| نقل شده است که ((ام البنین| ام البنین))، مادر عباس علیه السلام، در ماتم او و برادرانش به ((بقیع|بقیع)) می رفت و در ماتم آنان چنان ندبه و گریه می کرد که هر که از آن جا می گذشت، به گریه میافتاد، حتی روزی ((مروان بن حکم|مروان بن حکم)) که دشمن خاندان نبوت بود، هنگام گذشتن از آنجا گریه کرد. | | نقل شده است که ((ام البنین| ام البنین))، مادر عباس علیه السلام، در ماتم او و برادرانش به ((بقیع|بقیع)) می رفت و در ماتم آنان چنان ندبه و گریه می کرد که هر که از آن جا می گذشت، به گریه میافتاد، حتی روزی ((مروان بن حکم|مروان بن حکم)) که دشمن خاندان نبوت بود، هنگام گذشتن از آنجا گریه کرد. |
| از ام البنین در سوگ حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر پسرانش اشعاری به این مضمون نقل شده است:« به من خبر دادند که سر فرزندم مجروح و دستش قطع شد. وای بر فرزندم که بر سرش عمود وارد شد. اگر شمشیر در دست داشتی هرگز کسی به تو نزدیک نمیشد. | | از ام البنین در سوگ حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر پسرانش اشعاری به این مضمون نقل شده است:« به من خبر دادند که سر فرزندم مجروح و دستش قطع شد. وای بر فرزندم که بر سرش عمود وارد شد. اگر شمشیر در دست داشتی هرگز کسی به تو نزدیک نمیشد. |
| دیگر مرا ام البنین صدا نزنید، زیرا مرا به یاد آن شیران بیشه میاندازید. من فرزندانی داشتم که مردم مرا مادر آنان می خواندند(ام البنین). امروز دیگر مرا فرزندی نیست؛ چهار فرزندم همانند عقابهای تیزپرواز بودند و تمام آنها شربت شهادت را نوشیدند.» | | دیگر مرا ام البنین صدا نزنید، زیرا مرا به یاد آن شیران بیشه میاندازید. من فرزندانی داشتم که مردم مرا مادر آنان می خواندند(ام البنین). امروز دیگر مرا فرزندی نیست؛ چهار فرزندم همانند عقابهای تیزپرواز بودند و تمام آنها شربت شهادت را نوشیدند.» |
| *منتهی الامال ج 1، ص 709. | | *منتهی الامال ج 1، ص 709. |
| *((حضرت عباس علیه السلام)) | | *((حضرت عباس علیه السلام)) |