منو
 کاربر Online
968 کاربر online
Lines: 1-44Lines: 1-38
-((یزید بن معاویه|یزید)) در قصر خود در محلی ک بر «((جیرون ))» مشرف بود روی تخت نشسته بود و نچنانکه در خبر سهل آمده است: بر ر او تاجی بود که مزیّن به درّ و ((یاقوت)) بود و اطراف و روه زیادی از پیرمردان قریش ااطه کرده بودند؛ در این وضع املان سر مقدس حضرت ابی عبدالله علیه السلام وارد ر او ش و ا اراه ر گزاری ملکرد خد دادد یزید ب نان بودی نمد (1) +((یزید بن معاویه|یزید)) در قصر خود در محلی شرف بر ((جیرون)) روی تخت نشسته بود بر سر تاجی بود مزیّن به درّ و ((یاقوت)) و اطراف ده‌ی زیادی از پیرمردان قریش ایتاده بودند. در این وضعیت ربازانش با سر مقدس حضرت ابی عبدالله علیه السلام وارد دند، سر را پیش روی او گذاشن و گارشی از آنچه رخ داه ود، ارائه رند.
پس ا
ز آنها ((شمار سین کبلا|اسیران کربلا)) وارد کاخ شدد؛ در حالی که دست ردها را ک دوازده نفر بوند ه گردنشان به بوند و همه اسیران نیز با زنجیر به هم بست شده بودند.
- بع کاروان ((مار ایران|اان ربلا)) بر او وار ند اما وه آنچاکه در کتب تاریی ده ا ی علیه السلام ر در ی که دس مردها را که واده ن بدند ب گردا ست ودند ه اسیان نی سیله ی به یکدیگر سته شده بدن، بر یید ارد کردند مه را د مقاب او نه اند. +در ای هنگام «مخّفر بن ثعله» که مسئولیت کاروان سرا را ا طرف ابن زیا به عهده داشت ا صدای بلند فت: «این مخفر بن ثعلبه است که به خدمت امیر المومنین آمده و گروهی فاجر و پت نزد و آورده.»
امام سجاد یز ر جوابش گ آنچ که مادر حفّر زاییده، بدتر و پست‌تر است. »
اسرا
با آن وضعیت دردناک در مقابل یید یستاد بودند که اا اد علیه السلام رو ه یزید کرد و فمو:« ت را به خدا سوگن می‌دهم؛ بگو اگر رسول خدا صلی الله لیه و آله وسلم ما ا در این حا ببید، گمان داری با ت ه خواه کرد؟» س دختر اام سین فریاد زد:« ای یزید، آیا دخترا سول خدا باید ای چی به اسارت درآین؟»
ح
اضرین با شنین ی حر دختر امام حسین علیه لام به گریه فتادند؛ به گونه‌ای که صدای گریه‌ی نها شنیده ی‌شد. یزید چون وت را چنین ید، اچار دستور داد دست‌ای اام چهارم را باز کنند ریسما‌ها را ببرن و ُل‌ها ا دارند.
-در این هگا ار ل اب ی مید ر «راد (1») (1- جهت الا ی این ار راع کنید به تی ااا د ول 309) «مفر بن له » که مئولیت اران را ا ان زیاد ب ده ا دایش ر بند کرد و : «این م ثلبه است که ه مت ایر اممین د و هی انانی فا و ت ر ری و ره اس. » که رت ی ب اسین و داد: «آ چ که ما د ّر اه ا در است. (ال ی وا ا «ابن ا » ن یید بازگو کرده ت. ) بهحال هنگامیکه اران ا وی درناک د ما یید ایادد. +در تاریخ چنین آمده است ک سر مبار حضرت سی اشهداء یه اللام و اسرای ابیت علیهم سلام را بار یگی هم ب مجلس یزید ردند. ر گدن امام سجاد علیه اللام ُل و؛ یید ب ا گت:« حد خدایی را ک در ت را کت.»
امام فرمود:« ل
عت خدا بر کسی باد که در را کشت
یزید
قتی ای جواب ددا‌شکن ا شید، ضب کرد و فرمان قتل را صادر کرد.
ا
م فرمود:« اگر مرا بکشی، دختران ول دا را چه کسی به منلا‌شان گرداند. نها ممی ن نداند.»
ی
زید آرام شد و گفت:« باشد. ت دت آنها ا گدان.» یید سوهانی طلبید و شروع کر ب سوهان‌کردن زنجیری که بر گردن امام بود. بع سید می‌دانی چرا این کار را کردم»
ا
م فو: له؛ می‌‌‌خواستی کس یگری من منّت ای نیکی را نگذارد.»
یزید گ
ت:« به خدا قسم دفم دیقا همین د />بع ی آیه خوان:«ما اصابکم من یبه فبما کت ایدیکم و یعو ن کثیر » ( نچه ر میت و گتاری ه شما می‌رس به سبب کارهای وت میباشد. خدان از بسیاری ز امو ر می‌گذرد.)
