تاریخچه ی:
امام جواد علیه السلام و نارضایتی از زندگی در بغداد
تفاوت با نگارش: 3
- | شخصی به نام حسین مکاری می گوید: در ((بغداد|بغداد ))نزد امام جواد علیه السلام رفتم. در آن زمان امام به دلیل ازدواج با ام فضل، دختر ((مأمون|مأمون ))، در رفاه و آسایش ظاهری به سر میبرد. وقتی وضعیت امام را دیدم، پیش خود گفتم این مرد دیگر هرگز به وطن خودش، ((مدینه، مدینة النبی، یثرب|مدینه ))، بر نمیگردد. امام جواد علیه السلام مدتی سر پایین انداخت، سپس سرش را بلند کرد و با چهرهای برافرخته فرمود:« ای حسین، خوردن نان جو و نمک در کنار حرم رسول الله( مدینه) برای من محبوبتر است از وضعیتی که اکنون مرا در آن مشاهده میکنی.» |
+ | شخصی به نام حسین مکاری می گوید: در ((بغداد|بغداد)) نزد ((حضرت امام محمد جواد علیه السلام|امام جواد علیه السلام)) رفتم. در آن زمان امام به دلیل ازدواج با ((ام فضل «زینب»|ام فضل))، دختر ((مأمون|مأمون))، در رفاه و آسایش ظاهری به سر میبرد. وقتی وضعیت امام را دیدم، پیش خود گفتم این مرد دیگر هرگز به وطن خودش، ((مدینه، مدینة النبی، یثرب|مدینه))، بر نمیگردد. امام جواد علیه السلام مدتی سر پایین انداخت، سپس سرش را بلند کرد و با چهرهای برافرخته فرمود:« ای حسین، خوردن نان جو و نمک در کنار حرم ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول الله)) ( مدینه ) برای من محبوبتر است از وضعیتی که اکنون مرا در آن مشاهده میکنی.» |
| !منابع: | | !منابع: |
- | بحار الانوار، ج 50، ص 48، ح 25. |
+ | *بحار الانوار، ج 50، ص 48، ح 25. |
| !مراجعه شود به: | | !مراجعه شود به: |
- | ((زندگی مشترک امام جواد علیه السلام با ام فضل دختر مأمون))
((نن و حاات آ ضرت ت به رسول خدا و حضرت زرا و ما رضا علیه السلام)) |
+ | *((زندگی مشترک امام جواد علیه السلام با ام فضل دختر مأمون)) *((م اا به حضرت ام علیهاسلام)) |