منو
 کاربر Online
912 کاربر online
تاریخچه ی: بینائی

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:4


مقدمه

گیرندگان حسی ما دروازه‌هایی هستند که از راه آنها عالم خارج را می‌شناسیم و مهمترین این دروازه‌ها بینایی است. نابینایان در جهانی زندگی می‌کنند که آن را فقط از راه صوت و تماس پوست و سرما و گرما و بو و مزه می‌شناسند. کور مادرزاد حتی در خواب صورت ذهنی بینایی ندارد. دیدن را می‌توان از چند جهت مورد تحقیق قرار داد. مثلاً نقاش می‌خواهد بداند چگونه جهان دیدنی را رسم کند تا رنگها و ارتباط اشیاء بهتر به نظر آید، فیزیکدان علاقمند است محرک نور را تجزیه کند، فیزیولوژیست‌ها و متخصصان اعصاب می‌خواهند بدانند تاثیر فیزیولوژیست نور چیست و چگونه از چشم به مغز می‌رسد، روانشناسان علاقه دارند بدانند خود دیدن چیست و واکنش ارگانیزم نسبت به نور کدام است. اما وقتی روانشناس می‌پرسد چرا می‌بینیم و چرا به این ترتیب واکنش می‌کنیم برای پاسخ خود ناچار است به آنچه فیزیک و شیمی و فیزیولوژی و عصب شناسی یافته است، رجوع کند.

تحریک حس بینائی

در نظر فیزیک، نور از امواج الکترومگنتیک تشکیل شده است. وقتی این امواج به ماده برخورد می‌کنند در آنها تغییراتی پدید می‌آیند مثلاً در عبور از منشور شیشه‌ای، شکسته می‌شوند و وقتی بر سطح غیر شفافی بتابد جذب یا منعکس می‌شود. مثلاً مخمل سیاه همه امواج نور را جذب می‌کند و به این علت است که سیاه به نظر می‌رسد. آنچه بنظر ما کاملاً سفید می‌آید همه امواج نور را منعکس کرده است. سطوح دیگر بعضی از امواج را جذب و بعضی را منعکس می‌کنند و در نتیجه بنظر ما رنگی می‌آیند.

چشم ما نسبت به آن دسته امواج حساسیت دارد که 400 تا 700 میلی کرون 4 طول دارند امواجی که که طول آنها به 400 نرسد یا از 700 میلی کرون تجاوز کند دیده نمی شوند این است که زیر سرخ یعنی امواجی که طول آنها بیش از 700 میلی کرون است و ماورای بنفش (طول موج کمتر از 400 میلی کرون) را دیگر نمی‌توان نور نامید. وقتی نور آفتاب از منشوری بگذرد شکسته می‌شود امواج کوتاه تر بیشتر شکسته می‌شود و امواج درازتر کمتر. این است که رنگ سفید به رنگهای قوس و قزح تجزیه می‌شود چنانچه در شکل دوم دیده می‌شود امواج درازتر که کمتر شکسته می‌شوند سرخ بنظر می‌آیند امواجی که کمی از آن کوتاه‌تر کمی بیشتر شکسته می‌شوند و نارنجی بنظر می‌رسند. پس از آن زرد و سبز و آبی و بنفش می‌آیند. رابطه بین طول موج و رنگ در تصاویر رنگی 1 و 2 دیده می‌شود.

شکل دوم نیز رابطه بین طول موج انرژی نورانی و پدیده دیدن را نشان می‌دهد در منحنی عبور نور از شیشه سرخ رنگ و منحنی جذب نور در مورد کلروفیل که موجب می‌شود برگها سبز دیده شوند دقت کنید. شیشه سرخ بدان سبب سرخ است که وقتی آنرا بین چشم و نور آفتاب قرار دهیم فقط امواج درازتر را از خود عبور می دهد.و امواج دیگر توسط آن جذب می شود برگ سبز نیز اغلب امواج را جز امواجی که در وسط واقع شده‌اند (سبز) جذب می‌کند این امواج منعکس می‌شوند و به چشم می‌خورند و در نتیجه برگ بنظر ما سبز می‌آید. پس رنگ صفت ذاتی اشیاء نیست بلکه مربوط به طول موجی است که از آن شی منعکس می کنند و به چشم می خورد اغلب چیزها نه یک موج بلکه مخلوطی از امواج را عبور می‌کنند که کلروفیل تا حدی همه امواج را از 400 تا 700 میلی کرون منعکس می‌کنند رنگی که دیده می‌شود بسته به این است که گیرندگان رنگ در چشم چگونه به این مخلوط پیچیده پاسخ می‌دهند. هر چند گیرندگان بینائی ما نسبت به طول موجهای بین 400 تا 700 میلی کرون حساس هستند نسبت به همه این موجها یکسان حساس نیستند چنانکه در شکل دوم دیده می‌شود خداکثر درجه دیده شوندگی صفت امواجی است که در وسط قرار دارند.

