تاریخچه ی:
امام سجاد علیه السلام در عصر عاشورا
تفاوت با نگارش: 4
- | V{maketoc} | |
| پس از اینکه حضرت(( امام حسین)) علیه السلام در عصر عاشورا به شهادت رسید، سپاهیان عمر سعد وحشیانه به سوی خیمههای اهل بیت حمله کردند. | | پس از اینکه حضرت(( امام حسین)) علیه السلام در عصر عاشورا به شهادت رسید، سپاهیان عمر سعد وحشیانه به سوی خیمههای اهل بیت حمله کردند. |
| در این میان حضرت ((امام سجاد )) علیه السلام نیز که به شدت بیمار و بستری بود، مورد آزار و اذیت قرار گرفت. | | در این میان حضرت ((امام سجاد )) علیه السلام نیز که به شدت بیمار و بستری بود، مورد آزار و اذیت قرار گرفت. |
| __حضرت زینب سلام الله علیها روایت چنین میکند:__ | | __حضرت زینب سلام الله علیها روایت چنین میکند:__ |
| ~~green: کنار خیمه ایستاده بودم که ناگاه، مردی کبودچشم (خولی) به سوی خیمه آمد و آن را غارت کرد. امام سجاد علیه السلام روی فرش پوستی خوابیده بود. خولی پوست را چنان از زیر امام کشید که امام با صورت روی خاک افتاد. سپس متوجه من شد، جلو آمد و مقنعهام را کشید و گوشواره از گوشم بیرون آورد که گوشم پاره شد.~~ | | ~~green: کنار خیمه ایستاده بودم که ناگاه، مردی کبودچشم (خولی) به سوی خیمه آمد و آن را غارت کرد. امام سجاد علیه السلام روی فرش پوستی خوابیده بود. خولی پوست را چنان از زیر امام کشید که امام با صورت روی خاک افتاد. سپس متوجه من شد، جلو آمد و مقنعهام را کشید و گوشواره از گوشم بیرون آورد که گوشم پاره شد.~~ |
| + | {picture=moharam_41.jpg height=250width=150 align=left} |
| __فاطمه صغری (دختر امام حسین علیه السلام) نیز چنین روایت میکند:__ | | __فاطمه صغری (دختر امام حسین علیه السلام) نیز چنین روایت میکند:__ |
| کنار خیمهها از هوش رفته بودم. وقتی به هوش آمدم دیدم عمهام نزد من است و گریه میکند و میفرماید:~~green: | | کنار خیمهها از هوش رفته بودم. وقتی به هوش آمدم دیدم عمهام نزد من است و گریه میکند و میفرماید:~~green: |
| برخیز به خیمه برویم، ببینم بر سر بانوان و برادر بیمارت چه آمده. برخواستم و گفتم: آیا پارچهای هست تا با آن سرم را از نامحرمان بپوشانم؟~~ | | برخیز به خیمه برویم، ببینم بر سر بانوان و برادر بیمارت چه آمده. برخواستم و گفتم: آیا پارچهای هست تا با آن سرم را از نامحرمان بپوشانم؟~~ |
| __زینب فرمود:__ | | __زینب فرمود:__ |
| ~~green: دخترم، عمه تو نیز مثل توست. به خیمه بازگشتیم و دیدیم همهی خیمه را غارت کردهاند. | | ~~green: دخترم، عمه تو نیز مثل توست. به خیمه بازگشتیم و دیدیم همهی خیمه را غارت کردهاند. |
| امام سجاد با صورت بر زمین افتاده بود و از شدت گرسنگی و تشنگی و درد، توان نشستن ندارد. ما هم شروع کردیم به گریهکردن بر او و او هم برای ما گریه کرد.~~ | | امام سجاد با صورت بر زمین افتاده بود و از شدت گرسنگی و تشنگی و درد، توان نشستن ندارد. ما هم شروع کردیم به گریهکردن بر او و او هم برای ما گریه کرد.~~ |
- | !آتش زدن خیام |
+ | __آتش زدن خیام__ |
| اموال اهل بیت، نوبت به سوزاندن خیمهها شد. حضرت زینب نزد امام سجاد علیه السلام رفت و پرسید: | | اموال اهل بیت، نوبت به سوزاندن خیمهها شد. حضرت زینب نزد امام سجاد علیه السلام رفت و پرسید: |
| ای یادگار گذشتگان و پناه باقیماندگان! خیمهها را آتش میزنند. ما چه کنیم؟ | | ای یادگار گذشتگان و پناه باقیماندگان! خیمهها را آتش میزنند. ما چه کنیم؟ |
