تاریخچه ی:
امام صادق علیه السلام و تعبیر کابوس
نگارش: 1
خوابی که دیده بود او را سخت به وحشت انداخته بود و هر لحظه تعبیر های وحشتناکی به نظرش می رسید.
هراسان آمد به حضور امام صادق علیه السلام و گفت: در خواب دیده ام، گویا بیرون شهر کوفه در محلی که برایم آشنا بود هستم و گویا یک شبح یا یک آدم چوبین بر یک اسب چوبین سوار است و شمشیری را در فضا حرکت می دهد من از مشاهده آن بی نهایت به وحشت افتادم، اکنون از شما می خواهم خوابم را تعبیر کنید.
حضرت فرمود: حتماً یک شخص معینی است که مالی دارد و تو در این فکری که به هر وسیله که شده مال او را از چنگش بربایی، از خدایی که تو را آفریده و نیز تو را می میراند بترس و از تصمیم خویش منصرف شو.
مردی که خواب دیده بود به حضرت عرض کرد: حقاً که عالم حقیقی تو هستی و علم را از معدن آن بدست آوردی، اعتراف می کنم که چنین فکری در سر من بود، داستان از این قرار است که یکی از همسایگان من مزرعه ای دارد و چون احتیاج به پول پیدا کرده می خواهد بفروشد و فعلاً غیر از من مشتری دیگری ندارد من این روزها پیوسته در این فکر بودم که از نیازمندی اش سوء استفاده کنم و با پول بسیار اندکی مزرعه اش را از چنگش بیرون بیاورم.
امام صادق علیه السلام به آن مرد فرمود: همسایه تو از معتقدین به ولایت ما و از مخالفین یا دشمنان ماست؟ آن مرد اظهار داشت: آری این پسر رسول خدا، که ناصبی و از دشمنان شما بود که فریب دادن او برای من حلال و روا بود.
حضرت فرمود: (اد الا مانه لمن اسمتک و اراد منک النصیحه و لوالی قاتل الحسین علیه السلام )، (هر کس تو را امین دانست امانتش را به او برگردان و نسبت به آن کس که از تو نصیحت و خیر خواهی خواسته خیانت مکن گر چه قاتل حضرت حسین علیه السلام باشد )