منو
 صفحه های تصادفی
محلول امولسیون
کاربرد GPS در حمل و نقل ریلی
سئوال از دوستی علی علیه السلام در قیامت
شکست نور
فلسفه وجودی حروف مقطعه
با ترس کودکان چه کنیم؟
حماد بن عیسی
کودهای آلی
بیماری التهابی قلب
چگونه تاریخ فلسفه را مطالعه کنیم؟
 کاربر Online
355 کاربر online
Lines: 1-25Lines: 1-19
-پس از شهادت ((حضرت امام جعفر صادق علیه السلام|امام صادق )) (علیه السلام) و اختفای امر امامت و پیدایش جریانهای انحرافی، بزرگان ((نیشابور ))، ((خمس|خمس ))و ((زکات ))های خود را که مبلغ سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم و مقداری پارچه بود به محمد بن علی نیشابوری که مردی عالم و خبیر بود سپردند تا به ((مدینه، مدینة النبی، یثرب|مدینه ))ببرد و بدست امامٍ به حق برساند، و برای اینکه امام راستین شناخته شود وه ای شامل 70 ورقه تحویلش دادند که در هر ورقه یک سؤال نوشته شده بود و مابقی صفحه برای نوشتن جواب، سفید گذاشته شده بود و هر دو ورقه را با سه بند مثل کمربند پیچیده و بر هر بندی مُهر زده بودند تا کسی آنها را باز نکند +پس از شهادت ((حضرت امام جعفر صادق علیه السلام)) (علیه السلام) و اختفای امر امامت و پیدایش جریانهای انحرافی، بزرگان ((نیشابور )) ((خمس|خمس )) و ((زکات )) خود را که مبلغ سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم و مقداری پارچه بود به محمد بن علی نیشابوری که مردی عالم و خبیر بود سپردند تا به ((مدینه، مدینة النبی، یثرب|مدینه )) ببرد و به دست امامٍ بر حق برساند، و برای اینکه امام راستین شناخته شود تهای شامل 70 ورقه تحویلش دادند که در هر ورق یک سؤال نوشته شده بود و مابقی صفحه برای نوشتن جواب، سفید گذاشته شده بود. هر دو ورقه را با سه بند مثل کمربند پیچیده و بر هر بند مُهری زده بودند تا کسی آنها را باز نکند
آنان به محمد گفتند:«این نامه‌های سر بسته را به آن کس که مدعی امامت است بده و فردا صحیح و سالم تحویل بگیر، بدون آنکه مهر بندها گشوده شده باشد. جواب‌ها باید زیر هر سؤال نوشته شده باشد. اجازه داری چند بند را باز کنی؛ اگر جواب داده شده بود، اموال را به او بپرداز و گرنه برگردان.»
در این میان پیرزنی به نام شطیطه وارد شد و یک درهم و مقداری پارچه که نخ آن را خودش رشته بود آورد و گفت:«ان الله لا یستحیی من الحق.(خدا از بیان حق حیا نمی کند)، من که جای خود دارم. این گرچه کم است ولی حقی است که بر گردن من است. آن را به امام برسان.»
-و به محمد گفتند: اول این نامه سر بسته را به آن کس که مدعی امامت است بده و فردا صحیح و سالم تحویل ی گیری بدون آنکه مهر بندها گشوده شده باشد، و باید جوابها در زیر هر سؤال مکتوب شده باشد و اجازه داری چند سؤال را باز کن، اگر جواب داده شده بود، اموال را به او بپردازی وگنه برردانی.

ر ای مین زنی بنام "شطیطه" وارد شد یک رهم و مقای پارچه که نخ آن ا خدش رشته بود آورد گف: ان الله لا یستحیی من الحق. خ ز حق حیا نمی کند، من که جای خود دارم. این گرچه کم ت ولی حقی است که بدهکارم آنرا ه امام رسان)

محم
د ب علی نیشابوری گوید: به مدینه وارد شد. وضاع آشفته بود و مجهول، خطر جانی که امام را تهدید میکرد جریانهای انحرافی و حرکات جاسوسی دشمن، اختفای دوستان و غربت من کار را مشکل تر مینمود. مرا پیش ((عبدالله افطح - فطحیه|عبداله افطح ))بردند. او را امتحان کردم و تهی از حقیقت افتم. نومید و مأیوس ی گم که پسری به طرفم آمد و گفت: بیا راهنمائیت کنم. و مرا به منزل موسی بن جعفر (علیه السلام) رساند.

وقتی وارد شدم و چشم رت بمن افتاد، فرمود: چرا نومید شده ای؟ چرا سراغ یهود و نصاری رفتی؟ منم حجت خدا و ولی حق مگر ابوحمزه ترا نیک درب ((مسجد رسول خدا|مسجد النبی ))ندید و راهنمائیت نکرد؟! بیا، من دیروز جواب مسائل ترا داده ام. اینک یک درهم شطیطه را که وزنش یک درهم و دو دانق است و در کیسه ای گذاشته ای که چهار صد درهم وازوری (یکی دیگر از نیشابوریها) در آن اس پاره ای را که داده است و توآن را در پشتواره دو برادره بلخی گذاشته ای به من ده. از فرموده حضرت بسیار متحیر و متعجب شدم. پول و پارچه شطیطه را تحویل دادم.

