که گویی می‌تواند ذهن اطرافیان خود را بخواند و می‌داند که آنها چگونه فکر می‌کنند و معمولا نسبت به افکار دیگران ارزیابی منفی می‌کنند. رفتارها و واکنشهایی که به دنبال این تحریف شناختی پیش می‌آید، روابط اجتماعی و بین فردی افراد را مختل می‌کند، بطوری که گاهی فرد به انزوا کشانده شده و یا متوسل به مقابله به مثل می‌شود، که جز تیرگی روابط و سؤ تفاهم نتیجه دیگیری ندارد.

  • اشتباه پیش گو: دانش آموزی که خود را برای کنکور آماده می‌کرد، مرتب با خود می‌گفت، من که می‌دانم رد می‌شوم و فایده‌ای ندارد، پس چرا باید درس بخوانم. این نوع پیش داوری منفی باعث می‌شود که فرد دست از کوشش و تلاش بردارد و به صورت درمانده تسلیم شود، در حالی که کوشش و تلاش است که موفقیت را ایجاد می‌کند و بس.

درشت بینی _ ریز بینی

در بعضی مواقع انسانها خود را با دیگران مقایسه می‌کنند، به گونه‌ای که کلیه تواناییها و نکات مثبت خود را به حداقل رسانده و نادیده می‌گیرند. ولی نکات مثبت و تواناییهای دیگران را به صورت اغراق آمیزی بالا می‌برند و برعکس. ضعف و ناتواناییهای خود را به حداکثر رسانده و ضعف و ناتواناییهای خود را به حداقل می‌رسانند و نتیجه باز ، جز ناکامی ، ناراحتی و درماندگی و رها کردن تلاش و کوشش ، چیز دیگری نیست.

استدلال احساسی

انسانها معمولا با عقل خود فکر می‌کنند، ولی گاه در تحریف شناختی با احساس خود تفکر می‌کنند و به نتیجه‌ای می‌رسند که منفی است. مثلا فرد می‌گوید احساس گناه می‌کنم، پس حتما کار بدی را انجام داده‌ام، در حالیکه احساس نمی‌تواند نشان دهنده واقعیت باشد و برای قضاوت درباره خود و دیگران باید عقل و منطق خود را بکار انداخت.

بکار بردن عبارتهای بایدها و نبایدها

بکار بردن این نوع الزامها و بایدها و نبایدها زندگی را تلخ می‌کند، در عمل وقتی فرد نمی‌تواند بر اساس این انتظارات ، بایدها و نبایدها عمل ‌کند و به خواسته‌اش برسد، دچار احساس گناه ، خجالت ، بی‌ارزش و نالایقی نسبت به خود و دیگران می‌شود. چون دیگران هم نمی‌توانند انتظارات او را تامین کنند.

بر چسب زدن

در این نوع تحریف فرد با ملاحظه کردن کوچکترین در خود یا دیگری از برچسبها بسیار آسیب رسان هستند و فرصت اصلاح و جبران اشتباه را به فرد نمی‌دهد و تمام وجود فرد را درگیر یک نقش و یا مشکل کوچک می‌سازند. این برچسبها مانع کوشش فرد شده و او دیگر سعی نمی‌کند مشکل را برطرف سازد و به یکباره دست از تلاش بردارد. در حالی که اگر از جملات و کلمات محدودتری در مورد ناتواناییهای خود استفاده کند، راه تلاش برای مشکل را باز نگه داشته است.

شخصی سازی

در این نوع تحریف فرد بدون هیچ دلیل و منطقی ، حوادث ناخوشایند را به خود نسبت می‌دهد. در حالی که بسیاری از مسائل و امور از قدرت کنترل ما خارج می‌باشند و داشتن چنین تفکری سبب ناکامیهای آتی می‌گردد. زیر بنای تحریفهای شناختی ، اشتباهات اساسی در نظام ارزشی شخصی می‌باشد. برخی ازاین باورهای غیر منطقی عبارتند:


  • لازمه احساس ارزشمندی ، وجود حداکثر لیاقت ، کمال و فعالیت شدید است.
  • همه افراد دیگر جامعه باید فرد را دوست بدارند و تعظیم و تکریمش کنند.
  • اگر وقایع وحوادث آن جور نباشد که او می‌خواهد، نهایت ناراحتی و بیچارگی به بار می‌آید و وضعیت ، فاجعه آمیز خواهد بود.
  • عده‌ای در صدد هستند که همیشه موفق باشند. آنها از هر نظر کامل و نمونه هستند.
  • اجتناب و دوری از مشکلات زندگی و مسئولیتهای شخصی آسانتر از مواجه شدن با آنهاست.
  • اعتقاد به اینکه باید متکی به دیگران بود و به یک انسان قویتر وابستگی داشت.
  • برای هر مشکلی همیشه یک راه حل وجود دارد و اگر انسان بدان دست نیابد، بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود.

