- | محمد طیار میگوید: « به خانه امام باقر علیه السلام رفتم و اجازه ورود گرفتم. رت اجازه نفرمود ولی به شخص دیگری اجازه ورود داد. من به خانه برگشتم و با حالتی غمگین خود را روی تختی ک د م بد ااتم و هیمر در فک بودم که ((مرجئه فرقه ای از مسلمانانند که عقیده دارند هر کس به ظاهر اقرار به اسلام کند، مؤمن است و ارتکاب گناه ضرری به ایمان نمیزند و با ارتکاب گناهان کبیره نمیتوان حکم به جهنمی بودن کرد و در مورد امام هم عقیده دارند که هر کس را مسلمانان انتخاب کنند، باید از او پیروی کرد. ~مُرجئه)) چنین میگویند، ((قدریه کسانی هستند که نظری در مورد قدر خداوند دارند. جبریون که میگویند ما در کارهای خود مجبوریم، عقیده دارند که قدریه همان مفوّضه اند و گروه مفوّضه که میگویند همه اختیار به ما واگذار شده عقیده دارند که قدریّه همان جبریون اند.~قدریّه)) چنان، ((حروریه گروهی از خوارج اند که اولین بار در حروراء نزدیک کوفه جمع شدند~حروریّه)) اینور، ((زیدیه گروهی هستند که به امامت زید بن علی بن الحسین بعد از امام سجاد معتقدند.~زیدیّه)) نو. . . کدامیک از اها درست مییند؟ به کدام طرف بر همیر که در فکر بودم در خاه را زدد. |
+ | محمد طیار می گوید: />روزی به خانه ((حضرت امام محمد باقر علیه السلام|امام باقر علیه السلام)) رفتم و اجازه ورود گرفتم. مم اجازه نفرمود ولی به شخص دیگری اجازه ورود داد. من به خانه برگشتم و با حالتی غمگین خود را روی تختم ادختم، اعتد را ب ام ا دست دادم و به ک رو رفتم که ق با کدام فرقه است: ((مرجئه فرقه ای از مسلمانانند که عقیده دارند هر کس به ظاهر اقرار به اسلام کند، مؤمن است و ارتکاب گناه ضرری به ایمان نمیزند و با ارتکاب گناهان کبیره نمیتوان حکم به جهنمی بودن کرد و در مورد امام هم عقیده دارند که هر کس را مسلمانان انتخاب کنند، باید از او پیروی کرد. ~مُرجئه))، ((قدریه کسانی هستند که نظری در مورد قدر خداوند دارند. جبریون که میگویند ما در کارهای خود مجبوریم، عقیده دارند که قدریه همان مفوّضه اند و گروه مفوّضه که میگویند همه اختیار به ما واگذار شده عقیده دارند که قدریّه همان جبریون اند.~قدریّه))، ((حروریه گروهی از خوارج اند که اولین بار در حروراء نزدیک کوفه جمع شدند~حروریّه))، ی ((زیدیه گروهی هستند که به امامت زید بن علی بن الحسین بعد از امام سجاد معتقدند.~زیدیّه)). خو میرسی به کدام فر ی بیار. |
- | فرستاده امام باقر علیه السلام بود. گفت: « رت تو را خواسته ان.» با او به منزل رت رفتم. تا چم مبارک رت ب من افتاد فرمود: : «ای محمد! نه به سوی ((مرجئه)) برو، نه ((قدریه))، نه ((حروریه))، نه ((ه زیدی|زیدیه)). بلکه به سوی ما بیا! من که تو را به خانه راه ندادم، ای لت و آن ل و. (لائ ر قانع کننه بود.) پس من سخن ضرت را ول کرم و از آن پس اعتقادم به ضرت راسخ شد. |
+ | همین طور که در فکر بودم در خانه را زدند. فرستاده امام باقر علیه السلام بود. گفت:«مم تو را خواسته ات.» با او به منزل مم رفتم. امم با ی من فرمود:«ای محمد! نه به سوی ((مرجئه)) برو، نه ((قدریه))، نه ((حروریه))، نه ((ییش زیدیه|زیدیه)). به سوی ما بیا! من که تو را به خانه راه ندادم، ی اشت.» آنگاه لیلی یا فمو که مر قانع کد. />من نیز سخن و رایرفم و اعتقادم به متش راسخ شد. |
| ((معجزات امام باقر علیه السلام)) | | ((معجزات امام باقر علیه السلام)) |