- | بنی قینقاع، نام یکی از قبایل یهود عرب ساکن ((مدینه)) بوده ت، پیامبر اکم صلی الله علیه و آله و سلم پس از ((جنگ بدر|جنگ بدر ))به نبرد با آنان برخاست. آنان نخستین گروه از یهودیانی بودند که ود عیب ممانان گرفتند. یهودیان بنی قینقاع که در بیرون شهر مدینه به زرگری و آهنگری اشتغال داشتند، در پی پیمان شکنی و هتک حرمت به یک زن مسلمان و ریختن خون مسلمان دیگر، در ((ماه شوال|شوال)) سال دوم هجری قمری از سوی ((ضرت حمد مصطفی صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام صلی اله علیه و آله و سلم)) تحت تعقیب قرار گرفتند.
نخست رسول خدا ( ) آنان را در بازار خودشان گرد آورد و از آنها خواست که از سرنوشت ((قریش)) در بدر عبرت گیرند و اسلام آوردند، اما چون آنان از قبول اسلام سرباز زدند پیامر صلی اله عیه و له و سلم 15 روز قلعه آنان را محاصره کرد ا آنک به تنگ آمد و تسلیم شدند، پس از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بنی قینقاع را به سردات ((شام «سوریه»|شام)) تبعید کرد، و اموالشان به دست مسلمانان افتاد و پیامبر صلی الله لیه و آله و سلم پس از گرفتن خمس غنایم، بقیه را بین مسلمانان تقسیم کرد. این نخستین بار بود که ((خمس)) گرفته شد. |
+ | «بنی قینقاع» نام یکی از قبایل یهودی عربزنان ساکن ((مدینه)) بود. ((رت ممد مصطف صلی الله علیه و آله|پیامبر الام صلی الله علیه و آله و سلم)) پس از ((جنگ بدر|جنگ بدر )) به نبرد با آنان برخاست، و بنابراین آنان نخستین گروه از یهودیانی بودند که سه ممین به مارز با آنان یفت. یهودیان بنی قینقاع که در بیرون شهر مدینه به زرگری و آهنگری اشتغال داشتند، در پی پیمان شکنی و هتک حرمت به یک زن مسلمان و ریختن خون مسلمانی دیگر، در ((ماه شوال|شوال)) سال دوم هجری قمری از سوی اه مسلمی تحت تعقیب قرار گرفتند. رسول خدا ر بتدا آنان را در بازار خودشان گرد آورد و از آنها خواست که از سرنوشت ((قریش)) در بدر عبرت گیرند و اسلام آوردند، اما آنان از قبول اسلام سرباز زدند. سپاه ملمی ی 15 روز قلعه آنان را محاصره کرد. رانجام آنا به تنگ آمدد و تسلیم شدند. رسول خدا بنی قینقاع را به مر ((شام «سوریه»|شام)) تبعید کرد، و اموالشان به دست مسلمانان افتاد. پیامبر اکم پس از گرفتن خمس غنایم، بقیه را بین مسلمانان تقسیم کرد؛ و این نخستین بار بود که ((خمس)) گرفته شد. |
| المغازی ج 1، ص 176؛ سیره ابن هشام، ج 3، ص 50؛ دایره المعارف تشیع، ج 3 | | المغازی ج 1، ص 176؛ سیره ابن هشام، ج 3، ص 50؛ دایره المعارف تشیع، ج 3 |