بدین ترتیب منحنی حساسیت برای دیدن در نور روز در حوالی 550 میلی کرون به حداکثر خود می‌رسد و هر چند از آنجا به سوی دو کرانه 400 و 700 میلی کرونی برود کم می‌شود. هنگام روز نسبت به یک ناحیه از طیف نور حساسیت ما بیشتر است و در شب نسبت به ناحیه دیگر. در نور روز (یا در شب وقتی نور خیلی زیاد باشد). حداکثر حساسیت چشم در ناحیه 550 میلی کرون است در شب وقتی که چشم به تاریکی عادت کرده است حساسیت آن نسبت به طول موج حوالی 510 میلی کرون یا بیشتر است بدین ترتیب حساسیت بیشتر چشم به سوی قطب بنفش طیف متمایل می‌شود، بنابراین در نور کمتر شب درخشانی آبی و بنفش نسبت به سرخ و نارنجی بیشتر می‌شود.

برای آزمایش این امر که پدیده پورکینجه را می‌توان با مطالعه دو منحنی درخشانی شکل 1 درک کرد این تغییر در نتیجه آن است که ما دو دسته گیرنده حس بینائی داریم: یک دسته برای نورهای شدید و دسته دیگر برای نورهای خفیف. سیری یا اشباع رنگ با پیچیدگی طول موج آن همبستگی دارد نور یک رنگ بیش از همه سیر شده است اگر نور سفید را با آن مخلوط کنید سیری خود را از دست می‌دهد و کم رنگ بنظر می‌آید اگر دو رنگ مختلف را باهم بیامیزید سیری خود را از دست می‌دهند مثلاً آبی و سبز وقتی مخلوط شوند کمتر آبی و کمتر سبز می‌شوند و آبی متمایل به سبز یا سبز متمایل به آبی نتیجه می‌شود.

درخشانی چنانکه گفتیم با طول موج ارتباط دارد موجهای وسط طیف نور درخشندگی بیشتری از موجهای دو طرف دارند دامنه امواج نور میزان شدت آنها را نشان می‌دهند و با درخشانی ارتباط دارند لیکن نباید فرض کرد که درخشانی با دامنه موج ارتباط مستقیم دارد زیرا سازگاری چشم نیز در تعیین درخشانی چیزها دخیل است وقت هنگام روز وارد سالن تاریک سینما می‌شویم. در آغاز هیچ کس را نمی‌بینیم و بتدریج که چشم ما با تاریکی سازگار شود اشخاص را تشخیص می‌دهیم و وقتی از سالن تاریک سینما در نور روز بیرون بیائیم نخست چشم ما خیره می‌شود تا اینکه بتدریج با نور زیاد سازگاری پیدا می‌کند.

طول موج و دامنه موج

روشنی حتی از درخشانی کمتر قابل پیش بینی است. دیدیم که دو دایره خاکستری در دو متن مختلف با آنکه میزان انعکاس نور در آنها یکی است از لحاظ روشنی مختلف بنظر می‌رسد. ثبات روشنی گواه دیگری است بر اینکه روشنی سطحی را صرفاً با در نظر گرفتن شدت نوری که از آن منعکس می‌شود نمی‌توان در نظر گرفت. مخمل سیاه حتی هنگامی که نور زیاد بر آن تابیده شود سیاه بنظر می‌رسد و کاغذ سفید بنظر می‌آید. درجات مختلف دیده شوندگی را می‌توان با نردبانی نمایش داد سفید یک طرف آن و سیاه طرف دیگر باشد. خاکستری خنثی در چنین نردبانی در پله وسط خواهد بود. درخشانی رنگها را خنثی می‌خوانیم وقتی درخشانی آنها مساوی با درخشانی خاکستری در پله وسط این نردبان باشند به همین سان وقتی دو رنگ درخشانی مساوی با درخشانی خاکستری معینی در یکی از پله‌های نردبان داشته باشند. گوئیم درخشانی آنها باهم مساوی است.