رت آن را گرفتند و همان آیه ای را که شطیطه موقع تحویل متاع کم ارزش خود قرائت کرده بود تلاوت فرمودند. ان الله لا یستحیی من الحق سپس فرمودند: وقتی بازگشتی سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسه را که محتوی چهل درهم است بو بده و همچنین این تکه پارچه را که از کفنهای خود من است و از پنبه قریه خود ما که قریه حضرت زهراست و بدست حلیمه دختر امام صادق (علیه السلام) رشته شده است.

و به و بگو که پس از رسیدن تو به نیشابور 19 روز بیشتر زنده نیست. 16 درهم این پولها را خرج کند و 24 درهم میماند که برای صدقات و مایحتاج وست. و من برای نماز بر جنازه و می آیم. ای ابا جعفر گاه که مرا دیدی، آمدن مرا مخفی بدار که برایت بهتر است. سپس تمامی اموال دیگران را برگرداند و فرمود: نگاه کن ببین جواب سؤالها را داده ایم؟ چند نمونه را باز کردم جوابها در پای ورقه کت بود. . . .

وقتی به خراسان بازگشتم، دیدم تمام افرادی که رت اموالشان را نپذیرفته فطحی مذهب شده و شطیطه بر مذهب حق باقی است. سلام رت را ابلاغ نمودم و پیام و هدایای امام را دادم. تمام حوادث همانگونه اتفاق افتاد که امام پیشگوئی نموده بودند.

رت برای نماز ند و هنگام بازگشت فرمودند: به دوستانت سلام مرا برسان و بگو ما امامان حتماً بر سر جنازه های شما در هر شهری باشید حاضر می شویم. فاتقوا الله فی انفسکم. پس تقوا را پیشه خود سازید.
+محمد بن علی یشابوری میگوید:
مینه وارد شد. وا آته بود و هم. خ انی که امام د ا امام اد علیه الام را تهدید می کرد، جریانهای انحرافی و حرکات جاسوسی دشمن، اختفای دوستان و غربت من کار را مشکلتر منمود. مرا پیش ((عبدالله افطح و فرقه فطحیه|عبدالله افطح )) بردند. او را امتحان کردم و تهی از حقیقت و قانیت یافتم. نومید و مأیوس شد وم که پسری به طرفم آمد و گفت:«بیا راهنمائیت کنم.» و مرا به منزل موسی بن جعفر علیه السلام برد.
وقتی وارد شدم و چشم مم به من افتاد، فرمود:«چرا نومید شده ای؟ چرا سراغ یهود و نصاری رفتی؟ من حجت خدا و ولی حق هتم. مگر ابوحمزه تو را کن در ((مسجد رسول خدا|مسجد النبی )) ندید و راهنمائیت نکرد؟! بیا، من دیروز جواب مسائل تو را داده ام. اینک یک درهم شطیطه را به من ده />از سن امام بسیار متحیر شدم. پول و پارچه شطیطه را تحویل دادم.
مم آن را گرفت و همان آیه ای را که شطیطه موقع تحویل سهم کمارزش خود قرائت کرده بود تلاوت فرمودان الله لا یستحیی من الحق سپس فرمود:«وقتی بازگشتی سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسه را که محتوی چهل درهم است به و بده، و همچنین این تکه پارچه را که از کفنهای خود من است و از پنبه قریه خود ما که قریه حضرت زهراست و به دست حلیمه، دختر امام صادق علیه السلام، رشته شده است؛ و به و بگو پس از رسیدن تو به نیشابور، 19 روز بیشتر زنده نیست. 16 درهم این پولها را خرج کند و 24 درهم مماند که برای صدقات و مایحتاج وست. و نیز به او بگو که من برای نماز بر جنازهش میآیم. ای اباجعفر رگاه مرا در نیشابور دیدی، آمدن مرا مخفی بدار که برایت بهتر است.»
سپس تمامی اموال دیگران را برگرداند و فرمود:«نگاه کن ببین جواب سؤالها را داده ایم؟» چند بند را باز کردم، جوابها در پای ورقه وشت ده بود.
وقتی به خراسان بازگشتم، دیدم تمام افرادی که مم اموالشان را نپذیرفته است، فطحیمذهب (طرفدار عبدالله افطح) شده اند و تنها شطیطه بر مذهب حق باقی است. سلام مم را ابلاغ نمودم و پیام و هدایای امام را دادم. تمام حوادث همانگونه اتفاق افتاد که امام پیشگویی نموده بود:
مم برای نماز ر جزه شطیطه به نیشابور آمد و هنگام بازگشت فرمود:«به دوستانت سلام مرا برسان و بگو ما امامان، در هر شهری باشید، حتماً بر سر جنازه های شما حاضر میشویم. فاتقوا الله فی انفسکم. (پس تقوا را پیشه خود سازید.
 منابع:  منابع:
-
بحار الانوار، ج 48 ص 73، ح 100. از مناقب.
+بحار الانوار، ج 48 ص 73، ح 100. از مناقب.
 مراجعه شود به: مراجعه شود به:
-
((معجزات امام موسی کاظم علیه السلام))

((تربیت انسانها در میدان علم و عمل
))
+((معجزات امام موسی کاظم علیه السلام))

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 29 خرداد 1384 [09:36 ]   3   امیرمهدی حقیقت      جاری 
 چهارشنبه 26 اسفند 1383 [09:29 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 دوشنبه 13 مهر 1383 [09:13 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..