قدم اول

جهت شناخت صحیح واقعیتها و قدرت کنترل فکر ، آگاهی از تحریفهای شناختی و افکاری است که از ذهن می‌گذرد. قبل از بروز هر احساس ناخوشایند ، تفکر اشتباه و افکار منفی در ذهن رخ می‌دهد، پس بهتر است نسبت به آنچه در ذهن می‌گذرد کمال دقت را داشته و افکار منقی را شناسایی نماییم.

قدم دوم

در مقابل افکار منفی و غیر منطقی ، افکار منطقی و صحیح را جایگزین نماییم. با بررسی واقعیتها و باورها و اعتقادات ناصحیح که طی دوران رشد به ذهن ما حاکمیت یافته و تصفیه آنها و بکار گرفتن سیستم ارزشی درست و مبتنی بر واقعیت می‌توانیم بتدریج ذهن خود را از اشتباهات شناختی پاک کنیم.

مباحث مرتبط با عنوان

مقدمه

انسان در طی سالهای رشد خود بنا بر تجربه‌ها و گاه یادگیریهای زیانبارش قواعدی وضع می‌کند که ممکن است انعطاف‌ پذیر و مطلق گرا بوده و در بسیاری از موارد در حکم قالبی عمل کرده و داده‌ها را شکل می‌دهند. از آنجایی که غالبا واقعیتهای زندگی به گونه‌ای منطقی در درون این قالبها جای می‌گیرد و چیزی متفاوت از آنها هستند، فرد صاحب آنها دچار تعارضها و تنشهای ناشی از این عدم همخوانی قوانین شناختی‌اش با واقعیتهای اطراف می‌گردد.

تحریفهای شناختی مثل آینه و یا دوربینی هستند که اشکال را به همانگونه که هستند باز نمایی نمی‌کنند، بلکه شکلهای عجیب و غریبی از اشیاء را نشان می‌دهند. قدم اول در جهت تصحیح شناختها ، آگاهی از افکار خود و تحریفهای شناختی است. برخی از این تحریفها عبارتند از:

تفکر همه یا هیچ

به نظر افرادی که دچار این تحریف می‌شوند، هیچ چیز را نمی‌توان بطور نسبی ارزیابی کرد. همه چیز باید عالی باشد، در غیر اینصورت بد است و حد میانه‌ای وجود دارد. همه چیز سفید است یا سیاه و رنگی به نام خاکستری وجود ندارد. یا من آدم موفق و لایقی هستم و در تمام امور صد در صد موفق ، یا فرد شکست خورده و نالایق هستم. کسانی که این طرز فکر را دارند، از هر اشتباهی می‌ترسند، زیرا با جزئی‌ترین خطایی که از آنها سر بزند، خود را فردی ارزشی قلمداد می‌کنند.

تصمیم مبالغه آمیز

فرد ، کوچکترین مطلب ناخوشایندی را به کل زندگی خود تعمیم می‌دهد. مثلا اگر فردی در یک آزمونی نمره ضعیفی بگیرد به خود می‌گوید، این نشان می‌دهد که من همیشه در زندگی شکست خواهم خورد و در هیچ زمینه‌ای موفق نخواهم شد.

فیلتر ذهنی

در این نوع تحریف شناختی فرد نکات متنی را می‌بیند و قادر به بررسی نکات مثبت نمی‌باشد. گویی فرد عینک منفی را به چشم زده است که فقط از آن طریق می‌تواند موارد منفی را ببیند و از دیدن جنبه‌های مثبت یک مسئله عاجز است.

نتیجه گیری شتاب زده

این تحریفات به دو صورت اتفاق می‌افتد:


  • ذهن خوانی: فرد به گونه‌ای عمل می‌کند که گویی می‌تواند ذهن اطرافیان خود را بخواند و می‌داند که آنها چگونه فکر می‌کنند و معمولا نسبت به افکار دیگران ارزیابی منفی می‌کنند. رفتارها و واکنشهایی که به دنبال این تحریف شناختی پیش می‌آید، روابط اجتماعی و بین فردی افراد را مختل می‌کند، بطوری که گاهی فرد به انزوا کشانده شده و یا متوسل به مقابله به مثل می‌شود، که جز تیرگی روابط و سؤ تفاهم نتیجه دیگیری ندارد.

  • اشتباه پیش گو: دانش آموزی که خود را برای کنکور آماده می‌کرد، مرتب با خود می‌گفت، من که می‌دانم رد می‌شوم و فایده‌ای ندارد، پس چرا باید درس بخوانم. این نوع پیش داوری منفی باعث می‌شود که فرد دست از کوشش و تلاش بردارد و به صورت درمانده تسلیم شود، در حالی که کوشش و تلاش است که موفقیت را ایجاد می‌کند و بس.