پس تصویر 2

وقتی چشم ناگهان با نور شدید تحریک شود شخص تا لحظه‌ای پس از نابود شدن محرک پس تصویر محرک را می‌بیند مثلاً اگر محرک چراغ الکتریک بوده است تصویر میله نورانی درون آن تا لحظه‌ای پس از خاموش شدن نور روی دیوار دیده می‌شود نیز اگر شخصی ناگهان چشمش را ببندد ممکن است تصویر آن را حس کند پس تصویر مثبت معلول آن است که تحریک اعصاب دیدن پس از ناپدید شدن محرک لحظه‌ای بجا می‌ماند و شبیه به خود محرک است لیکن پس تصویر مثبت حداکثر فقط چند ثانیه به جا می‌ماند. وقتی پس تصویر مثبت محرکی ناپدید شود پس تصویر منفی جای آن را می‌گیرد پس تصویر منفی از لحاظ رنگ و درخشانی مکمل محرک اصلی است. مثلاً اگر میله روشن چراغی زرد درخشان باشد پس تصویر منفی آن آبی سیر می‌شود. می‌توانید با بکار بردن تصویر سوم پس تضویر منفی را در خود بیازمایید همه شکل جز یک دایره را بپوشانید و سی ثانیه به وسط آن خیره شوید آنگاه به ناحیه سفید یا خاکستری نگاه کنید یا اصلاً چشمهای خود را ببندید دایره‌ای خواهید دید که رنگ مکمل آن را دارد بهمین ترتیب دایره‌های دیگر را آزمایش کنید.

تضاد خود بخود

وقتی قطعات کاغذ خاکستری که از یک ورقه بریده شده باشد روی زمینه‌هایی از رنگهای مختلف گذاشته شوند آثار رنگ مکمل زمینه بر آنها دیده می‌شود مثلاً خاکستری در زمینه سرخ سبز رنگ و در زمینه آبی زرد رنگ بنظر می‌رسد. از اثر تضاد خود بخود در روشن کردن صحنه تاثر استفاده می‌کنند مثلاً با بکار بردن نور زرد در صحنه تاثر اشیاء خاکستری را آبی رنگ و اشیاء آبی را سیر تر از آنچه هستند جلوه می‌دهند برای بهتر شناختن پدیده دیدن لازمست از ساختمان چشم و فیزیولوژی آن نیز آگاه شویم.

بعضی همبستگیهای ساختمانی و کنشی

در پوشش داخلی چشم که شبکیه خوانده می‌شود ملیونها سلول عصبی قرار دارد که نسبت به نور حساسند ( شکل سوم) برای ادراک شکل اجسام لازمست تصویری از آنها بر شبکیه بیفتد همانطور که در دوربین عکاسی تصویری روی فیلم می‌افتد بین چشم و دوربین عکاسی شباهتهای زیاد موجود است اما این تفاوت اساسی نیز هست که در دوربین برای متمرکز کردن نور روی فیلم ذره بین را پیش و پس می‌بریم در صورتی که در چشم ذره بین خود تغییر شکل می‌دهد یعنی تحدب آن کم و زیاد می‌شود تصویری که روی شبکیه می‌افتد مثل تصویر روی فیلم در دوربین عکاسی وارونه است اگر توسط دستگاه مرکب از چند عدسی تصویر را از قبل از آن که به چشم برسد وارونه کنیم تصویری روی شبکیه مستقیم می افتد در آن صورت آن شیء معکوس دیده می شود. شکل سوم و زیر نویس آن قسمتهای مختلف چشم و کنش هر یک را نشان می‌دهد ساختمانهای مهم شبکیه در شکل چهارم نشان داده شده‌اند اینها گیرندگان دیدن هستند که مخروط‌ها و میله‌ها خوانده می‌شود جریانهای عصبی که در اثر تحریک نور پدید می‌آیند توسط عصب بصری به مغز منتقل می‌شوند.