| امام فرمود:« فرار کنید.» همه کودکان و بانوان، گریان و فریادزنان سر به بیابانها گذاشتند. | | امام فرمود:« فرار کنید.» همه کودکان و بانوان، گریان و فریادزنان سر به بیابانها گذاشتند. |
| ولی حضرت زینب کنار بستر امام سجاد علیه السلام ماند چون امام بر اثر شدت بیماری قادر به فرار نبود. | | ولی حضرت زینب کنار بستر امام سجاد علیه السلام ماند چون امام بر اثر شدت بیماری قادر به فرار نبود. |
| یکی از سربازان دشمن میگوید: | | یکی از سربازان دشمن میگوید: |
| « بانوی بلندقامتی را کنار خیمهای که آتش در اطراف آن شعله میکشید، دیدم. آن بانو گاهی به راست و چپ و گاهی به آسمان نگاه میکرد و از شدت ناراحتی دستهایش را به هم میزد. گاهی هم وارد خیمه میشد و بیرون میآمد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم:« ای بانو، مگر شعله آتش را نمیبینی؟ چرا مانند سایر بانوان فرار نمیکنی؟» | | « بانوی بلندقامتی را کنار خیمهای که آتش در اطراف آن شعله میکشید، دیدم. آن بانو گاهی به راست و چپ و گاهی به آسمان نگاه میکرد و از شدت ناراحتی دستهایش را به هم میزد. گاهی هم وارد خیمه میشد و بیرون میآمد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم:« ای بانو، مگر شعله آتش را نمیبینی؟ چرا مانند سایر بانوان فرار نمیکنی؟» |
| او گریه کرد و فرمود: | | او گریه کرد و فرمود: |
| ''===« ما شخص بیماری درون این خیمه داریم که قدرت نشستن و برخاستن ندارد. چگونه او را تنها بگذارم و بروم در حالی که آتش از هر سو در اطرافش شعله میکشد؟»==='' | | ''===« ما شخص بیماری درون این خیمه داریم که قدرت نشستن و برخاستن ندارد. چگونه او را تنها بگذارم و بروم در حالی که آتش از هر سو در اطرافش شعله میکشد؟»==='' |
| ===حمید بن مسلم=== که یکی از گزارشنویسان حادثه ی کربلا و از افسران لشگر ''عمر سعد ''بوده است، میگوید: | | ===حمید بن مسلم=== که یکی از گزارشنویسان حادثه ی کربلا و از افسران لشگر ''عمر سعد ''بوده است، میگوید: |
| علی بن الحسین علیه السلام بیمار بود و در بستر دراز کشیده بود. عدهای از سپاه عمر سعد با ((شمر)) به خیمه او حمله کردند و به شمر گفتند: | | علی بن الحسین علیه السلام بیمار بود و در بستر دراز کشیده بود. عدهای از سپاه عمر سعد با ((شمر)) به خیمه او حمله کردند و به شمر گفتند: |
| ===__این علیل و مریض را نمیکشی؟ من گفتم:__=== | | ===__این علیل و مریض را نمیکشی؟ من گفتم:__=== |
- | :: ^سبحان الله! مگر نمیبینید که سخت بیمار است و امیدی به بهبودیاش نیست؟!» و آن قدر اصرار کردم تا منصرف شدند.^:: | |
| + | __:: ^سبحان الله! مگر نمیبینید که سخت بیمار است و امیدی به بهبودیاش نیست؟!» و آن قدر اصرار کردم تا منصرف شدند.^::__ |
| منابع: | | منابع: |
| منتخب طرسجی و الوقایع تالیف خیابانی صفحه 170، | | منتخب طرسجی و الوقایع تالیف خیابانی صفحه 170، |
| بحارالانوار،ج 45،ص 60 و 61 | | بحارالانوار،ج 45،ص 60 و 61 |
| معالی السبطین،ج 2،ص 88 | | معالی السبطین،ج 2،ص 88 |
| مراجعه شود به: | | مراجعه شود به: |
| ((خبر شهادت پدر)) | | ((خبر شهادت پدر)) |
| ((شب و روز یازدهم عاشورا و مصائب خاندان امام حسین علیه السلام)) | | ((شب و روز یازدهم عاشورا و مصائب خاندان امام حسین علیه السلام)) |
| ((گریه امام سجاد علیه السلام بر شهدای کربلا و دلداری حضرت زینب)) | | ((گریه امام سجاد علیه السلام بر شهدای کربلا و دلداری حضرت زینب)) |
| ((نماز بر شهدای کربلا و دفن آنها)) | | ((نماز بر شهدای کربلا و دفن آنها)) |
| ((عبور از قتلگاه)) | | ((عبور از قتلگاه)) |