منو
 کاربر Online
758 کاربر online
Lines: 1-12Lines: 1-16
  برای گرایش به پلورالیسم می توان دو انگیزه عقلایی برشمرد:  برای گرایش به پلورالیسم می توان دو انگیزه عقلایی برشمرد:
 !انگیزه عاطفی و روانی  !انگیزه عاطفی و روانی
 عده ای می گویند اگر بخواهیم فقط یک دین یا مذهب را بر حق و اهل نجات بدانیم این امری بعید است. زیرا هر کس در میان هر ملّت و گرایشی متولّد شده و نشو و نما پیدا کرده است، همان عقیده و راه را بر حق می داند و سایرین را ناحق و گمراه. این فکر اختصاص به ما مسلمانان یا ((شیعه|شیعیان)) یا ((امامیه)) ندارد. کما اینکه ما سایرین را ناحق می دانیم، آنها هم به همین ترتیب ما را ناحق می دانیم، آنها هم به همین ترتیب ما را ناحق می دانند. اگر ما در میان ((ملت)) و ((دین)) دیگری و از پدر و مادر دیگری متولّد می شدیم، فکر و ایده دیگری داشتیم، همانگونه که اگر یک مسیحی یا یهودی اروپایی یا آمریکایی، در ((تهران)) و ((قم)) متولد می شد، دین و آیین دیگری داشت. و همانگونه که آنها باید احتمال ((حقانیت دین اسلام)) و پیامبر گرامی آن را بدهند و به دنبال تحقیق برآیند و کوتاهی نکنند، ما هم متقابلاً باید احتمال دهیم که راه های دیگر حقّ اند و تحقیق کنیم؛ چرا که تولّد قهری ما در یک نقطه از زمین و از پدر و مادری خاص، مستلزم حقانیت ما از سویی و عدم حقانیت سایرین از سوی دیگر نیست. از زاویه ای دیگر آیا می توان پذیرفت از میان 6 میلیارد انسانی که روی کره خاکی زندگی می کنند فقط حدود 100 الی 200 میلیون نفر، بر حق و ((اهل بهشت)) باشند، و هر کس غیر مسلمان باشد (= ~~green:یهودی ها، مسیحی ها، زرتشتی ها، بودائی ها، هندوها ~~و...) و هر کس غیر شیعه باشد (= فرق مختلف عامه) و هر کس غیر دوازده امامی باشد همه اهل گمراهی و عذاب و ((جهنّم)) باشند!!؟ این تحلیل، انگیزه روانی می شود که برخی، مذاهب و ادیان دیگر را هم بر حق بدانند. ما بر حقّیم ولی آنها هم اهل نجات و بهشت هستند. آنها هم به نظر خودشان برحقند و چه بسا خیلی نجیب تر و پاک تراز ما باشند و عمل به دین و آیین خود کنند. عده ای می گویند اگر بخواهیم فقط یک دین یا مذهب را بر حق و اهل نجات بدانیم این امری بعید است. زیرا هر کس در میان هر ملّت و گرایشی متولّد شده و نشو و نما پیدا کرده است، همان عقیده و راه را بر حق می داند و سایرین را ناحق و گمراه. این فکر اختصاص به ما مسلمانان یا ((شیعه|شیعیان)) یا ((امامیه)) ندارد. کما اینکه ما سایرین را ناحق می دانیم، آنها هم به همین ترتیب ما را ناحق می دانیم، آنها هم به همین ترتیب ما را ناحق می دانند. اگر ما در میان ((ملت)) و ((دین)) دیگری و از پدر و مادر دیگری متولّد می شدیم، فکر و ایده دیگری داشتیم، همانگونه که اگر یک مسیحی یا یهودی اروپایی یا آمریکایی، در ((تهران)) و ((قم)) متولد می شد، دین و آیین دیگری داشت. و همانگونه که آنها باید احتمال ((حقانیت دین اسلام)) و پیامبر گرامی آن را بدهند و به دنبال تحقیق برآیند و کوتاهی نکنند، ما هم متقابلاً باید احتمال دهیم که راه های دیگر حقّ اند و تحقیق کنیم؛ چرا که تولّد قهری ما در یک نقطه از زمین و از پدر و مادری خاص، مستلزم حقانیت ما از سویی و عدم حقانیت سایرین از سوی دیگر نیست. از زاویه ای دیگر آیا می توان پذیرفت از میان 6 میلیارد انسانی که روی کره خاکی زندگی می کنند فقط حدود 100 الی 200 میلیون نفر، بر حق و ((اهل بهشت)) باشند، و هر کس غیر مسلمان باشد (= ~~green:یهودی ها، مسیحی ها، زرتشتی ها، بودائی ها، هندوها ~~و...) و هر کس غیر شیعه باشد (= فرق مختلف عامه) و هر کس غیر دوازده امامی باشد همه اهل گمراهی و عذاب و ((جهنّم)) باشند!!؟ این تحلیل، انگیزه روانی می شود که برخی، مذاهب و ادیان دیگر را هم بر حق بدانند. ما بر حقّیم ولی آنها هم اهل نجات و بهشت هستند. آنها هم به نظر خودشان برحقند و چه بسا خیلی نجیب تر و پاک تراز ما باشند و عمل به دین و آیین خود کنند.
