| اما پدرم نگاهی کرد و فرمود:«من از این بیماری نمیمیرم. چون دو نفر (از ملائکه) نزد من آمدهاند و خبر دادهاند که از این مرض نخواهم مرد.» | | اما پدرم نگاهی کرد و فرمود:«من از این بیماری نمیمیرم. چون دو نفر (از ملائکه) نزد من آمدهاند و خبر دادهاند که از این مرض نخواهم مرد.» |
| پس از مدتی پدرم بهبود یافت. | | پس از مدتی پدرم بهبود یافت. |
| مدّتی گذشت، تا اینکه روزی پدرم به من فرمود همان دو نفر نزدش آمدهاند و گفتهاند در فلان روز وفات میکند. | | مدّتی گذشت، تا اینکه روزی پدرم به من فرمود همان دو نفر نزدش آمدهاند و گفتهاند در فلان روز وفات میکند. |
| و در همان روزی که به من فرموده بود، از دنیا رفت. | | و در همان روزی که به من فرموده بود، از دنیا رفت. |
| ((معجزات امام باقر علیه السلام)) | | ((معجزات امام باقر علیه السلام)) |