تاریخچه ی:
بهداشت روانی دوران بلوغ
جوانی در نامهاش نوشته است: " . . . من 17 سال دارم و در دبیرستان مشغول تحصیل هستم. از لحاظ مادی هیچ اشکالی در خانوادهام ندارم. به کتابهای علمی علاقه زیادی داشتم. تا مدتی پیش با شوق و شور زیاد درس میخواندم وخیلی فعال بودم، اما مدتی است که نسبت به همه چیز بیعلاقه شدهام. از زندگی بیزار شدهام. نسبت به همه امور بیتفاوتم و هرچه سعی میکنم خودم را از افکار پوچ رها کنم موفق نمیشوم. پدرم مرتب سرزنشم میکند و من را با یک دخترکور مقایسه میکند. من میخواهم از خانه فرار کنم ولی جایی را ندارم. خودم فکر میکنم دچار بیماری روانی شدهام، اما پدرم میگوید دیوانه شدهام. چون شما رامیشناسم از شما تقاضای کمک دارم . . . "
نامه این جوان یکی از صدها نامهای است که از طرف جوانان 15 تا 20 ساله ارسال میشود و در همه آنها از ناتوانی، ناسازگاری یا نامتعادل بودن شخصیت گفتگو شده است. چون تامین سلامت دانشآموزان از اهمیت خاصی برخوردار است، در این گفتار به بهداشت روانی دانشآموزان، به ویژه در ((دوره بلوغ))، که میتواند از بیماریها و ناهنجاریهای روانی جلوگیری کند پرداخته میشود.
رعایت ((بهداشت))، که به تندرستی و شادابی کامل جسمی و روحی میانجامد، مهمترین وظیفه هر فرد است. همانطور که در مورد پیشگیری از بیماریهای عفونی باید از ورود عوامل بیماریزا نیز باید اقداماتی را انجام داد تا از نابسامانیهای روحی کاسته شود.
در اثر بهداشت،بسیاری ازبیماریهای واگیر مانند طاعون، آبله، تیفوس، مالاریا، تب زرد وبیماریهای عفونی کشنده، که در گذشته تودههای عظیمی را از بین میبردند، مهار شدهاند. اما پیشرفت تکنولوژی، تحولات دایمی و سریع عوامل متعدد دیگر سبب شده است که ترس وتشویش و اضطراب و احساس عدم رضایت در بین بسیاری از افراد منجر به کشمکش و فشارهای روانی شود. خستگی، بیمیلی، کمخوابی، ناامیدی، توهم و احساس گناه در بسیاری چشمگیر شده است و شاید بتوان گفت که بیماریهای روانی ناشی از کشمکشها، محرومیتها و اضطرابها بیش از همه بیماریهای جسمی بشر را آزار میدهند.
بیماریهای روانتنی مانند ((زخم معده)) و دوازدهه، ازدیاد فشار خون، دردهای قلبی، تنگینفس، بیماریهای آلرژی و بیماریهای دیگر از جمله بیماریهایی به شمار میآیند که به علت نامتعادل بودن روان ایجاد میشوند. عوامل عصبی و روانی، با تحریک عصب واگ، ترشح اسید کلریدریک و پپسین را در معده افزایش میدهند، و در صورت دوام ممکن است منجر به ایجاد زخم معده و دوازدهه شوند. وقتی اضطراب و نگرانی از حد معینی فراتر رود و دوام یابد ممکن است نظم بدن را برهم زند و به بیماری جسمی وضایعه عضوی بینجامد. هیجان و فشارهای روانی بر روی بدن باپژوهشها و آزمایشهای متعدد تایید شده است و از اینرو میتوان گفت بسیاری از بیماریهای جسمی انسان منشا روانی دارند.
با آگاهی و شناخت بهداشت روانی میتوان مشکلات روحی دانشآموزان را شناخت و با حل آن هم مشکلات آموزش را سادهتر کرد و هم دانشآموزان را به زندگی بهتر و مفیدتر گرایش داد. اگر والدین و معلمان از بهداشت روانی آگاهی داشته باشند میتوانند با ایجاد و افزایش نیروی کار، قدرت یادگیری وتفکر وسازگاری در دانشآموز به او کمک کنند تا به رشد و تکامل شخصیت خود بپردازد و از کجرویها ایمن شود.
متاسفانه به علت ناآگاهی، به بهداشت روانی توجه زیادی نشده است و توصیههایی که به سلامت روح و روان میشود به خوبی قابل درک نیست. عارضه روانی به سادگی قابل لمس و سشاهده نیست و شخص بیمار، سالم انگاشته میشود. در حالی که ضایعه عضوی مانند زخم، عفونت، درد و بهطور کلی عوارض جسمی را میتوان به سادگی مشاهده کرد و یا با کمک دستگاههای عکسبرداری و آزمایشگاه میکروبیاب عامل بیماری را شناخت و ضایعه را رویت کرد. در بهداشت جسمی که بیشتر مورد توجه مردم است، از این جهت توصیههای مربوط به تندرستی رعایت میشود که وقتی عضوی از بدن درد گرفت درد حس میشود و تفاوت درد داشتن با راحتی و بیدردی کاملا محسوس است.