درشت بینی _ ریز بینی

در بعضی مواقع انسانها خود را با دیگران مقایسه می‌کنند، به گونه‌ای که کلیه تواناییها و نکات مثبت خود را به حداقل رسانده و نادیده می‌گیرند. ولی نکات مثبت و تواناییهای دیگران را به صورت اغراق آمیزی بالا می‌برند و برعکس. ضعف و ناتواناییهای خود را به حداکثر رسانده و ضعف و ناتواناییهای خود را به حداقل می‌رسانند و نتیجه باز ، جز ناکامی ، ناراحتی و درماندگی و رها کردن تلاش و کوشش ، چیز دیگری نیست.

استدلال احساسی

انسانها معمولا با عقل خود فکر می‌کنند، ولی گاه در تحریف شناختی با احساس خود تفکر می‌کنند و به نتیجه‌ای می‌رسند که منفی است. مثلا فرد می‌گوید احساس گناه می‌کنم، پس حتما کار بدی را انجام داده‌ام، در حالیکه احساس نمی‌تواند نشان دهنده واقعیت باشد و برای قضاوت درباره خود و دیگران باید عقل و منطق خود را بکار انداخت.

بکار بردن عبارتهای بایدها و نبایدها

بکار بردن این نوع الزامها و بایدها و نبایدها زندگی را تلخ می‌کند، در عمل وقتی فرد نمی‌تواند بر اساس این انتظارات ، بایدها و نبایدها عمل ‌کند و به خواسته‌اش برسد، دچار احساس گناه ، خجالت ، بی‌ارزش و نالایقی نسبت به خود و دیگران می‌شود. چون دیگران هم نمی‌توانند انتظارات او را تامین کنند.

بر چسب زدن

در این نوع تحریف فرد با ملاحظه کردن کوچکترین در خود یا دیگری از برچسبها بسیار آسیب رسان هستند و فرصت اصلاح و جبران اشتباه را به فرد نمی‌دهد و تمام وجود فرد را درگیر یک نقش و یا مشکل کوچک می‌سازند. این برچسبها مانع کوشش فرد شده و او دیگر سعی نمی‌کند مشکل را برطرف سازد و به یکباره دست از تلاش بردارد. در حالی که اگر از جملات و کلمات محدودتری در مورد ناتواناییهای خود استفاده کند، راه تلاش برای مشکل را باز نگه داشته است.

شخصی سازی

در این نوع تحریف فرد بدون هیچ دلیل و منطقی ، حوادث ناخوشایند را به خود نسبت می‌دهد. در حالی که بسیاری از مسائل و امور از قدرت کنترل ما خارج می‌باشند و داشتن چنین تفکری سبب ناکامیهای آتی می‌گردد. زیر بنای تحریفهای شناختی ، اشتباهات اساسی در نظام ارزشی شخصی می‌باشد. برخی ازاین باورهای غیر منطقی عبارتند:


  • لازمه احساس ارزشمندی ، وجود حداکثر لیاقت ، کمال و فعالیت شدید است.
  • همه افراد دیگر جامعه باید فرد را دوست بدارند و تعظیم و تکریمش کنند.
  • اگر وقایع وحوادث آن جور نباشد که او می‌خواهد، نهایت ناراحتی و بیچارگی به بار می‌آید و وضعیت ، فاجعه آمیز خواهد بود.
  • عده‌ای در صدد هستند که همیشه موفق باشند. آنها از هر نظر کامل و نمونه هستند.
  • اجتناب و دوری از مشکلات زندگی و مسئولیتهای شخصی آسانتر از مواجه شدن با آنهاست.
  • اعتقاد به اینکه باید متکی به دیگران بود و به یک انسان قویتر وابستگی داشت.
  • برای هر مشکلی همیشه یک راه حل وجود دارد و اگر انسان بدان دست نیابد، بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود.

قدم اول

جهت شناخت صحیح واقعیتها و قدرت کنترل فکر ، آگاهی از تحریفهای شناختی و افکاری است که از ذهن می‌گذرد. قبل از بروز هر احساس ناخوشایند ، تفکر اشتباه و افکار منفی در ذهن رخ می‌دهد، پس بهتر است نسبت به آنچه در ذهن می‌گذرد کمال دقت را داشته و افکار منقی را شناسایی نماییم.

قدم دوم

در مقابل افکار منفی و غیر منطقی ، افکار منطقی و صحیح را جایگزین نماییم. با بررسی واقعیتها و باورها و اعتقادات ناصحیح که طی دوران رشد به ذهن ما حاکمیت یافته و تصفیه آنها و بکار گرفتن سیستم ارزشی درست و مبتنی بر واقعیت می‌توانیم بتدریج ذهن خود را از اشتباهات شناختی پاک کنیم.

مباحث مرتبط با عنوان


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 شنبه 29 بهمن 1384 [04:55 ]   3   حسین خادم      جاری 
 شنبه 29 بهمن 1384 [04:55 ]   2   حسین خادم      v  c  d  s 
 شنبه 25 تیر 1384 [15:38 ]   1   حسین خادم      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..