ام فرمود:« رگز چین نی که تو گمان کرده‌ی. ای ی در اه ما نل نده. یه‌ای که درباره ا ل ه این است: ما ابک من میب فی لارض و لا فی نفسکم لا فی کتاب من ب ان نبرها» _ یی‌ی 22 (هی مصیتی نه در زمین و نه در مورد وتن به ما نمی‌رسد مگر اینکه ا قبل در کتابی نوشته ده است.) س فرمو:« مییم کانی که چنین هستند؛ بر نچه از دت ما رته تا نموریم و ا نچه به ما داد شده خوشحال نمی‌شویم.»
-ما هام علیه السلام د ایک ا یازد نر دیگ به نیر شده بودن به یید فرمودند: تو ا ه خا وند ی ه، گر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ما را در این ا ببید گما داری با و چه خواهد کرد ع ه دختر ام سی فریاد د: ای یید، یا دختان رسول خدا ( )ای به اینگو اارت فته ود +و ر ملاات دیری که یزید با مام سجاد علیه السلام دشت، گفای سر حسی! پرت رابطه‌ی خویشاوندی را زی پا ذاشت مقام و منزت مرا در نیفت و با سط من رگیر شد و خدا آنونه که دیی با او رفتار کرد
امام سجاد در پاسخ او
فرمود:« ای پسر معاویه و هند و صخر! نبوّت و پیوایی همیه در اخیار پران و نیاان من بوده، یش ز آنکه ت اده شو! ر جن بر و احد و احزاب پرچم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در دست جدم علی بن ابی طالب و پرچم کافران در دست پدر و جدّ تو بود.»
سپس
این عر را خند:«چه پاسخی دارید هنگامی که پیامبر به شما می‌گید: عد از مرگ من که به شما اتم همیشه سفارش عترت و خاندانم را م‌کردم با نها چگونه رفتار ردید! اکنون برخی از آها اسیرند و بعضی در خون خود غلتیده.»
سپس فرمودند:«
وای بر تو ای یزید! اگر می‌فهمیدی با پدرم و عموهایم چه کردی قع به که و یابان می‌ریختی، بر ی خاکستر می‌نستی فریاد ه واویلا بلند می‌کدی! تو سر پدرم حسین، فزند فاطمه و علی، را بر سر دروازه‌ی شهر آویخته‌ی! ما امانت رسول خدا ر مین شما هستیم. و را به خواری و شیی فردا شارت می‌هم! و پیمانی فردا زمانی است که مدم در روز یامت گرد یند.»
-اهل مجلس با ید ین خب در م حسی علیه السلام گی اادند. ه گ ای ک ای گریه ایان نیده می . یید چون ی را ای ور ید، ب اچا ور اد دای اما هام را کند. و ریسمها را یه غلها را بردند. باید دات ی تای بنا روایی که ناب علی بن اایم ه الله لیه امام ادق علیه السلام ن می ک بین صو بوده است. +و باز در مجلسی دیگر با ضر اسرا، یزید ب ضرت زینب گف ن و.»
رت ی فرمود:« سخنگوی ا سجاد علیه السلام ست.»
ا جاد لیه اسا ای عار را واند:« وقع نکنید که شما ه م هانت کنید و م را گای بداری و در زار م بکوشید ا ا ر ما خوددی کیم. خدا می‌داد ه ما ما را و نی‌داریم و ا را این هت ک ا را دو نمی‌دارید مل می‌کنیم.»
یزی
د گفت:«رات گفی، لی تو خواتند امی بان و خدای ا سپاس که نان را ک خ را ی />امام جاد علیه السلام فرمود:« نبت امارت موه بای پدران و داد من بوده است، قبل از اینکه تو هنوز زاده شوی.»
-چ سر مبار رت ید لا علیه السلام و اای هلیت علیهم السلام بر یید وارد کردن لی بن الحسین ی اللم ا غُ د ردن ؛ یی ا گت: ای علی ب الحسی مد دای را که کت ر ت را. +از به ذکر است بر اساس اسناد متعددی که در کتب تاریخی آمده یزید ندین ر ((تصمیم یید ر قتل م سجا علیه السلام|میم ه قتل ضرت سجاد علیه السلام )) گرفت که هربار داوند خطر را از سر او دفع کرد. مله‌ی این صیا دنی‌ردن م ((م اات حضرت سجاد علی السم در ام|انه‌ی مخروبه‌ای)) است که ه لحظه احتمال وریخت سقفش می‌رفته است.
-حضرت فرمود: لعنت خدا ب کسی باد که پدر مرا کشت؛ یزید چن این جمله کونده را شنید، ضب کده فرمان قتل آن حضرت را صادر کد. حضرت فرمود: هر گاه بکش مرا، پ دختران رسول خدا را چه کس ه منزلگاهشان برگرداند در حالکه جز من مّحرمی دارد.

