- | اگر انسان از خود بیگانه شد عنان اختیار خویش را دست نهاد، به دو دلیل تعادل خویش رااز دست میدهد: __نخست__ آنکه، حرکتهای آن دیگری چون با مقتضای ساختار وجودی از سازگار نیست، دچار عدم تعادل میشود __دیگر آنکه، __آن دیگری، موجودهای متنوع را در بر میگیردم. آن دیگری حتی اگر نوع خاصی از موجودات باشد و به عنوان مثال، انسانهای دیگر باشند، افراد متعدد و متنوعی دارد. این موجودات مختلف با افراد متعدد، خواستهای متضاد و دست کم مختلفی دارند و تعادل انسان از خودبیگانه را بر هم میزنند. قرآن مجید که انسان مشرک را از خودبیگانه میداند میفرماید: ءارباب متفرقون خیرٌ ام الله الواحد القهار: آیا خداوند پراکنده بهترنند یا خدای یگانه چیره برهمه . و نیز میفرماید: ضرب الله مثلا رجلا فیه شرکاء متشا کسون و رجلاً سلماً لرجلٍ هل یستویان مثلاً. خداوند مثلی زده است. مردی که بدخو و ناسازگار در او شریک باشند و مردی که از آن یک مرد است آیا این دو در مثل برابرند. آیه 275 بقره نیز رفتار انسان ربا خوار را چونان مصروع دانسته که از تعادل برخوردار نیست و عدم تعادل در رفتار او را معلول عدم تعادل روحی و استقامت فکر او میداند. __بی هدفی و بی معیاری__ انسان از خود بیگانه دچار بیهدفی میشود. او خود به صورت معقول و حساب شده هدفی را بر نمیگزیند و در زندگی و رفتار خردمند خوب است. از دیدگاه قرآن, منافقان، که از خودبیگانهاند، اینگونه وصف میشوند: مذبذبین بین ذلک لا الی هولاء و لا الی هولاء و من یضلل ا... فلن تجد له سبیلاً: بین خدا و غیر خدا سرگردانند نه با گروه مومنان و نه با گروه کافران نیستند و هرکه خدا گمراهش کند، برایش راهی نیابی. چنین انسانی به بیان حضرت علی (ع) مصداق و مورد «یمیلون مع کل ریح» به هر سو که باد میوزد میل میکنند، هستند و جز آن دیگری که گفته شد متعدد و مشقت است. معیاری ندارد و تعدد در آن بیگانهها، بی معیار و بی هدفی را برایشان به وجود میآورد. |
+ | !عدم تعادل
اگر انسان از خود بیگانه شد و عنان اختیار خویش را دست نهاد، به دو دلیل تعادل خویش رااز دست میدهد:
/>
__~~brown: نخست آنکه، حرکتهای آن دیگری چون با مقتضای ساختار وجودی از سازگار نیست، دچار عدم تعادل میشود ~~__
__~~brown:دیگر آنکه آن دیگری، موجودهای متنوع را در بر میگیردم. آن دیگری حتی اگر نوع خاصی از موجودات باشد و به عنوان مثال، انسانهای دیگر باشند، افراد متعدد و متنوعی دارد.~~__ این موجودات مختلف با افراد متعدد، خواستهای متضاد و دست کم مختلفی دارند و تعادل انسان از خودبیگانه را بر هم میزنند. قرآن مجید که انسان مشرک را از خودبیگانه میداند میفرماید:
::__~~green:ءارباب متفرقون خیرٌ ام الله الواحد القهار~~__::
::__~~green: آیا خداوند پراکنده بهترنند یا خدای یگانه چیره برهمه .~~__::
و نیز میفرماید: آیه 275 بقره
__~~green:ضرب الله مثلا رجلا فیه شرکاء متشا کسون و رجلاً سلماً لرجلٍ هل یستویان مثلاً.~~__
/>__~~green:خداوند مثلی زده است. مردی که بدخو و ناسازگار در او شریک باشند و مردی که از آن یک مرد است آیا این دو در مثل برابرند. ~~__
/> نیز رفتار انسان ربا خوار را چونان مصروع دانسته که از تعادل برخوردار نیست و عدم تعادل در رفتار او را معلول عدم تعادل روحی و استقامت فکر او میداند.
!بی هدفی و بی معیاری
انسان از خود بیگانه دچار بیهدفی میشود. او خود به صورت معقول و حساب شده هدفی را بر نمیگزیند و در زندگی و رفتار خردمند خوب است. از دیدگاه قرآن, منافقان، که از خودبیگانهاند، اینگونه وصف میشوند:
__~~green:مذبذبین بین ذلک لا الی هولاء و لا الی هولاء و من یضلل ا... فلن تجد له سبیلاً:~~ __
__~~green:بین خدا و غیر خدا سرگردانند نه با گروه مومنان و نه با گروه کافران نیستند و هرکه خدا گمراهش کند، برایش راهی نیابی. ~~__
چنین انسانی به بیان حضرت علی (ع) مصداق و مورد «~~red:یمیلون مع کل ریح~~» به هر سو که باد میوزد میل میکنند، هستند و جز آن دیگری که گفته شد متعدد و مشقت است. معیاری ندارد و تعدد در آن بیگانهها، بی معیار و بی هدفی را برایشان به وجود میآورد.
|