مباحث مرتبط با عنوان



بینائی


گیرندگان حسی ما دروازه هایی هستند که از راه آنها عالم خارج را می شناسیم و مهمترین این دروازه ها بینایی است. نابینایان در جهانی زندگی می کنند که آن را فقط از راه صوت و تماس پوست و سرما و گرما و بو و مزه می شناسند. کور مادر زاد حتی در خواب صورت ذهنی بینایی ندارد.
دیدن را می توان از چند روی مورد تحقیق قرار داد. مثلاً نقاش می خواهد بداند چگونه جهان دیدنی را رسم کند تا رنگها و ارتباط اشیاء بهتر به نظر آید فیزیک دان علاقمند است محرک نور را تجزیه کند فیزیو لوژیست ها و متخصصان اعصاب می خواهند بدانند تاثیر فیزیولوژیست نور چیست. و چگونه از چشم به مغز می رسد روانشناسان علاقه دارند بدانند خود دیدن چیست و واکنش ارگانیزم نسبت به نور کدام است. اما وقتی روانشناس می پرسد چرا می بینیم و چرا به این ترتیب واکنش می کنیم برای پاسخ خود ناچار است به آنچه فیزیک و شیمی و فیزیولوژی و عصب شناسی یافته است رجوع کند. دیدن را با بحثی درباره اصطلاحات شروع می کنیم زیرا نقاشان و دیگران گاه از این اصطلاحات معانی دیگر اراده می کند و لازمست معانی عباراتی را که بکار می بریم هم از آغاز روشن کنیم.


اصطلاحات


چیزهایی که می بینیم در رنگ و اندازه و حرکت و یا سکون و صفات دیگر با هم اختلاف دارند اکنون رنگ مورد بحث ما است و اصطلاح رنگ که در اینجا بکار می بریم شامل سفید و سیاه هم می شود.

از لحاظ فنی رنگها را به دو دسته می کنیم:
کروماتیک و آکروماتیک. اکروماتیک آنست که در اصطلاح عام بی رنگ خوانیم مثل سفید و سیاه و خاکستری چنانکه فیلمهای سفید و سیاه سینما را آکروماتیک را تکنی کالر خوانند.
قبل از بحث از تحریک حسی لازمست ببینیم نظر گاه فیزیک و فیزیولوژی و روانشناسی از لحاظ دیدن با هم چه تفاوت دارد.


دو دایره خاکستری رنگ در شکل اول این تفاوت را نشان می دهد آنچه چشم ما از سطح خاکستری می گیرد نور منعکس شده است.
فیزیک دان اگر مقدار این نور را اندازه گیرد به ما خواهد گفت که در هر دو دایره مقدار نور منعکس شده یکسان است. اگر تنها عامل موثر دیدن عامل فیزیکی باشد پس باید هر دو دایره از لحاظ روشنی یکسان به نظر آیند اما چنین نیست زیرا دایره ای که در زمینه سیاه قرار گرفته است از دایره ای که در زمینه خاکستری قرار گرفته روشن تر بنظر می رسد.

اما اگر توسط دو لوله یا از دو روزن که فقط دایره ها را نشان می دهد به آنها نگاه کنیم (بدون اینکه اطراف آنها دیده شود) خواهیم دید همانطور که فیزیک نشان می دهدروشنی هر دو دایره با هم برابر است.

جنبه فیزیکی تحریک بینائی از هر سطحی مقدار نوریست که از آن منعکس می شود.
جنبه فیزیولوژیک آن تاثیری است که این نور منعکس شده در چشم و مغز ما می کند تاثیر نور بسته به نوع چشمی است که آن را می گیرد و نیز بسته به اینست که آن چشم با تاریکی یا با روشنائی سازگار شده است چنانکه بعداً بتفضیل خواهیم دید.
جنبه روانشناسی آن (آنچه دیده می شود) مبتنی بر جنبه فیزیکی و فیزیولوژیک است اما تنها آن نیست چنانکه در مقایسه دو دایره در شکل اول دیده می شود.

