منو
 صفحه های تصادفی
سمیه فارابی اصل
برنامه الهی زندگی امام موسی کاظم علیه السلام
ورود نرجس خاتون به بغداد
مسکن
آزادی و زهد
فاکتور F
ابن طولون
کشتی گرفتن در کودکی
رله راه پله
رایانه های شخصی
 کاربر Online
346 کاربر online
تاریخچه ی: امام علی علیه السلام و قطع دست دزد سابقه دار

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:1
در زمان حکومت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مردی از قبیله کنده که از قبایل معتبر عرب بود، دزدی کرد. علی علیه السلام دستور داد انگشتان دستش را قطع کنند و به او که مردی خوش چهره و خوش لباس بود، فرمود:« به سر و شکل ظاهری تو و جایگاه قبیله‌ات در میان اعراب نمی‌آید که دزدی کنی.»
مرد سرش را پایین انداخت و گفت:« یا امیر المؤمنین! محض خاطر خدا مراعات مرا کن. به خدا سوگند، من اصلاً سابقه دزدی ندارم.»
آن شخص گریست و امام مدتی سرش را پایین انداخت.
آن‌گاه سرش را بلند کرد و فرمود:« جز قطع انگشتان دستت راهی ندارم.»
دزد خودش را به لباس حضرت آویخت و گفت: « محض خاطر خدا مراعات خانواده‌ام را کن. اگر دستم را قطع کنی، هم خودم و هم خانواده‌ام هلاک می‌شوند. من سرپرست سیزده نفر هستم که نان‌آور و سرپرستی جز من ندارند.»

امام علی دوباره سر پایین انداخت و مدتی تأمل کرد. آن‌گاه فرمود:« راهی نمی‌بینم جز این‌که دستت را ببرم.»
وقتی انگشتان دست او را بریدند،‌ دزد گفت:« به خدا سوگند نود و نه بار دیگر دزدی کرده بودم، و این دفعه‌ی 100‌ام بود ولی تا پیش از این خدا آنها را پوشیده نگه می‌داشت و کسی خبردار نشده بود.»

حضرت علی علیه السلام به او فرمود:« من با حرف‌هایی که در ابتدا زدی، محزون شده بودم، ولی اکنون خداوند اندوهم را زدود. در ضمن بدان که خداوند شکیبایی کرده و خواسته تو را بیازماید.»

منابع:

  • بحارالانوار، ج 40، ص 287 ------- صفوه الاخبار

مراجعه شود به:


در زمان حکومت امیر المؤمنین علی علیه السلام مردی از قبیله کنده که از قبایل معتبر عرب بود، دزدی کرد. علی علیه السلام دستور داد انگشتان دستش را قطع کنند و به او که مردی خوش‌چهره و خوش‌لباس بود، فرمود:« به سر و شکل ظاهری تو و جایگاه قبیله‌ات در میان اعراب نمی‌آید که دزدی کنی.»

مرد سرش را پایین انداخت و گفت:« یا امیر المؤمنین! محض خاطر خدا مراعات مرا کن. به خدا سوگند، من اصلاً سابقه دزدی ندارم.»

آن شخص گریست و امام مدتی سرش را پایین انداخت.

آن‌گاه سرش را بلند کرد و فرمود:« جز قطع انگشتان دستت راهی ندارم.»

دزد خودش را به لباس حضرت آویخت و گفت:«محض خاطر خدا مراعات خانواده‌ام را کن. اگر دستم را قطع کنی، هم خودم و هم خانواده‌ام هلاک می‌شوند. من سرپرست سیزده نفر هستم که نان‌آور و سرپرستی جز من ندارند.»

امام علی دوباره سر پایین انداخت و مدتی تامل کرد. آن‌گاه فرمود:« راهی نمی‌بینم جز این‌که دستت را ببرم.»

وقتی انگشتان دست او را بریدند،‌ دزد گفت:« به خدا سوگند نود و نه بار دیگر دزدی کرده بودم، و این دفعه‌ی 100‌ام بود ولی تا پیش از این خدا آنها را پوشیده نگه می‌داشت و کسی خبردار نشده بود.»

حضرت علی علیه السلام به او فرمود:« من با حرف‌هایی که در ابتدا زدی، محزون شده بودم، ولی اکنون خداوند اندوهم را زدود. در ضمن بدان که خداوند شکیبایی کرده و خواسته تو را بیازماید.»

بحارالانوار، ج 40، ص 287 ------- صفوه الاخبار

مراجعه شود به:

قضاوت واقعی با دعای پیامبر


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 چهارشنبه 18 خرداد 1384 [08:15 ]   3   شکوفه رنجبری      جاری 
 دوشنبه 11 آبان 1383 [04:48 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 دوشنبه 04 آبان 1383 [07:15 ]   1   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..