عصیان
( الف لام میم )
و کودک خسته و گرسنه در آغوش مادر می آرامد
....و خواب خــــــدا می بیند
( حا میم )
و مادر زیر سنگ ریزه های عدالت
...پرچم سفید در دست دارد
( طا ها )
و پدر دستانش را آویزان از طناب خشم
....روی گردن یارانش می بیند
ع.ش.ق
سفر باید کرد
دو قدم مانده تا قاف....
ع ، ش !!!
آزادی
پرنده.
شلیک
سقوط
...آزادی
هشت
بر صندلی ها موریانه زدهی زندگی نشسته ام
و حساب می کنم...
هشت ساعت خندیده ام...
هشت ساعت گریسته ام ٫
وهشت ساعت خوابیده ام !
و روی تاریخ عمر٫ امروز را خط می زنم !