تاریخچه ی:
بهترین شیعیان میانه روها هستند
تفاوت با نگارش: 2
- | ((اصبغ بن نباته|اصبغ بن نباته )) میگوید: ((حارث همدانی )) همراه با گروهی از شیعیان به حضور امیر المؤمنین علی علیه السلام رسیدی. حارث بیمار بود و خمیده راه میرفت. امام با دیدن او فرمود:«ای حارث چگونهای؟» حارث پاسخ داد:«ای امیرالمؤمنین، روزگار مرا از پا انداخته است و جدال یارانت کنار منزل تو بر بیماری من افزوده است.» |
+ | ((اصبغ بن نباته|اصبغ بن نباته)) میگوید: ((حارث همدانی)) همراه گروهی از شیعیان به حضور ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی علیه السلام)) رسیدد. حارث بیمار بود و خمیده راه میرفت. امام با دیدن او فرمود:« ای حارث چگونهای؟» حارث پاسخ داد:«ای امیرالمؤمنین، روزگار مرا از پا انداخته و جدال یارانت کنار منزل تو بر بیماری من افزوده است.» |
| فرمود:« جدال آنها درباره چیست؟» | | فرمود:« جدال آنها درباره چیست؟» |
- | حارث گفت:«درباره مقام تو و حوادث پیش از تو. برخی از آنها اهل افراط و مبالغه و غلو هستند و برخی اهل میانهروی، ولی بیعت خودشان را با تو شکستهاند. برخی از آنها نیز مضطرب و اهل تردید و شک شدهاند و نمیدانند که بپذیند یا انکار کنند.» در این هنگام حضرت لی علیه السلام فرمود:« ای برادر همدانی، بس است. آگاه باش که بهترین شیعیان من میانه رو هستند.» حارث همدانی گفت:«اگر زنگار را از دل های ما بر می گرفتی و ما را نسبت به خودت در بصیرت قرار می دادی خوب بود.» امام فرمود:«بس است، تو شخصی هستی که حق بر تو مشتبه گشته است. همانا دین خداوند به وسیله مردان شناخته نمیشود، بلکه با آی حق و خد شناخته مشود. حق را بشناس. اهل حق ر مشناسی ای حارث، حق نیکوترین گفتار است و آشکار کننده حق مجاهد است و من از حق به تو خبر می هم گوشت را به من بسپار و آن گاه از دستانت هر کس که شایستگی و راز داری و امانت داری داشت به او نیز خبر بده، آگاه باش که من نده خدا و برادر رسول خدایم و نخستین تصدیقکننده او هستم. من پیامبر را تصدیق کردم در حالی که آدم میان روح و جسد بود. من در امت شما به حق اولین تصدق کننده پیامبر هستم. ما نخستین و خرین هستیم، آاه باش که من از نزدیکان مخصوص پیامبر، من وصی او و ولی او و صاحب راز او و نجوای با او هستم، فهم قرآن بمن داده شده است و کم و داوری بن نایت شده و علم قرنه و زمینیان و آسمانیان به من داده شده است، هزار کلید علم در من ودیعه نهاده شد، که هر کیدی هزار در را می گشاید و هر دری به هزار هزار عهد منتهی می شود. |
+ | حارث گفت:« درباره مقام تو. برخی از آنها اهل افراط و مبالغه و غلو هستند و برخی اهل میانهروی. عدهای از انها بیت ودشان را با تو شکستهاد، بری نیز مرب و اه تردید و شک دهاند و نمیدانند که امامت تو ا بیرن یا انکار کند.» |
- | خداوند با ((شب قدر|شب قدر ))مرا تأیید کرده است و شب قدر برای من و خاندانم جاری است، همانند جریان شب و روز تا خداوند زمین و اهل آن را به ارث برد. تا زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ای حارث، من به تو مژده می دهم که سوگند به خدایی که دانه را شکافت و موجودات را جاندار کرد، دست و دشمن من مرا در موارد مختلفی می شناسد و می بیند، هنگام مرگ، در کنار ((صراط|صراط ))و هنگام تقسیم نمودن … |
+ | ::{picture=imam_ali800.jpg height=400 width=600}:: |
- | حارث همدانی رید: تقسیم نمودن یست |
+ | حضرت علی علیه السلام فرمو: ای برادر همدان بس است. آگا باش که بهترین یعیان من میانهرو هستند.» حارث همدانی گفت:« چه خوب بود اگر زنگار را از دلهای ما بر میگرفتی و موقعیت خودت را برای ما روشن میساختی.» امام فرمود:« حق بر تو مشتبه شده است. دین خداوند به وسیله مردان شناخته نمیشود، بلکه با آیههای الهی شناخته میود. حق را بشناس؛ اهل حق را مشناسی. ای حارث، حق نیکوتین گفتار است و من از حق به تو خبر می دهم. گوش به من بسپار و آنگاه به هر کس از دوستانت که شایستگی و رازداری و امانتداری دارند نیز خبر بده. |
- | فرمود: تقسیم نمودن آت، که درست و حیح ن را تقسیم می کنم به آتش می گویم این دوست من است و این دشمن من است. |
+ | آگاه باش که من بنده خدا و برادر رسول خدا و نخستین تصدیقکننده او هستم. من پیامبر را تصدیق کردم در آن زمان که آدم هنوز خلق نشده بود. بدان که من از نزدیکان مخصوص پیامبر، وصی او، ولی او، و رازدارش هستم. قدرت فهم قرآن، قضاوت و داوری، و علم قرنها و زمینیان و آسمانیان به من داده شده است. هزار کلید علم در من ودیعه نهاده شده، که هر کلیدی هزار در را میگشاید و هر دری به هزار هزار عهد منتهی میشود. خداوند با ((شب قدر|شب قدر)) مرا تأیید کرده است و شب قدر، همانند جریان شب و روز، برای من و خاندانم جاری است، تا آن زمان که خداوند زمین و اهل آن را به ارث برد.( ت مان ظهور حضرت مهد علیه السلام) ای حارث، به تو مژده می دهم که وند به خدایی که دانه را شکافت و موجودات را زندگی بخشید، دوست و شمنم، در لحظات مختلفی مرا خواهند دید: هنگام احتضار، ر کنار ((صراط|صراط)) و هنگام تقسیم» حارث همدانی رسید:« تقسیم یست؟» فرمود:« تقسیم آتش دوزخ. من به آتش می گویم این دوست من است، رهایش کن؛ و این دشمن من است، او را در خود فرو گیر.» |
- | منابع: بحارالانوار، ج 39، ص 239، حدیث 28 ----------- امالی شیخ طوسی |
+ | !منابع: *بحارالانوار، ج 39، ص 239، حدیث 28 ----- امالی شیخ طوسی |