نور منعکس که از روزنی دیده شود از لحاظ فنی نور روزنی خوانده می شود مثلاً اگر توسط لوله ای به آسمان با کتاب سرخ یا چیز دیگری نگاه کنیم، به صورتی که فقط رنگ آبی یا سرخ یا رنگ دیگری را ببینیم گوئیم رنگ مجرد (رنگ روزنی) را می بینیم بیشتر آنچه در باره رنگ خواهیم گفت منظور رنگی است که بدین ترتیب دیده شود.
اما رنگهائی که در زندگی روزانه بر اشیا می بینیم رنگ سطحی خوانده می شود. چنانکه اشاره شد وقتی رنگ بدین صورت دیده شود تنها با عوامل فیزیکی و فیزیولوژیک نمی توان آنرا توجیه کرد بلکه عوامل دیگر نیز در آن دخالت می کنند.
در سالهای اخیر روانشناسان و فیزیک دان ها دو کلمه را برای این دو موضوع اصطلاح کرده اند وقتی درخشانی می گویند منظور خاصیت رنگ سطحی است پس اگر به شکل اول باز گردیم خواهیم گفت در خشانی هر دو دایره در آن شکل یکیست اما از لحاظ روشنی اختلاف دارند.


دو اصطلاح دیگر در توصیف رنگها بکار می رود:

یکی از اینها لون است و منظور آن همان رنگ در زبان عادیست رنگ سرخ و آبی و سبز و زرد که از نور آفتاب به دست می آید لون خوانده می شود اصطلاح دیگری که از خواص رنگ است سیری (یا اشباع) است. منظور از درجه سیری یا اشباع رنگی این است که از لون بخوصوص چه مقدار در آن است مثلاً زرد کمرنگی که بسختی از سفید و خاکستری تشخیص داده می شود زرد غیر سیر (اشباع نشده) است و رنگ صورتی همان سرخ غیر سیر (اشباع نشده) است. اگر در گیلاس آبی کمی رنگ سرخ بریزید اول رنگ صورتی به خود می گیرد و همین که بر مقدار رنگ بیفزائید به صورت سرخ در می آید.


تحریک حس بینائی


در نظر فیزیک نور از امواج الکترومانیتیک تشکیل شده است وقتی این امواج به ماده برخورد می کنند در آنها تغییراتی پدید می آیند مثلاً در عبور از منشور شیشه ای شکسته می شوند و وقتی بر سطح غیر شفافی بتابد جذب یا منعکس می شود مثلاً مخمل سیاه همه امواج نور را جذب می کند و به این علت است که که سیاه به نظر می رسد آنچه بنظر ما کاملاً سفید می آید همه امواج نور را منعکس کرده است سطوح دیگر بعضی از امواج را جذب و بعضی را منعکس می کنند و در نتیجه بنظر ما رنگی می آیند.

چشم ما نسبت به آن دسته امواج حساسیت دارد که 400 تا 700 میلی کرون 4 طول دارند امواجی که که طول آنها به 400 نرسد یا از 700 میلی کرون تجاوز کند دیده نمی شوند این است که زیر سرخ یعنی امواجی که طول آنها بیش از 700 میلی کرون است و ورای بنفش (طول موج کمتر از 400 میلی کرون) را دیگر نمی توان نور نامید.
وقتی نور آفتاب از منشوری بگذرد شکسته می شود امواج کوتاه تر بیشتر شکسته می شود و امواج درازتر کمتر.این است که رنگ سفید به رنگهای قوس و قزح تجزیه می شود چنانچه در شکل دوم دیده می شود امواج درازتر که کمتر شکسته می شوند سرخ بنظر می آیند امواجی که کمی از آن کوتاه تر کمی بیشتر شکسته می شوند و نارنجی بنظر می رسند. پس از آن زرد و سبز و آبی و بنفش می آیند. رابطه بین طول موج و رنگ در تصاویر رنگی 1 و 2 دیده می شود.