 !انگیزه اجتماعی !انگیزه اجتماعی
 انگیزه دیگری که موجب تمایل به این نظریه شده است مواجهه با کشمکش ها و کدورت ها و جنگهای خانمانسوزی است که در طول ((تاریخ)) بشریت تاکنون همواره وجود داشته است. چه بسیار خرابی ها و ویرانی ها و خونریزی هایی که بر سر حقانیت این یا آن آیین، و تعصّب و اصرار افراد بر عقاید خاصّ خود، رخ داده است. ((جنگهای صلیبی)) بین مسلمانان و مسیحیان و جنگهای فرقه ای بین شیعه و ((سنّی)) یا بین ((کاتولیک ))ها و پروتستانها، همه نمونه هایی از این قبیل هستند. ریشه همه این درگیری ها و تنش ها تعصّب و اصرار بر نظر خود است. برای تنش زدایی و پایان دادن به این درگیری ها باید قدری تسامح کرد و سهل گرفت. اگر همه بیاییم و بگوییم، ما حق هستیم و شما هم برحقید، هم ((اسلام)) حق است و هم ((مسیحیت))، هم ((تشیع)) و هم ((تسنن))، هم کاتولیک، هم ((ارتدوکس)) و هم ((پروتستان)) و... ریشه غائله کنده خواهد شد و بشریت به ((صلح)) و صفا و صمیمیت می رسد. انگیزه دیگری که موجب تمایل به این نظریه شده است مواجهه با کشمکش ها و کدورت ها و جنگهای خانمانسوزی است که در طول ((تاریخ)) بشریت تاکنون همواره وجود داشته است. چه بسیار خرابی ها و ویرانی ها و خونریزی هایی که بر سر حقانیت این یا آن آیین، و تعصّب و اصرار افراد بر عقاید خاصّ خود، رخ داده است. ((جنگهای صلیبی)) بین مسلمانان و مسیحیان و جنگهای فرقه ای بین شیعه و ((سنّی)) یا بین ((کاتولیک ))ها و پروتستانها، همه نمونه هایی از این قبیل هستند. ریشه همه این درگیری ها و تنش ها تعصّب و اصرار بر نظر خود است. برای تنش زدایی و پایان دادن به این درگیری ها باید قدری تسامح کرد و سهل گرفت. اگر همه بیاییم و بگوییم، ما حق هستیم و شما هم برحقید، هم ((اسلام)) حق است و هم ((مسیحیت))، هم ((تشیع)) و هم ((تسنن))، هم کاتولیک، هم ((ارتدوکس)) و هم ((پروتستان)) و... ریشه غائله کنده خواهد شد و بشریت به ((صلح)) و صفا و صمیمیت می رسد.
-!منابع +!منابع
*مصباح یزدى، محمد تقى، آموزش فلسفه، ج 1، درس سیزدهم تا نوزدهم
*مصباح یزدى، محمد تقى، پرسشها و پاسخها ، ج 4 ، پلورالیسم و آزادی

 !برای مطالعه تکمیلی بخوانید !برای مطالعه تکمیلی بخوانید
 *((پاسخ به انگیزه های طرح پلورالیسم طبق دیدگاه اسلامی)) *((پاسخ به انگیزه های طرح پلورالیسم طبق دیدگاه اسلامی))

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 25 اردیبهشت 1384 [10:07 ]   2   اسماعیل جلمبادانی      جاری 
 شنبه 24 اردیبهشت 1384 [11:54 ]   1   اسماعیل جلمبادانی      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..