در نتیجه شخص در صدد درمان برمیآید و دستورهای بهداشتی را نیز صحیح انجام میدهد. اما در مورد ناخوشیهای روانی، اگرچه فرد بیمار است، اما چون زخم را نمیبیند، چون درد نمیکشد نه تنها خودرا بیمار نمیداند، بلکه از شنیدن آن نیز عصبانی میشود. مادری که فرزندش دچار درد دندان یا سردرد شده است فورا او را نزد دندانپزشک یا پزشک میبرد و دستورهای آنان را به خوبی اجرا میکند. اما وقتی فرزند همین مادر در کوچه و خیابان ومدرسه درگیری ایجاد میکند نمیپذیرد که فرزند او دچار ناسازگاری و عدم رشد شخصیت است. به همین ترتیب بسیاری از والدین پرخاشگری، عصبانیت، زودرنجی و کمرویی فرزند خود را ، به عنوان صفتی شایسته یاد میکنند و دیگران را مستوجب سرزنش میدانند که چرا فرزند آنها را درک نمیکنند.
به دلایلی که گفته شد نوعی مقاومت در برابر دستورات بهداشتی روانی وجود دارد که گاهی مشکل را بیشترمیکند. عدم آگاهی سبب میشود که در مواردی زندگی آینده یک جوان بهطور کلی دگرگون شود. اگر پدر و مادر و معلم آگاهی نداشته باشند ممکن است گوشهگیری یک دانشآموز را به شیزوفرنی، که در اصطلاح جنون جوانی نامیده شده،نسبت دهند و یا اینکه بیبند و باری جوان را به احتیاجات جنسی او مربوط کنند و مجرد بودن جوانی را دلیل بر عصبانیت او بدانند. در حالی که چنین تصوراتی معمولا دوراز حقیقت است و برای رسیدن به تشخیص باید از روشهای علمی پیروی شود. دانشآموز در دبیرستان به علل مختلف عصبانی میشود. مثلا مشکلات خانوادگی ممکن است سبب عصبانیت او باشد، رفتار معلم و یا نحوه تدریس او بر دانشآموز اثر میگذارد، رابطه دانشآموز با همکلاسیهای خود و عوامل متعدد دیگر ممکن است سبب عصبانیت او شود. بنابراین نمیتوان به سادگی حالت روانی یک جوان را تشریح کرد و نسخهای تجویز نمود.
دوره بلوغ که از حدود 14 سالگی شروع میشود و تا حدود 20 سالگی ادامه دارد یکی از جالبترین دورههای رشد و نمو انسانهاست. در این دوره هم از حیث جسمانی وهم از لحاظ روانی تغییراتی در فرد پیدا میشود. این تغییرات سبب میشوند که برخی از پدران و مادران دوره بلوغ را دورهای بسیار خطرناک تصور کنند و تغییر اخلاق و رفتار و شنخصیت جوان را غیر قابل تحمل بدانند. یقین است که توقعات یک جوان 17 ساله مانند خواستههای یک پسر 11 ساله نیست و اگر بتوان با امر و نهی یک کودک 10 ساله را به خوبی اداره کرد نمیتوان با جوان 17 ساله به همان صورت برخورد نمود. جوان در دوره بلوغ میخواهد دارای استقلال باشد، اما در عین حال به کمک خانواده نیز نیاز دارد. در نتیجه ممکن است در این دوره جوان با تضاد جسمی و روحی دست به گریبان شود.
تقریبا همه کسانی که دوره بلوغ رامیگذرانند حس میکنند که نباید مانند بچهها با آنان رفتار کرد. همه اینها میدانند که باید به زودی وارد دوره اصلی زندگی شوند و نقش انسان بزرگ و کامل را ایفا کنند. در این سن برخی از جوانان سیگار میکشند. بیشتر آنها میخواهند نشان دهند که چون برزگ شدهاند از کسی نمیترسند و سیگار کشیدن را علامت به دستآوردن استقلال میدانند برخی از جوانان برای مبارزه با پدر و مادر و رهایی از قید دستورات آنها دیر به منزل میآیند، بعضی در برابر بازخواست و یا پرخاش پدر، واکنش غیرعادی نشان میدهند وگروهی از آنان نیز منفیباف میشوند.
بسیاری از والدین از تنبلی، بیتوجهی وبیاحترامی به دیگران و سر به هوا بودن فرزند خود گله میکنند و بر این باورند که فرزند خوب آنها به کلی عوض شده است. در نتیجه برخی از آنها در برابر بیقیدی و و سرکش بودن جوان واکنش شدید نشان میدهند و برخی دیگر با کنار کشیدن خود از معرکه و آزاد گذاشتن بی قید و شرط مشکل را ده برابر میکنند. در حالی که در همین دوره میتوان به جوان نزدیک شد و با تربیت و راهنمایی صحیح احساس همکاری و مسئولیت و تفاهم را در او تقویت کرد. تردیدی نیست که میتوان با توجه به نیاز و خواستههای جوانان و ایجاد حس اعتماد به نفس و اطمینان در آنها، ضمن حل مسائل جوانی و مشکلات دوره بلوغ از ناسازگاری، نشانههای عصبی، اختلالات رفتاری پیشگیری نمود.
__بیشتر بدانیم:__
((بهداشت روانی دوران بلوغ 2))