شکل دوم نیز رابطه بین طول موج انرژی نورانی و پدیده دیدن را نشان می دهد در منحنی عبور نور از شیشه سرخ رنگ و منحنی جذب نور در مورد کلروفیل که موجب می شود برگها سبز دیده شوند دقت کنید. شیشه سرخ بدان سبب سرخ است که وقتی آنرا بین چشم و نور آفتاب قرار دهیم فقط امواج درازتر را از خود عبور می دهد.و امواج دیگر توسط آن جذب می شود برگ سبز نیز اغلب امواج را جز امواجی که در وسط واقع شده اند (سبز) جذب می کند این امواج منعکس می شوند و به چشم می خورند و در نتیجه برگ بنظر ما سبز می آید. پس رنگ صفت ذاتی اشیاء نیست بلکه مربوط به طول موجی است که از آن شی منعکس می کنند و به چشم می خورد اغلب چیزها نه یک موج بلکه مخلوطی از امواج را عبور می کنند که کلروفیل تا حدی همه امواج را از 400 تا 700 میلی کرون منعکس می کنند رنگی که دیده می شود بسته به این است که گیرندگان رنگ در چشم چگونه به این مخلوط پیچیده پاسخ می دهند. هر چند گیرندگان بینائی ما نسبت به طول موجهای بین 400 تا 700 میلی کرون حساس هستند نسبت به همه این موجها یکسان حساس نیستند چنانکه در شکل دوم دیده می شود خداکثر درجه دیده شوندگی صفت امواجی است که در وسط قرار دارند.

بدین ترتیب منحنی حساسیت برای دیدن در نور روز در حوالی 550 میلی کرون به حداکثر خود می رسد و هر چند از آنجا به سوی دو کرانه 400 و 700 میلی کرونی برود کم می شود.
هنگام روز نسبت به یک ناحیه از طیف نور حساسیت ما بیشتر است و در شب نسبت به ناحیه دیگر.

در نور روز (یا در شب وقتی نور خیلی زیاد باشد) . حداکثر حساسیت چشم در ناحیه 550 میلی کرون است در شب وقتی که چشم به تاریکی عادت کرده است حساسیت آن نسبت به طول موج حوالی 510 میلی کرون یا بیشتر است بدین ترتیب حساسیت بیشتر چشم به سوی قطب بنفش طیف متمایل می شود بنابراین در نور کمتر شب درخشانی آبی و بنفش نسبت به سرخ و نارنجی بیشتر می شود.

برای آزمایش این امر که پدیده پورکینجه را می توان با مطالعه دو منحنی درخشانی شکل 135 درک کرد این تغییر در نتیجه آن است که ما دو دسته گیرنده حس بینائی داریم: یک دسته برای نورهای شدید و دسته دیگر برای نورهای خفیف .
سیری یا اشباع رنگ با پیچیدگی طول موج آن همبستگی دارد نور یک رنگ بیش از همه سیر شده است اگر نور سفید را با آن مخلوط کنید سیری خود را از دست می دهد و کم رنگ بنظر می آید اگر دو رنگ مختلف را با هم بیامیزید سیری خود را از دست می دهند مثلاً آبی و سبز وقتی مخلوط شوند کمتر آبی و کمتر سبز می شوند و آبی متمایل به سبز یا سبز متمایل به آبی نتیجه می شود.

درخشانی چنانکه گفتیم با طول موج ارتباط دارد موجهای وسط طیف نور رخشندگی بیشتری از موجهای دو طرف دارند دامنه امواج نور میزان شدت آنها را نشان می دهند و با درخشانی ارتباط دارند لیکن نباید فرض کرد که درخشانی با دامنه موج ارتباط مستقیم دارد زیرا سازگاری چشم نیز در تعیین درخشانی چیزها دخیل است وقت هنگام روز وارد سالن تاریک سینما می شویم .در آغاز هیچ کس را نمی بینیم و بتدریج که چشم ما با تاریکی سازگار شود اشخاص را تشخیص می دهیم و وقتی از سالن تاریک سینما در نور روز بیرون بیائیم نخست چشم ما خیره می شود تا اینکه بتدریج با نور زیاد سازگاری پیدا می کند.