یزید گفت: تو آنها را بر
می گردانی. پ یزید سوهانی طلبید و شروع کرد به سوهان کردن «غل جامعه » که بر گردن آن حضرت بود. پس آن گفت:ای علی ن الحسن یا می انی چرا اینکار را کردم؟ حضرت فرمود: بلی، می خواستی که دیگری را بر من منّت و نیکی نباشد؛ یزید گفت: به خدا قسم این بود آنچه را اراده کرده بودم.
+!مناب: />*بحاراانور، 45 ص 128، 130، 131، 135، 168
*منهی الامال، 1 310
-بعد یزید این آیه را خواند که:«ما اصابکم من فبما کیت ایدیکم و یعفو عن کثیر » (یعنی آنچه در مصیبت و گرفتاری که به شما می رسد سبب کارهای خودتان می باشد. و خداوند از بسیاری از امور در می گذرد.

حضرت فرمود: هرگز، چنین نیست که تو گمان کرده ای، این آیه در باره ما نازل نشد، بلکه آیه دیگری که درباره ما نازل شد این است که: «ما اصابکم من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبرها (سوره حدید 22) » یعنی، هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در مورد خودتان به شما نمی رسد، مگر اینکه قبل از اینکه آن را ایجاد کنیم در کتابی نوشته شده و ثبت گردیده است. بعد حضرت فرمود: مائیم کسانی که چنین هستند و بر آنچه بر ما فوت شده تاسف نمی خوریم و به آنچه به ما داه شده فرحمند و خوشحال نمی شویم.

البته ((شیخ مفید)) در ارشاد فرموده: یزید به امام سجاد علیه السلام گفت: ای پسر حسین پدرت رابطه خویشاوندی را نادیده گرفت و مقام و منزلت مرا در نیافت
!! و با سلطنت من در آویخت و خدا آنگونه که دیدی با او رفتار کرد؛ در اینجا علی ابن الحسین علیه السلام این آیه قرآن را تلاوت کردند که: ما اصاب من مصیبه. . . . (شوری /30 )؛ و یزید به فرزند خود «خالد » گفت: پاسخ او را بده، خالد نتوانست، یزید به او گفت: بگو، ما اصابکم من مصیبه فبما کسب ایدیکم و یعفو عن کثیر. »؛ (سوره حدید / 22)

جناب
((ابن شهر آشوب)) در «مناقب » می فرماید: پس از آن علی بن الحسین علیه السلام فرمود: ای پسر معاویه و هند و صخر! نبوّت و پیشوائی همیشه در اختیار پدران و نیکان من بوده، پیش از آنکه تو زاده شوی! براستی که در جنگ بدر و احد و احزاب پرچم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در دست جدم علی بن ابی طالب و پرچم کافران در دست پدر و جدّ تو بود.

بعد حضرت این شعر را خواند که: ماذا تقو
لون اذقال النبی لکُم ماذا فعلتم و انتم آخر الامم بعترتی و باهلی بعد مفتقدی منهم اساری منهم صرقوا بدم چه پاسخ ودیعی هنگامی که پیامبر شما را گوید: در حالی که به شما آخرین امت همیشه به عترت و خاندانم بعد از فقدان من چگونه برخورد کردید؟ آنها برخی هم اینک اسیرند و بعضی هم آغشته به خون می باشند.

