آیا هیجانات میتوانند باعث فراموشی شوند؟
پژوهشهای متعددی در این زمینه توسط پژوهشگران مختلف صورت گرفته است و البته نتایج آنها حاکی از تاثیر هیجانات روی فراموشی بوده است. بطور کلی آنچه مسلم است هیجانات روی عملکرد
حافظه تاثیر میگذارند و این تاثیر گاه ممکن است به صورت عدم دسترسی به مطالب موجود در حافظه باشد که اصطلاحا به آن
فراموشی گفته میشود.
حتما برای شما نیز مواردی پیش آمده که در یک موقعیتی که شدیدا ناراحت ، نگران یا وحشتزده بودهاید، نام کسی یا شماره تلفنی را نتوانستهاید به یاد آورید. این گونه موارد بارها در زندگی روزمره پیش میآید و گاه سوژه جالبی برای فیلمها و سریالهای تلویزیون میشود. حتما حداقل یکی دو مورد از فیلمهایی را که در آن قهرمان داستان بر اثر تصادف یا سوانح دیگر ، نحوه اتفاق افتادن حادثه را فراموش کرده است، دیدهاید. البته هرچند این مساله گاه با ضایعات نواحی مختلفی از مغز که با حافظه و کارکرد آن مرتبط است، همراه است، اما در بخش عمدهای از آنها نیز مسائل هیجانی دخیل بودهاند.
آیا هیجانات مختلف تاثیرات مختلفی روی فراموشی دارند؟
در واقع جواب این سوال بله هست. هیجانات مختلفی که ما تجربه میکنیم، تاثیرات متفاوتی روی عملکرد حافظه دارند. اگر بخواهیم هیجانات را به دو دسته کلی تقسیم کنیم، شامل
هیجانات منفی و
مثبت خواهند بودند که به شیوههای متفاوتی حافظه را تحت تاثیر قرار میدهند. معمولا هیجانات منفی ارتباط نزدیکتری با فراموشی دارند. به عنوان مثال مساله اضطراب امتحان را در نظر بگیرید. همه با تاثیر منفی آن روی عملکرد فرد در امتحان ، آشنا هستند، اما ببینیم چگونه اضطراب امتحان باعث پایین آوردن عملکرد فرد میشود؟
اضطراب در واقع یک هیجان منفی است که دلایل مختلفی آن را در فرد راه اندازی کرده است. اضطراب اغلب با افکار نامربوطی همراه میشود، مثل:
من در این امتحان مردود خواهم شد. یا
همه خواهند فهمید که من چه آدم تنبلی هستم. این افکار و افکار مشابه دیگر در هر بار که فرد مضطرب نظری به سوالات میکند و میخواهد پاسخ را بازیابی کند، برانگیخته میشوند که در کار بازیابی اطلاعات و پاسخ مناسب از حافظه ، تداخل ایجاد میکنند. به این ترتیب کار دسترسی به پاسخ مورد نظر در حافظه با اختلال مواجه میشود و به این صورت ما میبینیم که در شرایط اضطرابزا بیشتر با مشکلات حافظه مواجه میشویم.
نظر فروید در مورد تاثیر عوامل هیجانی بر فراموشی
فروید معتقد است بسیاری از تجارب و خاطرات و اطلاعات ما از گذشته وارد بخشی از ذهن میشوند که اصطلاحا
ناهشیار خوانده میشود. فروید این نظریه را بیان میدارد که برخی هیجانی دوران کودکی چنان آسیبزا هستند که حتی وقتی پس از گذشت سالها به هشیاری وارد میشوند، فرد را به شدت دچار اضطراب میکنند. این شدت از اضطراب برای هشیاری فرد غیر قابل تحمل و بسیار تهدید کننده است.
به این ترتیب ذهن انسان تلاش میکند تا این تجارب و خاطرات اضطرابآور را در ناهشیاری نگه دارد و به عبارتی آنها را سرکوب میکند و در نتیجه فرد را از تحمل اضطراب و ناراحتی شدید نجات میدهد و به این صورت است که فراموشی خاطرات و اطلاعات ناراحت کننده اتفاق میافتد. این اطلاعات تنها زمانی قابل دسترس خواهند بود که مقداری از هیجان منفی خود را برای فرد از دست بدهند، این عمل فقط از طریق روشهای درمانی مثل
تخلیه هیجانی در روانکاوی و ... امکانپذیر است.
بطور کلی در این نظریه سرکوبی عامل فراموشی میشود که بازیابی اطلاعات را از حافظه مختل میسازد. البته عوامل هیجانی غیر از تاثیر منفی خود روی حافظه به صورت فراموشی ، خطاهای دیگری را نیز سبب میشود. مثل بازیابی نادرست که به صورت پاسخهای نامناسب به یک موقعیت دیده میشود.
شواهدی از تاثیر عوامل هیجانی بر فراموشی
هرچند وجود درجاتی از انواع هیجانها در افراد عادی کاملا طبیعی و حتی لازم نیز میباشد، با این حال در برخی افراد افزایش درجات انواعی از هیجانها را مشاهده میکنیم. این هیجانها که اغلب از نوع منفی نیز هستند، برای فرد مبتلا به این حالت ناراحت کننده و آزار دهنده هستند و جوانب مختلفی از زندگی آنها را تحت تاثیر قرار میدهند که حافظه و عملکرد آن نیز از این دسته است.
افرادی که مبتلا به
افسردگی (در انواع مختلف) هستند، معمولا از فراموشی و کاهش حافظه خود گله دارند و آزمونهای حافظه در این افراد نیز این مساله را در آنها تائید میکند. همچنین افراد مبتلا به
اضطراب (در شکلهای مختلف) نیز اغلب چنین مشکلی را گزارش میکنند. در این افراد کاهش عملکرد حافظه در مقایسه با افراد عادی ، تاثیر هیجانات منفی را روی فراموشی آنها نشان میدهد. بطوری که بعد از طی دوره درمان در این افراد با شروع علائم بهبودی ، بهبود حافظه نیز معمولا مشهود است. رفع اضطراب و افسردگی در این بیماران توام با بهبود مشکل فراموشی آنهاست.
مباحث مرتبط با عنوان