طول موج و دامنه موج


روشنی حتی از درخشانی کمتر قابل پیش بینی است. دیدیم که دو دایره خاکستری در دو متن مختلف با آنکه میزان انعکاس نور در آنها یکی است از لحاظ روشنی مختلف بنظر می رسد
ثبات روشنی گواه دیگری است بر اینکه روشنی سطحی را صرفاً با در نظر گرفتن شدت نوری که از آن منعکس می شود نمی توان در نظر گرفت. مخمل سیاه حتی هنگامی که نور زیاد بر آن تابیده شود سیاه بنظر می رسد و کاغذ سفید بنظر می آید.
درجات مختلف دیده شوندگی را می توان با نردبانی نمایش داد سفید یک طرف آن و سیاه طرف دیگر باشد. خاکستری خنثی در چنین نردبانی در پله وسط خواهد بود.
درخشانی رنگها را خنثی می خوانیم وقتی درخشانی آنها مساوی با درخشانی خاکستری در پله وسط این نردبان باشند به همین سان وقتی دو رنگ درخشانی مساوی با درخشانی خاکستری معینی در یکی از پله های نردبان داشته باشند. گوئیم درخشانی آنها با هم مساوی است.


دو مخروط رنگ


رابطه بین رنگ و درخشانی و سیری در شکل سوم نشان داده شده است. رنگهائی که درخشانی خنثی و حداکثر سیری را دارا هستند در روی دایره وسط جائی که دو مخروط به هم چسبیده اند، قرار دارند دیده می شود که ترتیب رنگها در روی دایره رنگ به همان ترتیبی است که در طیف نور را خم کرده و از آن دایره ای ساخته ایم اما دو انتهای طیف مثل این است که با ارغوانی بهم وصل شده اند و می دانیم که رنگ ارغوانی دو طیف موجود نیست و از آمیختن نور سرخ و بنفش پدید می آید.درخشانی توسط خطی که از وسط دو مخروط می گذرد ورئوس دو مخروط یعنی سفیدی را به سیاهی- سفیدی است که در بالا بدان اشاره کردیم.رنگهای کاملاً سیر شده از لحاظ درخشانی معادل خاکستری خنثی هستند هر قدر درخشانی رنگی افزون شود. (به سفیدی نزدیکتر شود) یا بماهد (به سیاه نزدیک شود) سیری رنگ نیز کمتر می شود چون به آن خاکستری که درخشانی او با آن مساویست نزدیک می شود نشان داده شده است که به نردبان سیاهی –سفیدی نزدیک می شود.نشان داده شده است به این علت است که رنگهائی که بیش از همه شده است به این علت است که رنگهائی که بیش از همه سیر شده اند یعنی در جائی که دو مخروط به هم می رسند رنگهائی که سیری آنها از همه کمتر است در دو طرف شکل قرار داده شده اند.

بعضی پدیده های مربوط به دیدن رنگ


پدیده های بسیاری مربوط به دیدن رنگ در آزمایشگاههای روانشناسی مورد پژوهش قرار گرفته اند. از این میان آمیزش رنگها رنگ کوری دیدن رنگ پیرامونی پس تصویر ها و تضاد خود بخود صحبت خواهیم کرد.

قوانین آمیزش رنگها


دو مخروط رنگها نه تنها رابطه بین رنگها و درخشانی و سیری را نشان می دهند بلکه قوانین آمیزش نور رنگی را نیز می نمایند. روش عادی نشان دادن این قوانین از وسیله ای که در تصویر 1 دیده می شود .استفاده می کند صفحاتی با رنگهای مختلف به هم وصل می شوند و روی صفحه چرخان دستگاه گذاشته می شود وقتی صفحه می چرخد نقاط حساس شبکیه چشم توسط رنگها یکی بعد از دیگری تحریک می شوند اگر آمدن یک رنگ بعد از دیگری آهسته باشد چشم سایه روشنهائی می بینید. وقتی چرخش موتور سریع شود دیدن سایه و روشنها از میان می رود و رنگ خاکستری یکدستی به چشم می رسد.
قانون اول آمیزش رنگها مربوط به آمیزش دو رنگ مکمل است مثل رنگ زرد و آبی اگر این رنگها به نسبت صحیح مخلوط شوند خاکستری بین درخشانی دو رنگ مکمل خواهد بود.

