منو
 کاربر Online
377 کاربر online
تاریخچه ی: امام جواد علیه السلام و رهایی بخشیدن زندانی

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:1
علی بن خالد که به مذهب زیدی معتقد بود می گوید:
در پادگان نظامی بودم که خبر رسید مردی در زندان است که او را از شام با غل و زنجیر آورده اند و می گویند ادعای پیامبری کرده است.
از فرماندهان و نگهبانان اجازه گرفتم و به دیدن او رفتم. دیدم مردی با فهم است. به او گفتم:«داستانت چیست؟»
گفت:«من در شام در موضع رأس الحسین عبادت می کردم. یک بار در حال عبادت، شخصی آمد و گفت:«بلند شو.»
من تا بلند شدم دیدم در مسجد کوفه هستم.
به من گفت:«این مسجد را می شناسی؟»
گفتم:«بله، مسجد کوفه است.»
او نماز گزارد و من نیز با او نماز خواندم. ناگهان دیدم در مسجد پیامبر در مدینه هستم. او نماز خواند و من نیز با او نماز خواندم. او بر رسول الله صلی الله علیه و آله درود فرستاد و من ناگهان دیدم در مکه هستم، و پیوسته با او بودم تا اعمال حج تمام شد. پس از آن دیدم به شام برگشته‌ام. آن مرد نیز رفت.
سال آینده نیز در ایام مراسم حج همین اتفاقات تکرار شد. وقتی از مراسم حج فارغ شدیم و مرا به شام برگرداند و خواست از من جدا شود، به او گفتم:«به حق آن کس که تو را بر این کارها توانمند ساخته، بگو تو کیستی؟»
او مدتی طولانی سر را پایین انداخت. سپس نگاهی به من کرد و فرمود:«من محمد پسر علی پسر موسی هستم.»
این داستان در همه شهر پخش شد تا به گوش محمد بن عبدالملک زیات رسید؛ او دستور داد مرا بگیرند و در زنجیر کنند و به عراق بیاورند و همان طور که می بینی اکنون مرا حبس کرده است.»

به این شخص زندانی گفتم:«داستانت را بنویس تا من برای محمد بن عبدالملک زیّات ببرم.»
او در کاغذی نوشت ولی محمد بن عبدالملک در پاسخ او نوشت:«به همان کسی که تو را یک شبه از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به سر جایت برگرداند بگو از زندان نیز آزادت کند!»
دلم برای آن شخص زندانی سوخت، تا این که یک روز صبح زود به سراغش رفتم و دیدم لشگریان و نگهبانان و زندانبانان و جمعیت بیشماری از مردم همه درباره او صحبت می کنند.
گفتم:«چه خبر است؟»
گفتند:«همان زندانی ای که از شام آمده بود و ادعای پیامبری داشت، امروز ناپدید شده است. ما نمی دانیم در زمین فرو رفته یا پرندگان هوا او را برده‌اند.»

پس از این ماجرا از اعتقاد به مذهب زیدی دست کشیدم و امامت ائمه معصمومین علیهم السلام را پذیرفتم.

منابع:
بحارالانوار، ج 50، ص 38، ح 3.

مراجعه شود به:
مناجات و معجزات امام جواد علیه السلام

علی بن خالد که به مذهب زیدی معتقد بود می گوید: در پادگان نظامی بودم که خبر رسید مردی در زندان است که او را با غل و زنجیر از ناحیه شام «سوریه» آورده اند و می گفتند که او ادعای پیامبری کرده است.

از فرماندهان و نگهبانان اجازه گرفتم تا به دیدن او رفتم، دیدم مردی با فهم است به او گفتم: داستانت چیست؟

گفت: من در شام «سوریه» در محلی که به نام موضع رأس الحسین است عبادت می کردم یک بار در حال عبادت که بودم شخصی آمد و گفت: بلند شو، من تا بلند شدم دیدم در مسجد کوفه هستم.

به من گفت: این مسجد را می شناسی ؟

گفتم: بله مسجد کوفه است، او نماز گذارد و من نیز با او نماز خواندم در این حال دیدم در مسجد پیامبر در مدینه هستم او نماز خواند و من نیز با او نماز خواندم و بر رسول الله صلی الله علیه و آله درود فرستاد.

در این حال دیدم در مکه هستم و پیوسته با او بودم تا اعمال حج تمام شد، پس از آن دیدم در سر جایم در شام «سوریه» هستم و آن مرد نیز رفت.

سال آینده نیز در ایام مراسم حج همانند جریانات سال گذشته انجام شد چون از مراسم حج فارغ شدیم و مرا به شام «سوریه» برگرداند و خواست از من جدا شود به او گفتم: به حق آن که تو را بر این کارها توانمند ساخته، تو کیستی ؟

او مدتی طولانی سر را پایین انداخت پس از آن نگاهی به من کرد و فرمود: من محمد پسر علی پسر موسی هستم.

داستان من مشهور شد تا به گوش محمد بن عبدالملک زیات رسید؛ او فرستاد تا مرا گرفتند و در زنجیر کشیدند و مرا به عراق آورد و همان طور که می بینی حبس کرده است.

علی بن خالد می گوید: به این شخص زندانی گفتم: داستانت را بنویس تا من برای محمد بن عبدالملک زیّات ببرم و او در کاغذی نوشت ولی محمد بن عبدالملک در کاغذ او نوشت به آن کسی که تو را در یک شب از شام «سوریه» به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به سر جایت برگرداند بگو از زندان نیز رهایت کند.

علی بن خالد می گوید: از این نوشته محمد بن عبدالملک محزون شدم و دلم برای آن شخص زندانی سوخت تا این که یک روز صبح زود به سراغش رفتم دیدم لشگریان و نگهبانان و زندانبان و جمعیت بیشماری همه درباره همان شخص صحبت می کنند.

گفتم چه خبر است؟

گفتند: همان زندانی که از شام «سوریه» بود و ادعای پیامبری داشت امروز ناپدید شده است و ما نمی دانیم آیا زمین او را خورده است و یا پرندگان هوا او را ربوده اند.

علی بن خالد پس از این ماجرا از اعتقاد به مذهب زیدی دست کشید و امامت ائمه معصمومین علیهم السلام را پذیرفت و اعتقاد نیکوئی پیدا نمود.

منابع: بحار الانوار، ج 50، ص 38، ح 3.

مراجعه شود به:

مناجات و معجزات امام جواد علیه السلام


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 چهارشنبه 06 مهر 1384 [10:32 ]   6   شکوفه رنجبری      جاری 
 دوشنبه 23 خرداد 1384 [09:17 ]   5   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 دوشنبه 23 خرداد 1384 [07:35 ]   4   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 چهارشنبه 14 اردیبهشت 1384 [05:18 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 یکشنبه 14 فروردین 1384 [12:11 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 15 مهر 1383 [04:15 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..