ابوهاشم می گوید:
هرگاه به محضر امام هادی و امام عسگری علیهما السلام مشرّف می‌شدم، دلیلی بر امامت آنها مشاهده می‌کردم. روزی نزد امام حسن عسگری رفتم و در نظر داشتم که از امام یک نگین نقره بگیرم تا با آن انگشتری بسازم و به قصد تبرک از آن استفاده کنم، ولی وقتی نشستم خواسته ام را فراموش کردم.
هنگامی که برخاستم بروم، امام انگشتری را به من بخشید و فرمود:«تو نگینی می‌‌خواستی که انگشتری بسازی. من به تو انگشتر آماده‌ای می‌دهم که از پرداخت اجرت ساخت انگشتر خلاص شوی. خداوند آن را برایت متبرک گرداند.»

منابع:
بحار الانوار، ج 50، ص 254، ح 8

مراجعه شود به:
امام عسگری علیه السلام و یاری به اصحاب

ابوهاشم می گوید: من هیچ گاه به محضر امام هادی و امام عسگری (علیهما السلام) مشرّف نشدم مگر این که از آن دو امام برهان و دلیلی بر امامت آنها مشاهده کردم روزی خدمت امام حسن عسگری (علیه السلام) رسیدم و در نظر داشتم که از آن حضرت چیزی بگیرم که بوسیله آن انگشتری بسازم و بقصد تبرک از آن استفاده کنم، ولی وقتی نشستم خواسته ام را فراموش کردم.

هنگامی که می خواستم بلند شوم حضرت انگشتری را به من دادند و فرمودند: تو نقره ای می خواستی که انگشتری بسازی ما به تو انگشتر آماده ای دادیم و از پرداختن پول برای تهیه نگین و اجرت ساختن انگشتر معاف شدی، خدا برایت گوارا سازد.

منابع:بحار الانوار، ج 50، ص 254، ح 8

مراجعه شود به:

اهتمام امام حسن عسگری علیه السلام در رفع نیاز اصحاب