قانون اول را می توان چنین بیان کرد:

وقتی رنگهای مکمل به نسبت معین با هم آمیخته شوند نتیجه آن رنگ خاکستریی می شود که درخشانی آن حد وسط درخشانی دو رنگ مکمل است.

قانون دوم آمیزش رنگها چنین است:

اگر رنگهای نامکمل به نسبت معین با هم آمیخته شوند نتیجه آن رنگی است که در دایره رنگ بین آن دو واقع شده است.


مثلاً مخلوطی از آبی و سبز سبز متمایل به آبی ساقه چناری به وجود می آورد و مخلوط سرخ و زرد رنگ نارنجی می سازد و مخلوط سرخ و زرد رنگ نارنجی می سازد و مخلوط سرخ و آبی رنگ ارغوانی می سازد درخشانی رنگ مخلوط حد وسط درخشانی دو رنگ متشکل آن است سیری آن بسته به فاصله رنگهای متشکل در روی دایره رنگ از یکدیگر است(شکل سوم)،مقابل هم باشند سیری از میان می رود و نتیجه خاکستری می شود.اما اگر مقابل هم نباشند ولی از هم فاصله زیاد داشته باشند درجه سیری رنگ مخلوط کم خواهد بود.اگر نزدیک به هم باشند سیری رنگ مخلوط زیاد می شود.
قانون سوم آمیزش رنگ نیز به رنگهای مکمل مربوط می شود چنانکه گفتیم آمیختن سرخ و آبی متمایل به سبز رنگ خاکستری نتیجه می دهد و مخلوط آبی و زرد نیز رنگ خاکستری می دهد.

قانون سوم آمیزش رنگ می گوید:

آمیختن مخلوطهایی که با هم رنگ خاکستری می سازد نیز رنگ خاکستری می سازد.
یعنی اگر مثلاً سرخ و سبز متمایل به آبی و زرد و آبی را به نسبت معین با هم بیامیزیم نتیجه خاکستری می شود درباره آمیزش رنگها قوانین دیگری نیز بیان کرده اند اما این سه قانون مهمترین آنها هستند.
شاید خواننده تعجب کند که از آمیزش زرد و آبی خاکستری پدید می آید و حال اینکه نقاشان با مخلوط کردن زرد و وآبی رنگ سبز بدست می آورد علت این اختلاف این است که وقتی نورهای رنگی با هم آمیخته می شوند با هم جمع می شوند و حال آنکه مخلوطهای رنگ نقاشی از هم تفریق می شوند یعنی آنچه به چشم می خورد نتیجه چیزیست که جذب شده است. رنگ نقاشی زرد همه امواج را جز امواج زرد و سبز جذب می کند رنگ نقاشی آبی همه امواج را جز امواج آبی و سبز جذب می کنند. وقتی رنگهای نقاشی با هم مخلوط می شوند انعکاسهای آبی و زرد یکدیگر را خنثی می کنند و سبز باقی می ماند.


همچنین ببینید:



تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 شنبه 07 بهمن 1385 [12:31 ]   16   سبحانی      جاری 
 چهارشنبه 17 فروردین 1384 [07:39 ]   15   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 چهارشنبه 17 فروردین 1384 [05:30 ]   14   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 سه شنبه 16 فروردین 1384 [07:29 ]   13   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 دوشنبه 15 فروردین 1384 [07:26 ]   12   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 دوشنبه 15 فروردین 1384 [07:08 ]   11   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 دوشنبه 15 فروردین 1384 [07:06 ]   10   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 دوشنبه 15 فروردین 1384 [05:46 ]   9   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 دوشنبه 15 فروردین 1384 [05:30 ]   8   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 دوشنبه 15 فروردین 1384 [05:28 ]   7   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 دوشنبه 17 اسفند 1383 [04:47 ]   6   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 دوشنبه 17 اسفند 1383 [04:42 ]   5   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 دوشنبه 17 اسفند 1383 [04:39 ]   4   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 یکشنبه 16 اسفند 1383 [10:45 ]   3   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 یکشنبه 16 اسفند 1383 [10:31 ]   2   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 یکشنبه 16 اسفند 1383 [10:25 ]   1   نفیسه ناجی      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..