امام چهارم در ادامه فرمودند:ای یزید وای بر تو! اگر می دانستی چه عمل زشتی را مرتکب شدی و با پدرم و عموهایم چه کردی، مسلما به کوهها می گریختی !! و بر روی خاکستر می نشستی و فریاد به واویلا بلند می کردی! که سر پدرم حسین فرزند فاطمه و علی را بر سر دروازه شهر آویخته ای! و ما امانت رسول خدا در میان شما هستیم، تو را به خواری و پشیمانی فردا بشارت می دهم! و پشیمانی فردا زمانی است که مردم در روز قیامت گرد آیند.


باید توجه داشت در کاخ یزید در مدت حضور اسیران مظلوم کربلا در آن، اتفاقات بیشماری رخ داده است که به شکل مبسوط در تاریخ درج شده است، مسئله آوردن سر مبارک ((لقب سیدالشهداء|سید الشهدا علیه السلام)) و گذاشتن در مقابل یزید و خواندن اشعاری توسط یزید که بوی کفر می داد و ((چوب خیزران یزید بر لب و دندان حسین علیه السلام|اهانت های مکرر به آن سر مبارک ))، خطبه بلیغ و ((خطبه حضرت زینب در مجلس یزید|انقلابی ))حضرت زینب سلام الله علیها که چهره کریه یزید را برای عالمیان برملا کرد و در واضح داد خواستی بود علیه او، داستان تنبیه سفیر روم و صحبتهای او که منجر به شهادتش گردید، و مسائل دیگر، (جهت مطالعه تفصیل جریانان فوق مراجعه کنید به منتهی الامال، جلد اول، صفحه 309 الی 318 و «قصه کربلا » صفحه 488 الی 506) اما در نهایت آنچه مربوط به حضرت سیدالساجدین زین العابدین علیه السلام است اینکه در کتاب «مناقب » ابن شهر آشوب آمده است یزید به حضرت زینب گفت: سخن بگو.

حضرت فرمود:سخنگوی ما حضرت سجاد علیه السلام است. بعد حضرت سجاد علیه السلام این اشعار را خواند: لا تَطمعو ان تهیتونا فَنکرمکم و ان نکف الاذی عنکم و توذونا والله یقلم انالا بخبکم ولا تلومکم ان لا تجعونا این توقع را نداشته باشید که شما به ما اهانت کنید و ما شما را گرامی بداریم! و ما از آزار نمودن شما خودداری کنیم ولی شما در آزار ما بکوشید خدا می داند که ما شما را دوست نمی داریم و شما را بدین خاطر که ما را دوست نمی دارید ملامت نمی کنیم.


یزید گفت:راست گفتی ای غلام، ولی پدرت و جد تو خواستند امیر باشند و خدای را سپاس که آنان را کشت و خونشان را ریخت.

حضرت سجاد علیه السلام فرمود:پیوسته نبوت و امارات برای پدران و اجداد من بوده است قبل از اینکه تو هنوز زاده شوی

لازم به ذکر است بر اساس اسناد متعددی که در کتب تاریخی آمده چندین بار ((تصمیم یزید بر قتل حضرت سجاد علیه السلام|یزید تصمیم به قتل حضرت سجاد _ علیه السلام _ ))می گیرد که هر دفعه خداوند خطر را از سر حضرت دفع می کند. و من جمله از این تصمیمات اسکان حضرت در زندانی مخروبه است که هر لحظه انتظار فرود آمدن سقف آن می رفته است ((«محل اقامت حضرت سجاد _ علیه السلام _ در شام|محل اقامت حضرت سجاد علیه السلام در شام )))

منابع:

بحارالانوار ، ج 45 ، ص 128 ، 130 ، 131 ، 135 ، 168

منتهی الامال ،ج 1 ص 310

مراجعه شود به:

((
از کوفه به سوی شام))
+!مراجعه شود به:
*((حرکت اسرای کربلا از کوفه به سوی شام))

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 شنبه 07 آبان 1384 [04:36 ]   6   شکوفه رنجبری      جاری 
 شنبه 07 آبان 1384 [04:36 ]   5   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 شنبه 07 آبان 1384 [04:36 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 13 آبان 1383 [07:44 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 دوشنبه 11 آبان 1383 [15:55 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 شنبه 11 مهر 1383 [07:34 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..